سرگذشت دموکراسی در ایران، و تلاش های شاهزاده پهلوی ۱۳

راه دیکتاتوری یا مردمی بودن، پیمودن کدام یک آسانتر است؟

مردمی بودن و برای مردم کار کردن چندان هم آسان نیست. زیرا گروش و تمایل انسان ها بیشتر به سوی زورگویی و قلدری است. تا آن جا که کمتر در یک اداره و یا سازمان می توان سرپرست و مدیری را یافت که با میل قلبی و دلبستگی کامل با همکاران زیر دستور خود رفتار کند. زیرا روح دیکتاتوری و خودکامگی افراد بر آزاد منشی آنان می چربد. او می خواهد دستور دهد، اطاعت و فرمانبرداری ببیند، و با اعتراض و انتقادی روبرو نشود.

شاهزاده رضا پهلوی در نشستی به پرسش های جوانان با بی آلایشی و مالامال از مهر ورزی و دوستی پاسخ می دهد. راهی که ملت ایران برای رسیدن به آزادی خود همیشه بدان چشم دوخته اند.

شاهزاده رضا پهلوی در نشستی به پرسش های جوانان با بی آلایشی و مالامال از مهر ورزی و دوستی پاسخ می دهد. راهی که ملت ایران برای رسیدن به آزادی خود همیشه بدان چشم دوخته اند.

تجربه دیکتاتوری از تاریخ

سرگذشت تاریخ، سرگذشت دیکتاتورها است. زیرا تاریخ را به امر و خواسته دیکتاتورها می نویسند، نه به خواست آزادی طلبان. به دلیل آن که آزاد زنان، و آزاد مردان در سراسر تاریخ از خود اختیار و قدرتی نداشته اند تا تجربه های تلخ و شکست خورده خود را به نگارش در‌آورند. تاریخ، ستمگری و خودکامگی شاهان مسلط بر کشورمان را شهامت و قدرت آنان می داند، و از جنایت، کوتاهی، و اشتباهات آنان پرده پوشی کرده، و یا از آن ها به آسانی می گذرد.

سوای کوروش بزرگ که از دیدگاه جهانیان، در زمان خود آزادی خواه و مردمی بود، دوران شماری از شاهان اشکانی، و یا دوران نیمه دموکراسی کریمخان زند، وزارت بزرگمهر، میرزاتقی خان امیرکبیر، قائم مقام، و دوران کوتاه زمامداری مصدق، ویا شمار کمی دیگر، کمتر نشانه ای از آزادی و دموکراسی در تاریخ ایران دیده می شود. تاریخ نویسان، و مردم ایران، در برابر شماری از کارهای نیکو و برجسته شاهان، کشت و کشتار، بی عدالتی و ستمگری آنان رانادیده گرفتند.

جدا شدن از دیکتاتوری، و پیمودن راه آزادی

کشورهای جهان در این چند سده به خوبی دریافتند که پیشرفت آنان در پناه آزادی و دموکراسی امکان پذیر است و نه زورگویی و دیکتاتوری. بر این اساس، احزاب سیاسی به وجود آمد، نمایندگانی از سوی مردم برگزیده شدند، حکومت های مستبد و دیکتاتور جای خود را به مشروطه خواهی و یا جمهوری دادند، و دولت ها به عنوان خدمتگذار و مستخدم مردم دست به کار شدند. پیشرفت های شگرف علمی، تکنولوژی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زائیده این تحول عظیم گزینش دولت های مردم بر مردم است.

    در این فرتور، ماتین لوتر کینگ قهرمان آزادی سیاه پوستان با روزا پارکس سمبل آزادی زنان سیاه پوست آمریکا دیده می شوند. آزادیخواهانی که زنجیر اسارت و بردگی و دیکتاتوری رژیم های خودکامه را گسستند، و راه آزادی را برای  مردم ستمدیده کشورشان گشودند.

