کدام خدا؟ – بخش دوم: سیر تاریخی دین در بَشر تا به امروز ۱۶

در بخش نخست از پیشرفت سرسام آور علم و تکنولوژی که روز به روز نیاز انسانی را به وجود خدا کم و ناچیز می کند، گفتگو شد. در این جا پرسش مهم آنست که اخلاقیات چه جایگاهی خواهد داشت؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید سیر تاریخی ادیان را مرور کرد و دید که چه مسیری را تا به امروز طی کرده اند. نخستین دستاورد بشر در مرحله آغازین که از حالت حیوان نخستین بیرون آمد، خودشناسی و درک محیط پیرامونش بود.

خودشناسی و شناخت محیط

خودشناسی نه به این معنای امروزی، بلکه در حدی که اگر در آب رودخانه تصویر خود را می دید، می فهمید که این خودش است و مانند دیگر حیوانات بر آن موجود داخل آیینه چنگ نمی زد. درک محیط پیرامون نیز در این حد بود که بتواند با روش علت معلولی ساده، به شناختی اندک از محیط اطراف خود دست پیدا کند.

بر اساس این شناخت و نیاز خود، ابزار مورد نیاز خود را بسازد. برای نمونه ببیند که جسم تیز و سخت بدن را پاره می کند، پس با تیز کردن سنگ سخت، ابزاری برای شکافتن بدن حیوانات و شکار آنها می سازد. هرچند این شناخت تکاملی به آسایش بشر نخستین کمک بزرگی کرد، اما این خودشناسی و شناخت از محیط پیرامون مشکلاتی به همراه داشت.

این زندگی غارنشینی و یا دخمه نشینی در جایی از افغانستان نزدیک به جایگاه پیشین تندیس بودا است.

این زندگی غارنشینی و یا دخمه نشینی در جایی از افغانستان نزدیک به جایگاه پیشین تندیس بودا است.

تعبیر و برداشت انسان از پیش آمدهای طبیعی

توفان، زلزله، رعد و برق، سیل و دیگر عوامل طبیعی چرایی هایی در مغز او ایجاد می کرد که پاسخی برای آن نداشت. اینگونه بود که بشر اولیه، الهه ها و خدایان را در ذهن کنکاشگر، اما بی پاسخ خود آفرید. چون خود او خالق ابزار آلات بود، ذهن وی آنچیز را که به دیدگاه ساده و اولیه او غیر طبیعی می نمود به خدا یا الهه ای نسبت می داد و آنکس که این خدایان را کشف یا خلق کرد، حق انحصاری بهره برداری از آن را برای خود دانست و خود را پاسبان حریم این خداوند یاد می کرد و بدین ترتیب داستانهای اسطوره ای از الهه ها و خدایان ساخته شد.

خدای ساخته بشر، با ویژگی های انسان

نکته شگفت انگیز اینکه این خدایان خوی و صفت انسانی داشتند و حتی تندیس های آنها یا انسان بود یا ترکیبی از انسان و حیوانات نیرومند و گاهی هم خود حیوانات مورد پرستش قرار می گرفتند. یکی از نخستین ندانسته های بشر، رویا بود. او مانند دیگر جانداران رویا می دید. خواب دیدن یک فرایند طبیعی مغز است.

فرتور زئوس خدای پادشاهان  یونان است که  رومن ها آن را ژوپیتر می نامند.

فرتور زئوس خدای پادشاهان یونان است که رومن ها آن را ژوپیتر می نامند.

مغز جانداران دارای حافظه بلند مدت، هنگام خواب نیز بیدار است. همانطور که در بیداری ممکن است آدم به قله هپروت برود و به چیزی فکر کند و در مغزش فیلمی سینمایی بسازد در هنگام خواب مغز این پدیده را خود بخود انجام می دهد. از حافظه کوتاه مدت و بلند مدت برای خود هر شب فیلمی می سازد که ما وقتی بیدار می شویم تنها تعدادی از آنها را به یاد داریم.

غار نشینی و دخمه نشینی هنوز هم در شماری از جاهای کشورمان وجود دارد.

غار نشینی و دخمه نشینی هنوز هم در شماری از جاهای کشورمان وجود دارد.

