نَسل کُشی ارامَنه بی دفاع؛ لکه ننگی دَر تاریخ خونبار تُرکانِ عُثمانی! ۱۱

– تُرک ها، آذری نیستند:

نگارنده به دقت واژه “ترکان” را در عنوان مقاله به کار برده است تا از این طریق بتواند خوانندگان را درباره تفاوت میان تُرکان و آذری ها آگاه نماید؛ اصولن مردمانِ چَشم تَنگِ زَرد پوست که نژادشان به آسیای میانه (مغولستان) می رسد را تُرک می گویند و آذری ها، مردمانی سپید پوست و فراخ چَشم اَند که از اقوام اصیل ایرانی بوده و ریشه در تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران زمین دارند.

نژاد تُرکان: “پیشتر در ایران به مردم ترک‌ زبان آسیای کوچک و آناتولی، رومی، عُثمانی‌ ها یا ترکانِ عثمانی اطلاق می شد که پس از فروپاشی حکومت عثمانی این اصطلاح کنار گذاشته شد؛ سرزمین مادری ترک‌های عثمانی مکانی در آسیای مرکزی نزدیک آلتای می‌باشد.

فرتور صحنه ای غم انگیز از یادآوری  جنایت شوم ترکان، به دست ارمنیان را نشان می دهد.

فرتور صحنه ای غم انگیز از یادآوری جنایت شوم ترکان، به دست ارمنیان را نشان می دهد.

سَلجوقیان مردمی ترک تبار از طوایف آسیای مرکزی بودند، به سال ۱۰۳۷ میلادی وارد ایران شدند و اولین حکومت اسلامی خود را بنا نهادند؛ سَلجوقیان به تدریج قسمت‌ هایی از شرق و مرکز امپراتوری بیزانس روم را به تصرف خود در آوردند و مسلمانان قسمت‌ هایی از امپراتوری روم را تسخیرکردند و قونیه را به عنوان مرکز انتخاب کردند.”[۱]

نژاد آذری ها: “مطالعات ژنتیکی نشان داده که آذربایجانی‌ های قَفقاز هم از نظر میتوکندری دی‌ ان‌ ای، که فقط از مادر منتقل می‌شود و هم از نظر کروموزوم ایگرگ، که فقط از پدر به ارث می‌رسد، به همسایگان جغرافیایی خود یعنی اقوام قفقازی (گویشوران به زبان‌ های قفقازی) شبیه‌ ترند تا به خویشانِ زبانی خود یَعنی اقوام تُرک‌ تبار در نقاط دیگر.

مُطالعات ژنتیکی دیگر در مورد ارمنی‌ ها، قوم همسایه هندو _ اروپایی زبان آذربایجانی‌ ها هم نشان داده که شباهت ژنتیکی آن‌ ها هم در نسب مادری و هم در نسب پدری به همسایگان قفقازی بیشتر از هم‌ زبانان هندو _ اروپایی است؛ خصوصیات ژنتیکی قفقازی‌ ها نیز در مجموع چیزی بین اروپائی‌ها و ساکنان خاورمیانه‌ است که نسب مادری شباهت بیشتری را به اروپائی‌ها و نسب پدری شباهت بیشتری را به خاورمیانه‌ ای‌ ها نشان می‌دهد. این نتایج ایده جابجایی زبانی آذربایجانی‌ ها را تقویت می‌کند و نشان می‌دهد که گروه‌های مهاجر آن قدر کوچک بوده‌اند که سهم ژنتیکی آن‌ها در جمعیت فعلی قابل مشاهده نیست.

در منابع بسیاری آذربایجانی‌ ها به غلط و به خاطر زَبان ترک تَبارشان جزو مردمان ترک تبار به حساب می‌ آیند اما باور دانشمندان بر این است که آذربایجانی‌ هایِ امروز از نسل آلبانی‌ های قفقاز و اقوام ایرانی تباری هستند که در قفقاز و شمال ایران قبل از ترک سازی می‌ زیستند.”[۲]

بنا بَر آنچه گفته شد و همچنین با تکیه بر نوشتار های مستند زنده یاد کسروی در باب آذربایجان، نتیجه می گیریم که آذری ها یکی از اقوام اصیل ایرانی اند و کمترین ارتباطی با تُرک ها ندارند، آذری ها ایرانی اَند و تُرک ها عثمانی و بیگانه؛ آذری ها صاحب فرهنگ، تمدن و تاریخ اند و تُرک ها جز به خونخواری و تجاوز و غارت هیچ نداشته اند! اینکه عده ای گمراه در تلاشند تا آذرآبادگانِ ایران زمین را تقدیمِ ترکیه و یا جمهوری آذربایجان نمایند، ریشه در کم سوادی، بی هویتی و بی خردی ایشان دارد و بَس!