در این فرتور، ماتین لوتر کینگ قهرمان آزادی سیاه پوستان با روزا پارکس سمبل آزادی زنان سیاه پوست آمریکا دیده می شوند. آزادیخواهانی که زنجیر اسارت و بردگی و دیکتاتوری رژیم های خودکامه را گسستند، و راه آزادی را برای  مردم ستمدیده کشورشان گشودند.

سرانجام دموکراسی در کشورمان

نسیم بهار آزادی کشورهای باختری در ایران نیز وزیدن گرفت. آزاد زنان و آزاد مردان ایران به ویژه آذربایجانی های میهن دوست و دلاور، عرصه را بر مظفرالدین شاه قاجار تنگ کردند، و او را وادار به امضای مشروطیت و آزادی خواهی نمودند. بدبختانه، بوته نوشکفته آزادی ملت ایران به غنچه و گل نرسید. بازهم خودکامگی شاهان، و دخالت دولت های همیشه دشمن این سرزمین، انگلیس و روسیه، در جا به خشکید، و سرانجام کشور ما را در دام تازی نژادهای ضد ایرانی گرفتار ساخت.

شاهزاده پهلوی در میان دیکتاتوری و دموکراسی

بدبختانه، در میان اوپوزیسیون و مخالفین حکومت آخوندی، تا کنون همدلی و همبستگی به وجود نیامده است. زیرا هر کدام ویا هرگروه، گروههای دیگر را نادیده گرفته، و با خود بزرگ بینی بر روی آنها خط بطلان کشیده است. همین جدایی و تفرقه، به رژیم اسلامی وقت و فرصت داد تا بر نیروی سرکوب و مزدوران و آدم کشان خود بیفزاید، و خیزش های ملی را سرکوب نماید.

این فرتور، چندش آور،  نشانه دیکتاتوری فاشیستی شماری از بازماندگان رژیم گذشته است. با آن که رضاشاه، سردار بزرگ ایران خدمات مدنی برجسته ای را برای کشورمان انجام داد، ولی به دلیل دیکتاتور بودنش، پس از رفتن از ایران، مردم در سراسر کشور جشن گرفتند. در سال ۵۷ نیز مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه به پا خاستند. باردیگر هم در آینده ای نزدیک نیز به پا خواهند خاست تا دیکتاتورها را به قبرستان تاریخ بفرسنتد. هرگونه عکس و تبلیغی مانند این موجب انزجار ایرانیان بوده، و از شانس شاهزاده  در کمک به آزادی ایران می کاهد.

این فرتور، چندش آور، نشانه دیکتاتوری فاشیستی شماری از بازماندگان رژیم گذشته است. با آن که رضاشاه، سردار بزرگ ایران خدمات مدنی برجسته ای را برای کشورمان انجام داد، ولی به دلیل دیکتاتور بودنش، پس از رفتن از ایران، مردم در سراسر کشور جشن گرفتند. در سال ۵۷ نیز مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه به پا خاستند. باردیگر هم در آینده ای نزدیک نیز به پا خواهند خاست تا دیکتاتورها را به قبرستان تاریخ بفرسنتد. هرگونه عکس و تبلیغی مانند این موجب انزجار ایرانیان بوده، و از شانس شاهزاده در کمک به آزادی ایران می کاهد.

یکی از این اوپوزیسیون فعال و میهن دوست، شاهزاده رضا پهلوی است. شاهزاده از یک سوی اسیر و وارث دیکتاتوری های گذشته است. اشتباهاتی که در تاریخ به ثبت رسیده، ولی بستگان و هواخواهان او که خود بخشی و پاره ای از آن دیکتاتوری تاریخی اند، آنها را دموکراسی و خدمات ملی و مردمی به شمار می آورند. از سوی دیگر، تلاش های پیگیرانه شاهزاده که عموماً در میان سیاستمداران خارجی و یا میان افراد هواخواهش با همان برداشت فکری دیکتاتوری بوده است، تا کنون نتیجه و ثمر بزرگی نداشته است.