خواب، تصویری از کارهای روزانه، و تخیلات مغز

خواب ها بی معنی و بیشترشان فضایی انتزاعی دارد و آن هم وابسته به عملکرد خود به خودی مغز است. چرا که اراده ای در کار نیست و خود همینطور تصویر مکانی و زمانی را با هم ترکیب می کند و معمولا پیرامون موضوعی که آن روز یا در این اواخر به آن فکر کرده ایم فیلم سازی می کند.

پس طبیعی است که اگر عزیزی بمیرد ما به او فکر می کنیم و حتی در بیداری برای او در ذهنمان فیلمی خیال انگیز می سازیم. اما چون این فیلم با اراده ما ساخته شده می گوییم خیال بوده است. اما همین فیلم در هنگام خواب ساخته می شود و ما اگر هنگام بیدار شدن یا بر اثر هیجان آن رویا از خواب بیدار شویم و آن خواب را به یاد بیاوریم این تصور پیدا می شود که با روح آن فرد ملاقات کرده ایم.

زندگی غارنشینی در کندوان نزدیک شهر اسکو در آذربایجان

علت نادرست بودن این تصور هم این است که یک مورد مشابه را هر فرد به شکلی گوناگون می بیند. مثال اگر ما خواب آدم مقدسی را ببینیم یا هر کس به شکلی گوناگون می بیند یا او را شبیه تمثال های کشیده شده از وی! درصورتی که ما می دانیم تمثال ها صورت واقعی فرد نیست. اما چون دیدن این خواب را در جامعه کرامت می دانند ما برای خود خواهی خودمان هم که شده به حقیقی بودن آن اصرار می کنیم.

رویا ها نخستین خدایان بشر امروزی یعنی ارواح گذشتگان را تشکیل دادند و مانند خدایان و الهه های آب و آتش و توفان و … میان قبایل اولیه انسانی که در آفریقا ساکن بودند وجود داشته (کما اینکه همچنان وجود دارد) و با کوچ بشر به دیگر نقاط این خرافه ها و اعتقادات هم در جهان پراکنده شد تا جایی که وقتی بشر مدرن قاره امریکا را کشف کرد با همان بینش دینی برخورد کرد که بشر اولیه آفریقا داشت (تنها با کامی تغیرات طبیعی که در طول زمان انجام شده بود).

این اسطوره ها با گذشت زمان و پیچیده شدن روابط انسانی پیچیده تر شدند. برتری خواهی و ایجاد طبقات اجتماعی در میان انسانهای متمدن و شهرنشین اولیه، ایجاد ساختار سیاسی و رده هایی چون پادشاه و ایده های اجتماعی آن دوران؛ همچنین ارتباط میان قوم ها و کشور ها و نبرد میان آنها اثر خود را در همین اسطوره ها نیز گذاشت.

صاعقه و دیگر پیش آمدهای طبیعی مانند زمین لرزه، توفان، آتش فشان و مانند آن را بشر نخستین، از خشم خدایان می دانست. هنوز هم دکانداران دین، با برپا کردن نماز وحشت و دعاهای مخصوص، آنهم به زبان عربی، می خواهند از خشم الله مدینه که موجب اینهمه بدبختی ها برا نسل بشر می شود، بکاهند و او را به اصطلاح آرام کنند.

صاعقه و دیگر پیش آمدهای طبیعی مانند زمین لرزه، توفان، آتش فشان و مانند آن را بشر نخستین، از خشم خدایان می دانست. هنوز هم دکانداران دین، با برپا کردن نماز وحشت و دعاهای مخصوص، آنهم به زبان عربی، می خواهند از خشم الله مدینه که موجب اینهمه بدبختی ها برا ی نسل بشر می شود، بکاهند و او را به اصطلاح آرام کنند.

پیشرفت انسان از خدایان گوناگون، تا یکتا پرستی

رفته رفته خدای خدایان و نبرد خدایان مطرح شد. حدود سه هزار و پانصد سال پیش نخستین دیدگاه های یگانه پرستی در تمدن های آن روز شکل گرفت که شاخص ترین آنها دیدگاه زرتشت بود. در همین زمان در ادیان هند و یونان و مصر دیدگاه خدای خدایان بوجود آمد. به موازات این گفتار به سیر قانون گذاری بشر نیز می پردازم.