این فرتور چهره یک تُرک واقعی را نشان می دهد، آذریان زیبارو، ایرانی اند و هیچ رابطه ای با تُرکان ندارند!

این فرتور چهره یک تُرک واقعی را نشان می دهد، آذریان زیبارو، ایرانی اند و هیچ رابطه ای با تُرکان ندارند!

– کشتار ارامنه توسط تُرکان، جنایتی بر علیه انسانیت:

نَسل‌ کشی ارامنه به نابودی عَمدی و از پیش برنامه‌ریزی شده (نسل‌کشی) جمعیت ارمنی ساکن سرزمین‌های تحت کنترل امپراتوری عثمانی در خلال و درست پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان عثمانی و رهبران قیام ترکان جوان اطلاق می‌شود.

عَملیات در قالب کشتارهای دسته‌ جمعی و نیز تبعید های اجباری در شرایطی که موجبات مرگ تبعید شدگان را فراهم آورد، انجام می‌ پذیرفت. امروزه تعداد کل قربانیان نسل‌ کشی ارامنه به طور عام بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شده‌ است و این فاجعه شوم به طور گسترده به عنوان یکی از اولین نسل‌کشی‌ های قرن بیستم شناخته می‌شود.

علاوه بر دستگیری و اعدام ارامنه، جمعیت بسیار زیادی از مردان، زنان و کودکان ارمنی از خانه و کاشانه خود تبعید و بدون داشتن کمترین دسترسی به آب و غذا، به قصد مرگ وادار به راهپیمایی در مسیرهای طولانی و بیابانی شدند. تجاوز و آزار و اذیت جنسی قربانیان توسط سربازانِ تُرک در طولِ تبعید به دفعات گزارش شده‌ است.

اخراج ارامنه هَمواره با غارت، تجاوز و کشتار همراه بود؛ خیلی از اخراج شدگان کشته شدند و یا از گرسنگی و بی سر پناهی در راهِ ارودگاه‌ های نزدیک دیرالزور (شهری در نزدیکی رودخانه فرات در کشور سوریه امروزی) تَلَف شدند و چندین هزار نفر از گرسنگی و بیماری در ارودگاه‌ های اسرای جنگی، جانشان را از دست دادند.[۳]

– اسلامِ ناب محمدی، یکی از دلایلِ هولوکاست ارامنه:

یکی از دلایلِ قَتل عامِ ارمنیانِ بی دفاع، سر باز زدن ایشان از پذیرفتنِ اسلام ناب محمدی بوده است؛ ارامنه که مسیحی بوده و هستند، با تمام وجود در برابر فشارهایِ دولت عثمانی در راستایِ مسلمان نمودن ایشان مقاومت کردند و سرانجام آن مقاومت ها، کشتار بیش از یک میلیون زن و مرد و کودک خردسالِ ارمنی به دست تُرکان خونخوار بود.

تاریخ به ما نشان می دهد که مسلمانان در راستایِ تبلیغِ اجباری دین قهرآمیزشان، نسل کشی های دیگری نیز کرده اند و برای مثال اعراب بیابان گرد، از کشته های ایرانیان، پُشته ها ساخته و از خونِ جاری شده از بدن های بی جانِ ایرانیان بی دفاع، آسیاب ها چرخانده و نان پخته و لشگر اعراب را سیر نمودند و یا اینکه محمد به همراه علی و زبیر، یهودیان بنی قریظه را قتل عام کردند!

در این فرتور زنان و کودکان بی پناه ارمنی را مشاهده می کنید که از فرط گرسنگی و تشنگی که ترکان بدان ها اجبار کردند، جان دادند و به شکل دردناکی کشته شدند.

در این فرتور زنان و کودکان بی پناه ارمنی را مشاهده می کنید که از فرط گرسنگی و تشنگی که ترکان بدان ها اجبار کردند، جان دادند و به شکل دردناکی کشته شدند.