نادیده گرفتن نامه ها و پیشنهاد های گروه ما

ما با تجربه ای که از برداشت هم میهنان خود درون کشور داریم، روش شاهزاده تا کنون، نشانی از آزادی خواهی و مردمی بودن ایشان در بر نداشته است. هنگامی که به گفتار شاهزاده با مجله فوکوس آلمان در ماه ژوئن گذشته و یا گفتار مادر ایشان در باره عملکرد شاه می شنویم، شاهزاده را دنباله رو همان سیاست دیکتاتوری و خودکامگی گذشته می بینیم. به ویژه آن که دوستان، بستگان، و همراهان شاهزاده در برابر هر انتقادی، به جای پاسخ منطقی و تاریخی، به دشنام دادن، سفسطه کردن، دروغ پردازی، و متهم کردن  انتقاد کننده  پرداخته و او را به گروه و فردی فاسد و ضد ملی  وابسته می دانند.
ما در گذشته نامه هایی برای شاهزاده و مادرشان نوشتیم و با تجربیات طولانی خود از گذشته و حال ایران، راههایی را پیشنهاد کردیم که می توانست ایشان را به سرعت محبوب و مورد خواست هم میهنانمان قرار دهد، و طلسم دیکتاتوری رژیم حاکم بر ایران ، شکسته شود. بدبختانه به نامه های ما توجهی نشد.

سخنرانی جدید شاهزاده

شاهزاده به تازگی در یک برنامه ویدیویی به پرسش های شماری از هم میهنان پاسخ داده است. نحوه اجرای این برنامه، روش و نوع پاسخ ها درخشان، و نشان دهنده آنست که شاهزاده تار و پود وابستگی به دیکتاتوری گذشته را از خود جدا نموده، و در نهایت سادگی و دموکراسی به جوانان کشور پاسخ می دهد. این روش و عملکرد بسیار زیبا، مردمی، و در خور ستایش است. حال، چنانچه این روش مردمی، دنبال شود و شاهزاده بتواند خود را از بند و قید های بستگان و هواخواهانی که ایشان را شاه و اعلیحضرت خطاب کرده، و برای رژیم آینده دیکتاتوری گذشته را عنوان و برنامه ریزی می کنند، آزاد نماید، در زمان کوتاهی می تواند گروه  بیشتری  از  ایرانیان را طرفدار و همراه خود نماید، و یکی از چهره های امیدبخش آزادی میهنمان باشد.

در این ویدیو، شاهزاده رضا پهلوی با روشی دوستانه و مردمی، به پرسش های جوانان پاسخ می گوید. روشی که در آن نشانه گروش نامبرده برای رسیدن به آزادی و دموکراسی ایران است. ما این تحول و خیزش در افکار جدا شدن از دیکتاتوری پیشینیان را به فال نیک می گیریم و بدان ارج می نهیم.

سخنی چند با شاهزاده

شماری از هم میهنان گرانمایه مانند بهرام مشیری، محمد امینی، و محمد علی مهرآسا، که برای آزادی و دموکراسی ایران دل می سوزانند، انتقاداتی از گفتار پیشین شاهزاده و عملکرد وابستگان رژیم پیشین نمودند که هربار  با دشنام، ناسزاگویی، و تهمت های بیشرمانه گروهی از شعبان بی مخ های طرفدار شاهزاده مواجه شدند. این روش دیکتاتوری و فاشیستی گذشته  راهی به جایی نخواهد برد و شاهزاده فعال و کوشا را همچنان بی ثمر در جای خود باز نگاه خواهد داشت.

حال، سفارش ما به شاهزاده اینست که برخلاف آنچه پیروان شما رواج داده اند، انتقاد این هم میهنان، کمترین دشمنی و کینه توزی با خانواده پهلوی نیست. اگر شاهزاده با افرادی مانند بهرام مشیری نشست و گفتگویی داشته باشد، اختلاف نظرها از میان می رود، و یکدلی و یک پارچگی به وجود خواهد آمد. چیزی که مورد نیاز کشورمان در این لحظه تاریخی است.