بشر اولیه به شکار می رفت و به طور طبیعی وقتی شکاری به دست می آورد، نخست شکارچی اصلی سهم خود را بر می داشت و سپس دیگر همراهان. پیران قبیله نیز از گوشت شکار بهره می بردند. اما در دوران سختی و کمبود غذا، رقابت برای دوام گاهی به جدالهای خونین در میان قبیله می انجامید.

اجتماع انسان ها و برگزاری قوانین

به این ترتیب نخستین قوانین اجتماعی ساخته شدند. پیران قبیله که هم تجربه بیشتری داشتند و هم بیکار بودند و توانایی شکار و بعدها کشاورزی را نداشتند، مسئول پاسداری از قوانین و اجرای آن شدند. اینان مسولیت پاسبانی از خدای قبیله را نیز بر عهده داشتند و این آغاز ترکیب قوانین اجتماعی و آیین قبیله بود. با گسترش تمدن بشر و شهرنشینی و ایجاد شغل های متفاوت چون کشاورزی، آهنگری، دامداری و … گستره کار این پیران که اکنون کدخدایان بودند افزایش یافت و قوانین درون جامعه نیز پیچیده تر شد.

نخستین گردهم آیی انسان ها در دوران پارینه سنگی

نخستین گردهم آیی انسان ها در دوران پارینه سنگی

از زندگی قبیله ای تا شهر نشینی و مدنیت

همچنین ارتباط میان قبایل، چه به صورت تجارت یا نبرد برای به دست آوردن منابع طبیعی، بیشتر شد و نیاز به قوانین اجتماعی پیچیده تر را ملزم می کرد. رفته رفته با اتحاد قبایل و دهکده ها نخستین کشورها شکل گرفت و زندگی شهرنشینی اولیه آغاز شد. نخستین پادشاهی ها هرچند بسیار ساده بودند، اما نیاز به داشتن لشگر و سیستم دیوانی کامل برای اداره کشور را احساس کردند و بدین ترتیب نخستین دیوان های اداری در رابطه با اجرای قانون چه جزایی و چه مالیاتی برای تامین مخارج کشورداری تاسیس شد.

فرمانروایان، و دکانداران دین

نگاهبانان دین نیزچون خود ارتباطی تنگاتنگ با سران قبایل داشته اند و گاه خود سران قبیله بودند، در طول زمان به اسم قربانی و صدقه درآمدی مجزا برای خود پیدا کرده بودند و به صورت یک طبقه اجتماعی جدا و با نفوذ در تمامی کشورهای اولیه پدیدار شدند. ارتباط میان قبایل اولیه و بازگو کردن اسطوره های آنها برای یکدیگر و ماندگار شدن بعضی از این داستانها و اعتقادات و به اشتراک گذاشتن آن توسط روستاها و شهرهای مختلف دلیلی شد که این اسطوره ها در بافت فرهنگی و اعتقادی مردمان آن روستاها و شهرها نفوذ کند.

افسانه فردای بهتر، و امید به زندگی پس از مرگ

نکته جالب اینکه بشر کنکاشگر نخستین همیشه با امید به زنده ماندن و بقا به همه این تلاش های تکاملی دست می زد و این امید به فردای بهتر نیز سوژه ای برای افسانه ها و داستانهای وی بوده است. همانطور که می بینیم در میان ادیان نیز سوژه های مشابهی موجود است. که به این گفتار “منجی” در مقالهای دیگر خواهیم پرداخت.

زندگی درون خانه های صخره ای در میمند یادگار نخستین گردهمآیی و زندگی اجتماعی ایرانیان است

زندگی درون خانه های صخره ای در میمند یادگار نخستین گردهمآیی و زندگی اجتماعی ایرانیان است

اگر به تاریخ بنگریم، می بینیم که حوزه نفوذ روحانیون دینی در کشورهای نخستین به باورمندان خود آنان و معمولا شهروندان یک شهر ختم می شد. رفته رفته دایره این نفوذ گسترش پیدا کرد و روحانیون از همان رابطه قدیمی رییس قبیله و نگهبان دین بهره برده و با بهره گیری از باور مردم، آنها را به خواست حاکمان سوق می دادند و به این روال جایگاه ویژه ای در بارگاه پادشاهان پیدا کردند.