چون نیک بنگریم، هَر برگه از کتابِ بزرگِ تاریخ جَهان به خونِ هزاران هزار انسانِ بی گناهی آغشته است که به دستِ سربازانِ مذهب و در راهِ خشنود سازی خدایانِ موهوم شان، از دَم تیغ گذرانده شده اند؛ مسلمانان به جان مسیحیان می افتند، یهودیان به جان مردمان سایرِ قبایل، مسیحیان برای کشتار دگراندیشان مسلمان و یهودی شمشیر از نیام بر می کشند و این دنیا تبدیل می شود به قصابخانه ای بی انتها؛ چه نیکوست اگر مذهب را به کناری گذاشته و تنها انسانیت پیشه کنیم.

– بُن مایه ها:

[۱] : مردمان تُرک
[۲]: مردمان آذری
[۳]: نسل کُشی ارمنی ها
آغاز کشتار ارامنه در عثمانی
– Armenian Genocide
 Armenian genocide institute 
– Genocide 1915
– Armenian Genocide of 1915: An Overview

در این ویدیوی غم انگیز و مستند، چگونگی نسل کشی ارامنه به دست ترکان را مشاهده می کنید.
  • bahtia
    • ramin iran

      این فیلم چه ربطی به این مقاله دارد؟

  • Ali

    آقایون به ظاهر آزادیخواه!!! سایت فضولباشی

    آیا تا حالا نوشته های خوذتاتان را خونده اید تا ببینید چقدر بوی تعفن نژادپرستی و راسیسم کور در اون موج میزنه؟ باید آگاه شوید که این نوع گرایشها خبر از بیماریهای عمیق روانی است که احتیاح به درمان و تحت نظر گرفتن سریع دارندگان چنین افکاری است. بشریت و علوم وتکنیک مدرن اثبات نموده اند که پیداش جهان و تکامل و پیدایش جانداران از موجودات تک سلولی تا وضعت کنونی اکنون برای کودکان دبستانی نیز آشکار است. مبلغان افکار نژادپرستانه اگر مریض نپاشند ٬ یا متعلق به گروهای تروریستی خاص با اهدافی ضد بشری برای کسب قدرت سیاسی و یا حکومتهای مذهبی برای حفظ اقتدار خود هستند. هر چند شما بدون شک په یکی از گروه های مذکور تعلق دارید ولی برای گول زدن مخاطباتتان هم شده فقط از ارامنه آنهم بخاطر آریائی!!! پودنشان دفاع نمی کردید و ازجنایات آنها که نه بر علیه سران عثمانی در صدو اندی سال پیش بلکه با همین تفکرات مریض فاشسیتی اقدامات آدمکشانه و نسلکشی بر غلیه مردم عادی و زحمتکش ترک زبان که در ده ها رسانه معتبر جهان مستند شده و نمونه آشکار آن قتل وعام کودکان پیران و زنان در شهر خوجالی آذربایجان را نیز نام میبرید! حالا فکر مکنید اعمال و افکار شما از جمهوری اسلامی بهتره؟!! دم خروس و یا قسم حضرتعباس؟!

  • آذربایجانی

    قسمت دوم:

    حمایت روسها از ارامنه :

    صالداتهای روس که در ایران بودند کم کم بنای فساد کاری می‌گذاشتند چندان که در میان بازار بزرگ خوی صالدات نانجیب عیال صاحب منصب را در بغل کشیده و هر چند خواست از دست آن نانجیب رها شود ممکن نشد. چندان که در میان ملاء عام زن را بی عصمت نموده و پردة ناموسش را درمیان هزاران نفر رهگذر آشکارا بدرید.( یعنبی جلوی چشم مردم به زن فردی صاحب منصب تجاوز کرد)

    باری پس از آنکه قشون روس که در ایران به صاخلوی آورده بودند بنای نافرمانی بالشویکی گذاشته از رشت و قزوین و زنجان و اردبیل و سلطان آباد کرمانشاه و غیر اینها متصل خبر می‌رسید که بازارها را غارت کرده و می‌سوزانند تا آنگاه که نوبت به خوی برسید و جمعی از همان شورشیان به جانب خوی [۱۳۹ب]‌ بیامدند قریب بیست روز قبل از وقوع قضیة‌، برادُن نام قونسول روس به حاجی نظم السلطنة افشارکه در آن تاریخ حکومت خوی را داشت در محفل حضور حقیر از [طریق] کاتب و منشی خودشان محرمانه پیغام داده بودند، ‌که من در عالم دوستی و صداقت خیلی محرمانه به شما اطلاع می‌دهم، ‌آگاه باشید که یک بولق جدید قوشون چند روزه به خوی خواهند آمد.