نفرت و فرار مردم از دیکتاتوری

همانگونه که هرکدام از ما از دیدار و رفت آمد یک خودکامه و دیکتاتور خوشحال نیستیم و از او فرار می کنیم، مردم ایران نیز در سراسر تاریخ از دیکتاتورهای فاصله گرفتند. شکست شاهان گذشته در ایران تا میزان زیادی به دلیل دلسردی و کوتاهی مردم بوده است. نادرشاه افشار با آنهمه خدمت  درخشان میهنی که انجام داد، سرانجام به دست چند نفر از همراهان خود کشته شد. کشتن ناصرالدین شاه قاجار نیز به دلیل دیکتاتوری او بود.

نکته دیگر این که چنانچه مردم ایران به دلیلی از روش سیاسی فردی خشنود نباشند، بازهم از او جدامی شوند و دنبالش نخواهند گرفت. برای نمونه، میر حسین موسوی را باید نام برد که پس از دستگیری وی، تاکنون مردم ایران هیچگونه واکنشی برای آزادی او نشان ندادند. در حالی که برای زندانیان دیگر، شبانه روز با همه امکانات در تلاشند.

  • soorena rey

    فکر می کنم استفاده از نام شاهزاده برای ایشون مناسب نیست همانطور که خودشون هم مایل نیستند.

    من ایشون رو مثبت ارزیابی می کنم و امیدوارم ایشون با حفظ احترام پدرشون، دست به نقد اشتباهات ایشون بزنن.

    • همان طور که ایشان بارها اعلام کرده  هرکس هرطور که مایل است می تواند ایشان را خطاب کند.
      این که بسیاری ایشان را شاهزاده خطاب می کنند، حق طبیعی افراد است.
      اگر قلباً به آزادی بیان و دموکراسی اعتقاد داشته باشیم، به راحتی حق افراد را زیر پا نمی گذاریم.
      شما مایلید به ایشان (آقای پهلوی) بگویید. این که مسئله ای نیست. هرکس هم که دوست داشت او را شاهزاده بنامد. به این میگن آزادی بیان.
      به هر حال  او پسر شاه فقید است و عنوان شاهزاده به ایشان تعلق دارد .حتی در مراسم های رسمی و شبکه های غربی ایشان را شاهزاده خطاب می کنند.

      در مورد این که دست به نقد اشتباهات پدرشان بزنند، شما را به کتاب های نوشته شده از او و مصاحبه های گوناگون او ارجاع می دهم. به روشنی، بارها و بارها از برخی کاستی های رژیم گذشته انتقاد کرده است. نباید انتظار داشته باشیم او زبان به توهین و ناسزاگویی به گذشته بگشاید. امیدوارم از این پس بیشتر با اندیشه های شاهزاده همراه باشید.

      تالیفات شاهزاده :                   http://www.rezapahlavi.org/publications.php
        
                                                                                                        با احترام
                                                                                                      کیان ایرانی

      • soorena rey

        دوست عزیز فرمایش شما درست است. ولی شما در سیاست روی هر کلمه باید دقت کنید. ایشون پتانسیل خوبی برای رهبری جنبش دموکراسی خواهی دارند.

        و من هم قطعا اگر ایشون به همین منوال ادامه بدهند از ایشون حمایت خواهم کرد.
        من کاری به اینکه دیگران ایشون رو چه صدا می کنند ندارم ولی ایشون برای اینکه بتوانند نظر همه گروه ها رو جلب کنند نیاز دارند تا اعتماد همه طیف های آزادی خواهان را جلب کنند.
        من اگر جای ایشون بودم یک بار در همون شبکه ها وقتی من رو شاهزاده خطاب کردند ازشون تشکر می کردم و می گفتم من بالاتر از اینکه شاهزاده باشم یک انسانم و دوره شاهنشاهی با همه خوبی ها و بدی ها تمام شده و ما به دنبال ایران آزاد هستیم و لطفا من را رضا پهلوی خطاب کنید و یک شبه نظر خیل عظیمی از آزادی خواهان رو جلب می کردم.