ارتباط تنگاتنگ میان فرمانروایان، و سوداگران دین

با گسترش کشورگشایی های پادشاهان رفته رفته بر نفوذ این روحانیون حتی بر روی خود شاهان افزوده شد تا اینکه خود آنها وسیله ای برای سیاستمداری شاهان شدند. ساسانیان نمونه خوبی از این رابطهء متقابل هستند، بویژه زمانی که آنها به علت جنگ های طاقت فرسا با روم دچار چند دستگی شده بودند و با ظهور ادیانی چون مانویت و مزدیسانی که بیشتر جنبه اعتراضی داشتند، احتمال کاهش نفوذ روحانیون درباری زیاد شده بود. برای نخستین بار در تاریخ گفتمان دین رسمی کشور مطرح شد.

گزینش دین رسمی از سوی فرمانروا

با این قانون گزینش یک دین رسمی در کشور، هم پادشاه دستش برای سرکوب دشمنان داخلی یا قیام مردم برای نبرد با امپراتور روم باز می شد، هم دست روحانیون درباری برای سرکوب ادیان نو ظهور باز می گشت. تا مبادا جذابیت این ادیان و نارضایتی مردمان از حکومت و روحانیون درباری موجب گرایش بیش از پیش مردمان به این ادیان شده و از نفوذ آنان در اقشار جامعه بکاهد. هرچند این آزار و اذیت مردم عادی کار را به آنجا رساند که مردم حتی از دین زرتشت هم زده شدند.

انان نخستین به ناچار با کمترین امکانات زنده بودن، با طبعیت دست و پنجه نرم می کرده است.

انسان نخستین به ناچار با کمترین امکانات زنده بودن، با طبعیت دست و پنجه نرم می کرده است.

  • Taboo shekan

     عالی بود مرسی

    • مستراب الدنگ

      توله پارس کامنت های منو حذف نکن. اخطار اخطار

      • هادی

        من یک سوال از شما دارم و امیدوارم مانند یک مرد پاسخ دهی.شما میگویید چرا در مدارس زبان مادری را به ما اموزش نداده اند.؟؟ خوب این مستلزم اینست که یا زبان فارسی را به شما یاد ندهند و یا بصورت فرمالیته اموزش دهند. انصافا اگر اینگونه میشد شما معترض نبودید که تبعیض قایل شدند و زبان رسمی کشوررا به ما خوب اموزش ندادند تا از رشد ما جلوگیری کنند؟؟؟؟؟؟؟ زبان ترکی که زبان مادری ما بود و خودمان ان را بلد بودیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امیدوارم منصفانه پاسخ دهی..

        • Mostarab Aldang

          سوال را اول از این توله سگ پارس بکن که چرا کامنت‌های منو دلیت می‌کنه؟ و بلاک می‌کنه؟

          مستراب=سهراب و  الدنگ=ارژنگ

          • mihan dust

             باز که تو دشنام گویی و بد دهنی میکنی؟ تو را چه میشود؟ دارو هایت را میخوری؟ تو  تا هنگامیکه از  بی ادبی و بد دهنی کردن دست بر نداری  کامنت هایت همچنان پاک خواهند شد. اگر خواهان این هستی که بتو ارج بگذارند، بایستی یاد بگیری که تو هم بدیگران ارج بگذاری. اینهمه خشم و درد در تو براستی شگفت آور است. سرانجام ما ندانستیم که درد تو چیست و از کجا آب میخورد، آیا از اینکه در سده های پیش، ترکهای آسیای میانه بمیهن ما یورش بردند و سالیان دراز با ماندن و جا خوش کردن در میهن مان، بخشی از مردم ایران، زبان پارسی و مادری خود را رفته رفته از یاد بردند و ترک زبان شدند خشمگین هستی و اینگونه داری  از درد بخودت میپیچی؟ یا اینکه گیج و سرگردانی و نمیدانی که چه هستی؟ چون میدانی که ترک راستین که نیستی و تنها ترک زبانی، از سوی دیگر میبینی که بیشترین مردم ایران خوشبختانه با هر سختی و دشواری که در پیش راهشان بود، توانستند به زبان نیاکان خود پارسی بچسبند و از ان نگهبانی کنند و از عرب و ترک زبان شدن خود را دور نگه دارند، و شاید از اینروی  است که  تو درد داری چون خود را کوچک و بی ارزش میپنداری زیرا که گذشتگان تو توانایی نگهبانی و نگه داری از زبان مادری پارسی خود را رفته رفته از دست دادند؟ وباز از همین روی است که تو به پرخاش گری و ناسزا گویی به پارسییانی که توانستند زبان مادری خود را نگه دارند روی آورده ای و با اینکار بخودت آرامش میدهی؟ نمیدانم، من گمان دارم که بایستی پاسخ به این پرسش ها را نه از تو بلکه از روان پزشک ات جویا شد. بهر روی، برایت آرزوی بازیابی تندرستی ات را دارم.  