    آنها بالشویک هستند و دکاکین را غارت کرده و خواهند سوخت، شما به اهالی اخبار بدهید به قدرالمقدور اشیاء و دکاکین را یا به خانه‌ها و یا به کاروانسراها تحویل بدهند و خیلی مختصر کالا در دکاکین اشیایی بگذراند تا تمامی اموال ایشان تاراج نرود.

    آقای حکمران همان شبانه به وکلای اصناف و تجار اخبار بدادند. بعضی به همین اخبار عمل کرده، ‌اکثراً مال را به خانه‌ها کشیده ولی برخی با همه این تفصیل بدبختانه از تاخیر افتادن این قضیه جسارت پیدا کرده، ‌محض طمع، [جنسها را ] مجدداً از خانه‌ها و کاروانسرا‌ها کشیده به دکان می‌برند همانا حق خواسته بود که بر آنها خسارتی وارد آید.

    در بیستم شهر صفر شب اربعین، اولاً روس‌ها در بازار چند تیر گلوله انداخته و به این بهانه به چهار سو و بازار سراسر قراول گماشته،‌ صاحبان دکاکین را نیز از بازار راسته بیرون می‌نمایند.

    مردم به خیال اینکه به راستی به جهت محافظت راسته بازار قراولها گماشته‌اند در کمال اطمینان دکانها را بسته به منازل خود می‌آیند. آن گاه از اول شب قفلهای دکاکین را یک به یک شکسته آنچه را که ممکن داشتند از پول نقد و اموال نفیسه از فاسونیا ومادام وماهوت و غیره توپ کشیده، و در بغل می‌بردند و آنچه را که نمی‌بردند در میان چهار سو می‌ریخته، ‌می‌گفتند: برادران بیایید [۱۴۰ الف] ببرید پس مسلمانها هم دامن همت و مردانگی را بر کمر زده با برادران روس شان دست بدست داده اموال مردم را در آن انقلاب برکتف و بغل گرفته می‌کشیدند چند آنکه از آن همه بازار یک دکان ناشکسته سلامت باقی نگذاشتند.

    بر این هم اکتفا نکرده بنزین را که جوهر نفت است با آلت مخصوص به هر طرف بازار پاشیده بعد از آن یک گلوله به جایی می‌زدند از همانجا آتش می‌گرفت. و در این موقع انقلابات و فتنه روسیه، قشون بالشویک بر سر بادکوبه هجوم کرده و بعد از جنگ و جوشی برمسلمانان آن صفحه مستولی شده، چندین هزار مسلمانان را بر خاک هلاک ریختند و بعد از آنها جماعت ارامنه نیز استیلا یافته و کردند آنچه را که در تاریخها نشان داده نشده است.

    شخصی ایرانی در همان فتنه در بادکوبه بوده و پای شکسته و پریشان حال خود را به خوی برسانید. وی حکایت می‌کرد: که ما قریب سیصدنفر ایرانی در کاروانسرایی منزل داشتیم که جمع کثیری از ارامنه بر سر وقت ما ریخته و ما را لخت کرده، ‌هر چه داشتیم از پول و ساعت و اسباب، ‌همه را گرفته پس ما را به نظمیه در آوردند و بعد از استنطاق، رخت و پَخت ما را هم از ما گرفته و از نظمیه بیرون آورده،‌ گفتند حالا شما باید به قوتئیه‌ای{؟} که نزدیک دریا منزلگاه داشتند بروید تا از آنجا بلیت آزادی به شما داده و مرخص بنمایند. ما به خیال اینکه حقیقتا در قوتئیه به ما بلیط آزادی خواهند داد رو به آنجا شب همی رفتیم ولیکن تفنگچیان ارمنی از یمین و یسار ما دو جرگه همی آمدند چون در میان باغات که سر راه ما بود رسیدیم در آن بین یک مرتبه ارامنه بر ما شلیک کرده و جماعت را مانند برگ بید بر زمین بر زیر همدیگر بریختند. می‌گفت چند فقره تفنگها را فشنگ کرده مجدداً احتیاطا شلیک کردند چند آنکه دوازده تیر گلوله بر بدن من رسیده بود و تمام استخوان ساق را خرد خرد کرده بودند. پس ارمنی‌ها هورایی کشیده برفتند وضع رفتار بی ‌رحمانة‌ ارامنه و روسها با جماعت مسلمانان.