        از فضول محله هم خیلی ممنونم با این مقاله امیدوار شدم که گردانندگانش بینش عمیقی دارند و دغدغه آنها آزادی ایرانه و خیلی خوشحالم که به عملکرد ها نظاره می کنند نه سوابق.

  • Haghighatgo

    کشور ایران در آینده که اگر همه ملاها و ارباب هاشون که انگلیس ها و اسرائیلی ها و نژاد پرستان اروپائی و امریکائی مرده باشن چند تا خود رئیس شده جمهور خواهد داشت …بنی صدر که در پاریس داره چرت میزنه …رجوی که در عراق داشته سان از چادری و مغنه ای ها میدیده و آقای رضا پهلوی که به گفته پدر ایشان محمدرضا شاه کل ایران مال ایشان بوده و هست …البته من دلم کلی لگ زده برای خانم خوشگل های مینی ژوپ پوش ساکن ایران که به بچه سوسول اوزگل های آقا زاده ها در بنز و بی ام و هاشون براشون باز می کنن…لاقل میتونم یه چندتا لنگ لخت رو دید بزنم …!!! آقا رضا پهلوی مثلیکه از سرنوشت شاهپور بختیار و فریدن فروخ زاد ….چیزی یاد نگرفتی ..مثلیکه در امریکا خوشی زده زیر شکمت دوست داری تکزاسی ها برای معاملات نفتیشون با کارمند و گماشتشون که همون ولایت فقیه علی خامنه ای در ایران باشه بکشندت ؟؟!!!! تاریخ نشون میده که ساکنان ایران ” قوم های مختلف ساکن یه منطقه جغرافیائی”   از ده ها سال پیش هم برای نفع شخصیشون کشور را تحویل مغول ها و عرب ها و انگلیس ها و…. دادند و  حالا هم بدنبال یارانه و ساندیس خوری و دلال بازی و چاپیدن یکدیگر در انتخابات جعلی تازی های اشغالگر ایران شرکت می کنند و برای تازی دست می زنند و قربون صدقشون میرن!!! برو آقا رضا پهلوی خدا را شکر کن که در امریکا زنده هستی و خودت برای این میلیون ها بی غیرت و کیسه کش تازی ها قربونی نکن ….یه نمونش زندان اوینه که ده ها سیاسی ایرانی در اونجا اسیرن و شکنجه میشن ولی میلیون ها ساکن ایران براشون عادی شده که این بدبخت ها در زندان میپوسند برای چی بوده است …چادریه میگه خوب ضد انقلابن دیگه ….!!!ولی بخاطر ارز همین ها ول میشن تو خیابون…!!! برو رضا پهلوی از فریدون فروخ زاد درس بگیر!!!چندین میلیون فلج مغزی …فکری …بدنی….شکمی …اقتصادی …بی سوادی …تریاکی …رو تو می خوای با قربون صدقه رفتن و خایه مالی شفا بدی ؟؟؟نکن دیگه ..نزن دیگه ..نه دزد دیگه …بده دیگه …رشوه نگیر دیگه …کثافت نریز تو خیابون دیگه ….جیب اون بابا رو نزن دیگه !!! خدات شفات بده رضا پهلوی ….مثلیکه واقعا” یه دوتا سیلی از بابای خدا بیامرزت که برنه زیر گوشت کم داری ….!!! 