          • مستراب الدنگ

            ابن غوله(سهراب) خوابه بیدار بشه همه را حذف میکنه من هم بلاک میکنه ولی باز میام و باز مینویسم
            اصلاً دنبال اینکه ارج بگذارند نیستم بالاتر از سیاهی رنگی نیست این همه ترک خر و سوسک و….
            درد تنها درد شخصی من نیست درد یک ملته چطور ملیجکها و رقاصه های دربار ترک نزدیک به هزار سال الن ادعای خدایی میکنند؟
            من نمیدونم چرا رمین دهان باز نکرد و این پارسها را نبلعید وقتی از کوها ی هند و کش افغانستان و هند به این سرزمین آباد سومریها( ترکهای اصلی) یورس آوردند؟

          • سرزمین کوروش

             الدنگ خیلی بیشعوری آخه این چه اسمی است رو خودت گذاشتی !
            حتما باید سیفون را بکشند تا بری تو فاضل آب ! آدم باش

          • مستراب الدنگ

            اون سنگهای قبر کورش( البته مال این مردیکه نیست هرودت میگه اونو در جیحون کشتند و سرش را در تشتی از خون گذاشتند گفتند این همه خون خوردی سیراب نشدی بلکه از این تشت خون سیراب بشی به هر حال به اسم این مردک یاد میکنند کورش پرستها با عرض معذرت از صاحب اصلی ان قبر) و سنگهای پاسارگاد( ان هم بنای یونانی است) مستراب بسازیم و برینیم به شعاع ٢۵٠٠ متری انجا و استوانه را اماله کنیم به خود پارسها که یبوست شدهاند تاراسهال بشند زرد و زرتشتی
            کس کش محارم زاده توله پارس

        • مستراب الدنگ( سهراب ارژنگ)

          اولاً این بحث زبان حتی با یک کتاب مثلا چطور عربی و انگیلسی هررهفته چند ساعت است تارحدود زیادی حل میشه
          ولی مشکل خیلی عمیق تر ار تنها زبان است بلکه نگاه فاسییتی و تمامیت طلبی پان فارسها و پان ایرانیهاست که پایانی ندارد
          شما نگاه کن با کرد و بلوچ به ادعای خودشان سنخیت زبانی و بنوع تعریف خودشان باستانی با پارسها دارند چطور رفتار میشه؟ اونا چرا مبارزه مسلحانه میکنند؟
          به عقیده من ما ترکها اشتباه کردیم در جنگ با دل و جان به یاری این پارسها رفتیم کمترین کاری که میتونیستیم بکنیم مثل کردها و بلوچها اینها را میکشتیم. که نهایتش میشدیم کرد و بلوچ و حشی نه ترک سوسک و خر

          • میهمان

            الدنگ بالام جان مه فارس دیولم اوستره بیلسه باشنه ؟
            ترک سیکی خوشو گلی ؟

  • Mostarab Aldang

    چنانکه گفته شد، یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش به فراوانی بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه (سیروپدی) نوشته گزنفون است. اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش‌های دلپسند آن اکتفا می‌شود و بقیه متن را نادیده می‌انگارند.گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌گوید که خانه‌های مردم قابل احتراق است و ما می‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌های فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌های آتش بسوزند.آنان در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند».پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.کورش همچنین فرمان داد تا خانه‌های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند.کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می‌کند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند.برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶٫

  • Mostarab Aldang

    یکی دیگر از دروغ‌های کورش‌پرستان و انتساب سخنان و نقل‌قول‌های خیالی به کورش این است که از قول او آورده‌اند: «برای نبرد با تاریکی شمشیر نمی‌کشم، چراغی می‌افروزم». اما این سخن از اصل و اساس ساختگی نیست. بلکه شکل تغییریافته و تحریف شده آن سخن کورش است که گزنفون نقل کرده و در آن اشاره شده است به نبرد با مردمی که در تاریکی شب خفته‌اند، با مشعل آمیخته به قیری که خانه‌هایشان را به آتش می‌کشد. بطور خلاصه مفهوم این عبارت چنین است که به مردمی که در تاریکی شب خفته‌اند با مشعل آغشته به قیر هجوم می‌برم.برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴؛ کسنفون، سیرت کورش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، انتشارات دنیای کتاب، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱، صفحه ۲۶۷ و ۲۶۸٫

  • mardi az iran

    برای من شکی باقی‌ نمانده که این “الدنگ” مامور رژیم است. در شرایط کنونی که رژیم در بحران خود ساخته دست و پا میزند  و متوجه شده که مردم از اسلام و آخوند هم متنفر شده اند، خامنه‌ای عمله های خود را مثل این “الدنگ”  روانه کرده تا با راه انداختن دعوای فارس و ترک با یک تیر دو نشان بزند، هم بحث دین نکبت اسلام را به بی‌ راهه بکشاند و هم با دعوا بین مردم آن‌ها را سرگرم کند. واگر نه‌ چه دلیلی‌ دارد این شخص به طور مرتب و به دون آن که فرصتی را از دست دهد به تاریخ ایران و شخصیت‌های تاریخی‌ آن توهین کند؟ آن هم در جایی‌ این چنین که جز بحث دین چیز دیگری نیست. اگر هم متوجه شده باشید، این مردیکه الدنگ مثل بقیه عمله‌های رژیم بی‌ تربیت و بی‌ فرهنگ است.

  • Sahameddinghiassi

    حساب ملت ها را از حساب دولتهای
    غیر مردمی جدا سازید  آنان که خدمه اربابان
    هستند و تنها برای بذر افشان تفرقه کینه حسادت 
    دشمنی های بی پایه جهل و خرافات دست به سینه اربابان از مابهتران خود هستند
    وبرای مشتی دلار ویا سکه های طلا و غارت مردم ناتوان حتی همسایگان را هم دشمن هم
    می تراشند. کینه و نفرتی که متاسفانه بین مردم پاکستان و آریانا یا افغانستان  ایجاد کرده اند و آدمهای بی سواد وابلهی که اسم
    مسلمانی راهم یدک میکشند و مثلا ملا هستند یا فتوی های کشتار میدهند که مثلا ساکن
    پاکستان هم میباشند نباید بحساب مردم خوب والای پاکستانی بگذاریم آنان هم مثل بقیه
    ما اسیر همان دستهایی هستند که ماهم هستیم.

     

    آن مثلا آدم گنده و چهارصد کیلویی
    که فتوی قتل زنان و کودکان را صادر میکند که یک مشت جوانان ساده دل شست شوی مغزی
    شده هم یا به بهانه حوریان بهشتی و یا مشتی پول اجرا میکنند را بناید بحساب ملت
    پاکستان یا برادران هم میهن پاکستانی گذاشت. بردن نام  یک ملت بزرگ به زشتی برای خاطر یک مشت دزد
    غارتگر

     