    حقیقتاً روسها در روی زمین آتش ظلم و فساد را مبتدی شدند که در هیچ تاریخی نشان داده نشده و تا هزار سال از خاطرها محو و فراموش نخواهد شد. بالجمله چون روسها بعد از خلع نیکالای که امپراتور روسیه بود و مشروطه شدن دولت لشکر خود را که در ممالک ایران داشتند مراجعت دادند و در حین مراجعت به خاک خودشان محض شیطنت و ایقاع فساد آنچه را که می‌توانستند از اسلحه وتوپخانه و مهمات عسکریه همه را به ارمنی‌ها بفروختند.

    زیرا که اگر می‌خواستند ببرند در سرحد جلفا ارامنه ایروان و نخجوان اسلحه را از دست صالدات گرفته ضبط می‌کردند از این جهت هر قدر که می‌توانستند به ارامنه ایران فروخته وپولش را گرفته،‌ غنیمت می‌دانستند.[۱۴۰ ب] و از آن طرف هم آمریکایی‌ها نیز از پول دادن واعانت کردن در حق ایشان فروگذاری و مضایقه نمی‌کردند.

    اسلحه روسها و پول آمریکایی‌ها سبب طغیان و سرکشی جماعت ارامنه گردید. از این طرف هم دولت ایران اولاً بواسطة انقلابات مشروطیت و وقوع جنگها به کلی از قورخانه و اسلحه خانه خالی گردیده، ‌و ثانیاً نفوذ روسها در ایران و پولتیکهای ایشان به کلی دولت را از پای انداخته بجز اسم بلا رسمی چیزی از آثار و علائم استقلال دولت باقی نمانده بود.

    معلوم است دولتی که شش سال در تحت نفوذ و فشار چنان دشمن قوی پنجه عمر بکند ضعف حالش به چه درجه خواهد رسید. علاوه بر این که خود داخله ایران در انقلابات مشروطه و استبداد قبل از آمدن روس، قریب هفت سال بود که اهل ایران اتصالاً به پیکره همدیگر زده ومهمات دولتی رامصرف می ‌نمودند و بعد از آمدن روسها هم آنچه را در تبریز از توپهای اتریشی به دستشان آمد همه را پر از سرب آب شده، ‌کرده و از کار انداخته بودند و هکذا در خوی و ارومیه قمقلاص توپ‌ها را درآورد و توپ را سقط کرده بودند. این بود که ارامنه مشغول تشکیلات عسکریه گردیده و اکثر صاحب منصبان ایشان هم صاحب منصبان روس بودند.

  • آذربایجانی

    قسمت سوم:

    ارامنه شهر ارومیه و اکثر دهات را تسخیر نمودند و با نفوس اسلام دست بی‌رحمی باز کرده هر کجا که دست می‌یافتند قتل و غارت همی کردند و تحقیقاً از اهل ارومیه مندرجاً از اول فتنه تا آخرش سی چهل هزار نفوس اسلام را تلف کردند.

    دستور حکومت تبریز مبنی بر خلع سلاح ارامنه و سقوط ارومیه در این بین که این‌ها منتظر وقوع بهانه‌ای بودند حکومت محلیة تبریز استعداد آنها را حد این درجه نپنداشته و به حکومت خوی و ارومیه امر بدادند که از ارمنی‌ها خلع سلاح کرده شود.

    چون حکومت خوی از ماکو بوده وخود قوت و قدرتی علاوه بر دولت داشت. وانگهی نفوس ارمنی در خوی بسیار نبودند که بتوانند با حکومت طرف شوند. لاجرم حکومت خوی همه آنها را در کاروانسرای بیرون شهر جمع کرده و فوراً دور ایشان را گرفته به سهولت خلع اسلحه نمودند .

    بر خلاف حکومت ارومیه که به مجرد شروع به خلع اسلحه فتنه خوابیده را بیدار کرده و یک مرتبه بدون اینکه استعدادی و طاقت مقاومتی فراهم بیاورند اسباب آشفتگی و جنگ و جدل را بدست خودشان بر پا نمودند زیرا که در آن حین حکومت محلیه قریب دویست، سیصد نفر از قزاقی که از خود ارومیه تشکیل داده و قزاق خانه‌ای در آنجا بنا نهاده بودند و نیز قدری از سوارة قراچه داغی که به یک پول نمی‌ارزیدند همین استعداد را داشته بیشتر قوه و استعدادی نداشتند.