  • Bazgasht be mihan

    به نظرم کمپین بازگشت به میهن جناب امیر حسین موحدی از بزرگان جمهوری خواهی‌ و از مخالفین سرسخت شورای سلطنتی ملی‌ نیز قابل توجه است و کسانی‌ که دل‌ در گرو جمهوری  دارند باید آن را جدی بگیرند.در این کمپین تاکید شده که تنها راه شناسایی آزادیخواهان واقعی با شومن‌های لوس آنجلسی سلطنت طلب بازگشت به دامان میهن است.
    http://iranglobal.info/node/11621

    • nashenas

      آقای موحدی که هر دم با نامی مستعار به تفرقه افکنی مبادرت دارید از این بچه بازیها دست بردارید و بنشیند کنار یا اینکه همراه شوید و برای میهن و هم میهن دلسوز باشید و خود را بیشتر از این رسوای عام و خاص نکنید. 

      • Faarrzzad

         چرا زرد کردی عمو.می ترسی خوب غلط می کنی اسم خودتا میگذاری مبارز

  • Sahameddinghiassi

    تا مادامیکه معیارهای ما عوض نشود
    وضع همین است که هست.

     

    متاسفانه عیب از خود ماست ولی ما
    نمی خواهیم باور کنیم. معیارهای ما مادی و ثروت و پول است اگر کسی پولدار باشد
    قابل احترام است و به او زرنگ  میگوییم.
    حتی اگر ثروتش را از راه رشوه خواری دزدی و قاچاق بدست آورده باشد. مردم ما در
    درجه اول بایست معیار های خود را عوض کنند. مردی که ماشین گرانقیمت و خانه ای
    اشرافی دارد مورد توجه و احترام است.

     

    حتی جوانان مثلا تحصیکرده ما تا
    دستشان به دم گاوی بند میشود و مثلا در شهرداری شغلی میگیرند و عنوان مهندسی را
    یدک میکشند باز دستهایشان دراز برای دریافت رشوه است. حتی برای کارهای قانونی رشوه
    میخواهند اگرنه لشگر شهرداری را بسیج میکنند.

    در زمان شاه اگر کسی میگفت که من
    هم کارمند دولت هستم از او توقع رشوه ستودن نبود. ولی اکنون حتی به یک پیرمرد
    بازنشسته هم رحم نمیکنند.  همه ما میدانیم
    که اشخاصی از طبقه کارگر و حتی فقیر براثر دری به تخته خوردنهایی به شغلهای دست
    اول و کلیدی رسیدند ولی آنان حتی از همتایان گذشته خود بی رحم تر و دزد تر بودند.

     

    مشگل ما دزدی و هدر دادن ثروتهای
    ملی است حتی در سطحهای پایین. شما به کسی اطمینان میکنید و مثلا کارخانه خود را به
    دست او میسپارید و او زیر رو را می دزدد و کارگران را بیکار میکند و سرمایه شما را
    یا خودش غارت میکند و یا میگذارد که دیگران غارت کنند.

     

    بعد هم تفرقه های بیگانگان در میان
    ماست که میخواهند ما همیشه بیسواد ومحتاج به آنان باشیم تا سواری بگیرند. برنامه ها
    طوری درست شده است که ما را از هم بپاشانند. اعتماد دوستی و امانت داری را از
    برنامه های ما و از سیستم کاری ما بیرون بکشند و بجایش بی تفاوتی بمن چه و مال من
    که نیست جهنم را جای نشین سازند.

     

    همه آنانی که نعره آزادی و برابری
    و برادری میزدند بعد از اینکه به قدرت و ثروت رسیدند تبدیل به هیولاهایی قهار و
    ظالم گشتند. با وجود اینکه خودشان از خانواده کارگری بودند ولی برق طلا و ثروت
    دیده هایشان را دیگر کور کرده بود.