    دشمن همه ملتهای مظلوم ما بی خردی
    و جهالت عمومی است که متاسفانه مارا مغرور به نادانسته های خود کرده اند و خود را
    عقل کل و دانشمند می دانیم درصورتیکه از قافله های علمی و صنعتی دنیا عقب مانده
    ایم و آنان هستند که مارا تشویق به تفرقه 
    جهالت  خرافات دزدی فساد میکنند تا
    مبادا ژاپنهای دومی و سومی هم که رقیب آنان خواهد شد پا به عرضه وجود بگذارند.
    ژاپن در گذشته حتی از کشورهای ما هم عقب افتاده تر خرافاتی تر و درگیر جهل و
    سنتهای عقب افتاده بود ولی خوشبختانه مردم آن و نیز مردم کشورهایی مانند کره بسرعت
    خود را به قافله تمدن صنعتی و علمی رسانیده اند. در گذشته اجناس ژاپنی بنجل بود و
    قدرت رقابت با اجناس اروپایی و آمریکایی را نداشت ولی امروزه مثلا همان تویوتا
    بازار آمریکا را هم تسخیر کرده است یا کره هم یک کشور پیشرفته نبود ولی امروزه
    صادرات آن به بازارهای دنیا را قبصه کرده است . ولی مردم ما و ملتهای ما در غرقاب
    بیسوادی  جهل غرورهای بی پایه  کشت کشتار و نداشتن علم تقوی و پرهیزکاری دست
    پا می زنند. و ملاهای خود فروخته یا نهایت ابله هم فتوی کشتار هموطنان مارا صادر
    میکنند وما هم آنرا بحساب ملت هم میهن خود پاکستان میگذاریم.

     

    در آلمان دیوانه ای بنام هیتلر بود
    که پنجاه میلیون انسانهای بی گناه را به قتلگاه کشاند. آیا بایست حساب وی را به
    نام ملت آلمان گذاشت؟  در آلمان هم کسانی
    مثل بتهوون و شیلر و گوته هم بودند. نه همه ملت آلمان بزرگوار مثل گوته هستند و نه
    قاتل مثل هیتلر. این است که جدا کردن انسانها از هم با ملیت  مذهب 
    زبان و نژاد کاری غیر علمی است انسان های والا در همه دینها  بی دینان 
    نژادها و مذهب ها و حتی لامذهب ها 
    با هرزبانی با هررنگ ظاهری بسر میبرند و نبایست گذاشت که انسانی هرزه و بد
    و قاتل بتوانند در پشت هم دینان ویا هم میهنان خود پنهان شوند  این طبقه انسانهای خوب و والا در همه جا هستند
    و انسانهای خرافی  بدنهاد  شرور و دزد فاسد هزره هم در میان همه دیگر طبقه
    ها هستند. این که کل یک ملت را بخاطر گروهی فاسد و بد به بیراهه بکشانیم کاری
    منطقی نیست. بایست خوبان را در یک گروه دسته بندی کنیم و بدها را هم تا آنجا که
    امکان دارد آموزش بدهیم تا بهتر شوند …وگرنه خود ما هم جز همان کسانی میشویم که
    میخواهند مثل آدمک از ما برای ایجاد دشمنی تفرقه و خرافات بیشتر استفاده یا سو
    استفاده کنند.  حضرت سعدی می فرماید  بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک
    گوهرند و… 

  • Cadqoda

    کسانی که به خواب اعتقاد دارند و آنرا ارتباط با عالم ماورای طبیعت میدانند برای آن شرایطی را بیان میکنند و خود همین افراد نیز همه خواب هارا حقیقی نمیدانند و تنها تعداد کمی با عنوان رویای صادقه را خواب حقیقی و ارتباط با ماورای طبیعت میدانند.
    بنده نیز این مطلب شما را تایید میکنم که بیشتر خواب های انسان، خواب های پریشان و مرور اتفاقات روز مره است اما گاهی بعضی از رویاها منفاوت هستند به طوری که از آینده و یا اتفاقی خبر میدهند که هیچ ربطی با کارهای روزمره و افکار ما ندارند و ما با کمی دقت متوجه حقیقی بودن آن خواب میشویم به طوری که چیزی را که در خواب دیده ایم برایمان اتفاق می افتد. البته باز تاکیید میکنم که منشأ بیشتر خواب ها اتفاقات و افکار روز سپری شده است و گاهی منشأ آن پر خوری و خواب بیش از حد است.

  • Razmjoo_he

    بسیار مقاله اموزنده ای است من که از خواندن ان بسیار لذت بردم امید است که مقاته هائی از این نوع بیشتر منتشر شود تا سطح اکاهیها نسبت به بشریت افزون گرددتاخرد جای خرافه بگیرد ……پیروز باشید