    غافل از اینکه استعداد ارمین بالغ بر ده بیست هزار بوده، ‌با این حالت شروع به خلع سلاح می‌نمایند و اهالی ارومیه نیز به یاری حکومت محلیه بر خاسته. یکروز یکصد یا دویست قبضه تفنگ از دست ارامنه می‌گیرند.

    لیکن بعد از آن ارامنه به امر حکومت تمکین را اطاعت نکرده بلکه دست گشوده با مسلمانها جنگ درگرفت و یک روز مسلمانها در قبال آنها تحمل می‌نمایند ولی بیچاره مسلمان که هنوز از فشار روس خلاص شده و چندان سلاحی و قورخانه‌ای جمع ناکرده طاقت توپهای ارامنه را بر نیاورده روز دویم بر مسلمانها غلبه جسته وقشون دولتی هم از قزاق و قراجه داغی قدری به محاربه برخاستند اما قراجه داغی به فوریت فرار را بر قرار اختیار می‌نمایند و قزاق هم رئیسشان کشته شده بعد از مقتول شدن جمعی از صاحب منصبان و افراد نظامی در محاصره افتادند و ارامنه شهر ارومیه و اکثر دهات را تسخیر نمودند و با نفوس اسلام دست بی‌رحمی باز کرده هر کجا که دست می‌یافتند قتل و غارت همی کردند و تحقیقاً از اهل ارومیه مندرجاً از اول فتنه تا آخرش سی چهل هزار نفوس اسلام را تلف کردند.

    این بنده تقریبا شش، هفت ماه بعد از وقوع این قضایای ناگوار با چند نفر از آقایان به ارومیه برفتم و در سر راه از ساعتلو به آن طرف تخمیناً پانزده جنازه دیدم در سر راه در زیر پای عابر وماره افتاده و خشکیده بودند.

    الحاصل چون کار قتل وغارت وخرابی ارومیه بپرداختند آنگاه مارشیمون به همراهی پطروس که فرمانده ارامنه و سردار ایشان بود و بولکونوک روسی و قریب دو سه هزار از سواره و پیاده با طنطنة تمام عازم سلماس شده و در آمدن،‌ مخصوصاً خود و لشکریانش از میان شهر دلمقان از آن دروازه داخل شده و از دروازة ‌خسروآباد به در می‌شوند که ببیند از جهت اهالی مانعی و دافعی است یا نه.

    چون در سلماس عمدة نظرشان با اسماعیل آقای رئیس ایل شکاک مقصور بود زیرا که غیر از او در مقابل خود حریفی و سنگ زیر پایی نمی‌دانستند و لهذا مارشیمون راست به خسروآباد رفته و بنا گذاشته که با تدبیرات پولتیکی اسماعیل آقا را اسیر دام و به خویشتن رام کرده آن وقت به آسانی از میانش بر دارد و همین که وی را برداشت،‌ دیگر در مقابل حریفی و سرکشی نمی‌یافت و این معنی مؤدی بر کشته شدن خود جمع کثیری از کسانش گردید چنانچه در این بیان آتی الذکر گفته خواهد شد بحول الله تعالی.

    ارامنه هم آمده کهنه شهر را محاصره کرده آن بیچاره‌ها را کشته و برخی اهل و عیال ویلان و نالان به جانب سلماس فرار می‌نمایند.

    بعد از وقوع این واقعیات دولت به مقام دفع فساد ارامنه بر آمده بر حسب تلگرافات حاجی محتشم السلطنه که ایالت مرکز با او بود از جانب مرند و خوی آنچه را که می‌توانستند از سرباز خوی و فوج مرند و مردم چریک از یکانات و غیره [ ۱۴۸ ب] جماعتی فراهم آورده، ‌به سلماس برفتند و از آن طرف هم سردار ارشد قراجه داغی از سمت تسوج مامور شده و یک دو فقره با حضرات زد و خوردی کرده عاقبت ارشد یک توپ هم از دست داده، فرار نمود و چون قشون خوی و مرند شکست ارشد و فرار کردن آنها را شنیدند اگر چه سلماس را از ارامنه گرفته بودند،‌ باز تحمل ضرب و شصت آن جماعت را نیاورده شبانه فرار نمودند و در حین فرار این قشون که به مجرد تهدید و اولتیماتومی از بولکونوک و پتروس، رئیس ارامنه قرار نگرفته، فرار اختیار کردند بیچاره اهالی سلماس، فلک زدگان در آن حالت در اضطراب و قلق شدید بیفتادند و زنان محترمه سرو پای برهنه از سلماس و کهنه شهر رو به جانب خوی فرار می‌نمایند. چه، می‌دانستند که همین که ارامنه وارد سلماس شدند،‌ دیگر کسی را فرار کردن نگذارند.