     

    داشتن شغلهای مهم و کلیدی و بقول
    قدیمی ها نان آبدار بایست به افراد دلسوز و ملی واگذار شود و حتی آنان نیز بایست
    مرتب کنترل و عوض شوند که مبادا روزی جنون ثروت و دیکتاتوری گریبانشان را بگیرد.
    از بین بردن بیکاری  بیسوادی و رفاه و
    ساختن جاده و آبادانی های علمی و ساخت ساز هایی با توجه به موارد علمی بایست مورد
    توجه باشد و همه چیز بخوبی کنترل شود. درآمدهای کسانی که شغلهای کلیدی دارند نیز
    بایست کنترل شود که یک وقت شیطان گولشان نزند. نماینده گان مردم بایست نماینده
    گانی واقعی باشند نه انتصابی و بله قربان گو ها. روزنامه ها بایست مرتب به عنوان
    قوه چهارم مردم را زیر نظر داشته باشند و حقایق را به مردم گوشزد کنند. تا مادامیکه
    ما به این درجه از تعاون  همکاری و مهرورزی
    عمومی و اجتماعی و سطح بالاتری از سواد نرسیده باشیم  دمکراسی و آزادی خواهی نمیتواند جایگزین شود.
    احترام به عقیده های مخالفان و همدردی با دیگران از معیارهایی است که بایست مورد
    توجه قرار بگیرد. تا زمانی که خور خواب ثروت وشهوت  دزدی و فساد در فکر ماست نمی توانیم کشورهایی
    آزاد و خوب داشته باشیم. ما بایست عادت کنیم هر کاری را که بما می سپارند با امانت
    دقت و تخصص انجام دهیم و اگر توانایی انجام آنکار را نداریم براحتی بگوییم که دانش
    آن کار را نداریم. نه اینکه برای دریافت مزایایی بیشتر نا دانسته و بدون علم کاری
    را قبول کنیم که از عهده آن بر نمی آییم. 