    و از قضایای عجیبه آن شب سرما و دمة بی موقعی واقع شده و بارندگی زیاد شد و این زن و بچة ویلان سرگردان پا پیاده، رو به جانب خوی همی دویدند و سواره‌های بی‌رحم و بی‌انصاف، اقلاً نمی‌خواستند که آنها را هم به هر نحو است زیر دست خود گرفته بیاورند بلکه غالباً زیر پای اسب گذاشته بی‌شرمانه فرار می‌نموده‌اند از شدت گل ولای و سردی هوای و دمه آن شب را ما بین خوی و سلماس چندین نفوس از زن و بچه تلف گردیدند

  • آذربایجانی

    قسمت چهارم

    ـ جنایات ارامنه در ارومیه و سلماس
    در بیان احوالات اهالی ارومیه و سلماس و سر گذشت آن بیچارگان بعد از فرار
    قشون دولت و وقوع قتل و غارت بر مسلمانان پس از آنکه اردوی دولت از سلماس
    شبانه فرار نمودند و ارشد قراجه داغی هم پیشتر از همه به سمت کوهی فرار
    کرده و یکباره تمامی صفحات سلماس و ارومیه از برای جماعت ارامنه مستخلص
    گردید.

    جماعت ارامنه فرصت انتقامی می‌جستند ناگاه چنین
    فرصتی بدست آورده،‌ دست ستمکاری از آستین به خصومت بدر کرده و شیشه انتقام
    از نیام کینه جویی بر آهیختند.

    آتش قتل و غارت مشتعل گردیده اولاً
    نگذاشتند احدی از قصبه خارج شود مگر اشخاصی که قبلاً تا ورود ایشان بیرون
    شده بودند و دروازه‌ها را با تفنگچی مضبوط کرده و آنگاه دست به قتل و قتال و
    غصب اموال و هتگ استار و اعراض برگشودند در خانه‌ها و مسجد‌ها و بیغوله‌ها
    و پشت بامها حتی در تون حمامها هر که را که دیدند به قتلش می‌رساندند و
    بعضی را اسیر وار برده در راه خسرو آباد و یا خود آنجا به قتل می‌رساندند.

    مسلم
    است جماعتی مانند جلوها ( دسته ای از ارامنه) که وحشی‌تر و شریرترین
    مردمند، زیرا که وحشت و جسارت کرد را با بی رحمی و شقاوت در ارامنه یکجا
    جمع کرده و چنین جماعتی بعد از این اتفاقات با مسلمان بی‌چاره بی دست و پا
    از قبیل تاجر و اصناف و ملا و زن و بچه چه ستمی خواهند کرد .

    جمع
    کثیری از مسلمانان به خیال اینکه شاید حرمت مسجد را ملاحظه کنند،‌ پناه به
    مسجد برده و مسجد پر می شود از پیر و برنا و زن و مرد و وضیع و شریف جمع
    کثیری در آنجا خزیده می‌شوند.

    ارامنه بی‌رحم محض اینکه یک یک کشتن،‌ اسباب معطلی نشود به حکم پتروس مسترالیوز را آورده در صحن مسجد می‌گذارند.

    آنگاه
    آن جماعت را مانند برگ خزان که از درختان می‌ریزد بر روی هم می‌ریختند و
    مسجد را جیحونی از خون قرار بدادند و عرصه‌گاه عاشورایی از نو به ظهور در
    آوردند چه جانهای عزیز را که با گلولة مسترالیوز و تفنگ سوراخ سوراخ
    بنمودند و چه بدنهای لطیف را که با شمشیر و قمه قطعه قطعه بکردند.