  • Baz_baz

    هم وطن عزیزی که در تاریکی‌ نشسته اید [اگر در تاریکی‌ ننشسته بودید دست کم اسم حقیقی‌ خودتان را بیان می‌‌کردید] و مزه می‌‌پرانید. خدمت شما عرض شود که بنده و آقای موحدی هیچ سرمایه مادی نداریم جز اندکی‌ جوهر نهفته در نوک این قلم، من رقمی‌ نیستم ولی‌ این آقای امیر حسین موحدی که اکنون با تنی رنجور و خسته دلش از این همه آشفتگی میان اپوزیسیون به درد آمده روزی که من [شما را نمی دانم] در ینگه دنیا وطن وطن می‌‌کردم او با شجاعت از داخل ایران با رسانه‌ها مصاحبه می‌‌کرد و صدای زندانیان در بند بود. به شکوه ایران سوگند بنده اولین بار نام ایشان را در سال ۲۰۰۶ در مصاحبه با آقای جمشید چالنگی شنیدم که در دهان آن اژدهای هفت سر [رژیم ولی‌ فقیه] شجاعانه از حقوق زندانیان سیاسی سخن گفت. هزینه آن را هم به تمام و کمال پرداخت و امروز هم از هیچ کس طلبکار نیست و با تنی رنجور از مشاهده این همه بی‌ عملی‌ دردمند است. به هر روی عرض شود آیا می‌‌دانید بقول جناب آقای محمد جعفری چرا این رژیم علی‌ رغم این همه ستم و بیداد و علی‌ رغم اپوزیسیونی به قدمت عمر خود رژیم هنوز پا بر جاست؟ چون اپوزیسیون این رژیم هم از جنس خود همان رژیم است. اگر رژیم کیهان تهران چاپ می‌‌کند که سرتا سر فحاشی است، رسانه‌های به اصطلاح اپوزیسیون هم در فحاشی دست کمی‌ از کیهان تهران ندارند. اگر رژیم از هرگونه عنصر قانون مداری، مدارا، دموکرات منشی، احترام به حقوق شهروندان، حفظ امانت مادی مردم [پول نفت] بی‌ بهره است بسیاری از ما نیز که به اصطلاح در صف اپوزیسیون قرار داریم از چنان عناصری که لازمه به وجود آمدن جامعه مدرن مبتنی‌ بر قانون، مدارا، احترام به حقوق هم دیگر و امانت داری است تهی هستیم. در طول ۳۳ سال از عمر اپوزیسیون آیا کم بودند هم وطنانی که به عناصر مختلف به اصطلاح اپوزیسیون اعتماد کردند و چه پول‌های کلانی که در اختیار آنها نگذاشتند. هر فردی یک دوربین و میکروفن پیدا کرد و با نثار کردن چهار تا فحش به رژیم خود را اپوزیسیون خواند و در پایان هر فحاشی زیر نام فعالیت علیه رژیم مردم را سر کیسه کرد. آنقدر از این سر مایه ملی‌ [اعتماد مردم] خرج کردند که دیگر امروز آهی در بساط نمانده است. اگر آن سر مایه ملی‌ که عرض کردم آنچنان به باد داده نمی‌‌شد کافی‌ بود در رسانه‌ها پیرامون این طرح صحبت می‌‌شد و آنوقت می‌‌دیدید بودند هم وطنانی که هزینه مادی آن را تامین می‌‌کردند. اگر شما در برون مرز تشریف دارید ملاحظه فرمایید سالیانه چند کروز دریایی از سواحل کالیفرنیا به ما وارا بحار رانده می‌‌شود وهمین هم وطنانی که امروز به احدی اعتماد نمی کنند با پرداخت پول هم تفریح می‌‌کنند و هم از سخنان آموزنده دکتر هلاکویی بهره می‌‌برند. مردمی تشنه آموختن که در پرتو سفر دلپذیر دریائی حاصل دست رنج خود را که در دیار غربت با زحمت به دست آورده اند صرف می‌‌کنند. نوش جانشان باد. همین مردم اگر اعتمادشان به اپوزیسیون به صفر نمی رسید حاضر بودند همین پروژه را در راهی‌ بسیار عظیم تر خرج کنند. تصور کنید چنین کروز دریایی با پوستر‌های بزرگی‌ از عباس امیر انتظام [نلسون ماندلای ایران]، منصور اسانلو، زید آبادی، عبدلفتاح سلطانی، نسرین ستوده، جعفر پناهی و ۱۰‌ها نفر دیگری که آقای موحدی بهتر می‌‌شناسند و ۵۰۰۰ سر نشین از سواحل کالیفرنیا به سوی خلیج فارس حرکت کند. ممکن است بفرمایید خیال پردازی است. ایرادی ندارد این حق شماست این گونه بیندیشید. با احترام. درویش رنجبر

    • lale

      موحدی از تجزیه ایران به صراحت دفاع کرد و ان را یک حق خواند.
      پیشه وری را هم شهید می داند

  • Mmoshtagh2

    اگر ایشان مانند هر ایرانی دیگری خود را مخالف حکومت فعلی ایران میداند لازم است مثل همه ی ایرانیان از یک نام و نام فامیل استفاده کند و دیگران در اطرا ف او همین روش را در بردن نام او در پیش گیرند . به یاد داشته باشید که هنوز هم بقایای خاندان قاجار واژه ی “شاهزاده ” را برای خود بکار میبرند و در بین خانواده ها ی آنها یکدیگر را ” شازده ” خطاب میکنند . بگذارید این مرد نیز مثل همه ی ایرانیان در بین اوپو زیسیون این رژیم فعالیت کند و به نسبت لیاقت و فداکاری هایش در بین مردم برای جود جا باز کند  .

  • eshrat

    مگردیکتاتورتر از پدر وپدربزرگ این شازده کوچولوی در به در هست ؟ برو خجالت بکش مردکه بی شرف

  • Lot_torang

    این خره از کجا پیدا شده می خاد بیاد اینجا بخوره و اروار  کنه .بره پیش بابای سگش استخوان همان خارجی ها را بلیسه.