    از
    شخص موثقی مسموع افتاد که که ملا عبدالکریم مافی از علمای سلماس را گرفته و
    در راه خسرو آباد برده سرش را بر زیر سنگ بزرگی نهاده و دو نفر با قمه از
    یمین و یسار ایستاده و آنگاه به طریقی که در شیعه رسم است در عاشورا سرش را
    با قمه می زنند شاخسی واخسی و حسن، حسین گفته با قمه بر سر آن بیچاره همی
    زدند و سر و بدنش را ریزه ریزه کردند و آخوند دیگری را که ملا محمد فاضل
    نام داشت در پشت بام گرفته بعد از هفده گلوله بدنش را اربا اربا بند از بند
    جدا نمودند .

    به خیال اینکه اسلام، اسلام است اعم از سنی و یا شیعه و وحشیگری و شقاوت آن جماعت را از اینجا قیاس باید گرفت.

    رعیت
    خاک به سر ایران همیشه لگدکوب و پایمال خویش و بیگانه بوده و می شوند تا
    کی خداوند منتقم کینه خواه، انتقام این یک مشت بی‌جرم و گناه را از وحشیان
    داخلی و خارجی گرفته، از چنگال نکال ایشان برهاند.

    بعد از وقوع این
    قضایا به یک سال شخصی حکایت کرد که روز عاشورایی در دلمقان در همان مسجد
    مشغول عزاداری بودیم و گروهی انبوه از زن و مرد حضور داشتند ناگاه فرشی از
    مسجد از کثرت ازدحام حرکتی کرده و به قدر یک چارک به گودی فرونشست.

    مردم
    از این معنی در تشویش افتاده واز سبب فرو رفتگی تفحص و تجسس نمودند. معلوم
    گردید که زیر حصیر به قدر یک وجب خاک ریخته و زیر خاک همه اجساد کشتگاه
    است و به همان وضع طبیعی که افتانده‌اند پهلوی همدیگر همان جور خوابانیده و
    بر روی ایشان خاکی را انباشته‌اند.

    ارامنه اینجور کرده‌اند. بعد
    از ورود فرصت تدفین نیافته و همانجور پهلوی هم خوابیده اند بر رویشان خاک
    ریزی کرده و حصیر را بر روی خاک انداخته‌اند. می‌گفت: بعضی زنهای جوان
    همانطور در زیر خاک کرده بودند و بعضی بچه اش هم در پهلوی مادر افتاده و از
    جملة‌ اشخاصی که در آن اموات شناخته شده بود مرحوم حاجی میرزا احمد
    حمزه‌کندی ( رحمه الله علیه ) بوده که از علمای محترمین آنجا بودند.به همین
    قرار جمیع کثیری هم در منزل مرحوم حاجی محسن آقای امام جمعه ( رحمة الله
    علیه) پناهنده شده و در همانجا همه را اناثاً و ذکورا به قتل رسانیدند و
    عیال خود آن مرحوم که مرضی مزمن داشت هم در میان بستر بیماری به تیر گلوله
    در گذشت و خود او هم اسیر گرفته، به خسروآباد می‌بردند. خودش حکایت می‌کرد
    که ما سه نفر اسیر بودیم، چون قدری راه برفتیم، دیدم تفنگی باز شده و یکی
    بیفتاد و چند قدمی رفته بودیم که آن یکی را هم از پشت سر بزدند این دفعه که
    دیگر نوبت من بود دیدم دکتری که داشتند آن مرا می‌شناخت وی با ما تصادف
    کرده و مرا بشناخت پس از دست اشرار گرفته و با خود سوار اسبم کرده و به
    خسرو آباد برد و در منزل خود به من اکرام زیاد بکرد و محض رعایت خاطر من به
    یکی از اسرای اسلام گوسفندی بداد تا ذبحش کرد و به جهت من طعام پختند و
    بعضی از زنان اسلام که در آن خانه بودند و به اسیری گرفتار شده، من از
    ایشان هم شفاعت کردم و به من بخشیدند. این بود حالت ارامنه و نصاری با
    همدیگر بر خلاف ملت اسلام و هنگامیکه مردم خوی را می‌کشتند. هر چند سعی
    کردیم که بلکه یکی تا دو از آنها را بر ما ببخشند چه پناهنده به خانه‌‌های
    ما می‌شدند، مگر نانجیب‌ها قبول می‌کردند بلکه با خود آن شخص هم آویخته
    بنای هرزگی و یاوه ‌گویی می‌گذاشتند که تو چرا به اینها حمایت می‌کنی؟ و از
    خانه‌های محترم کشیده می‌بردند .

    این است که ما ملت اسلام مایل به
    سعادت نشویم زیرا که بزرگ و کوچک را حرمتی ننهند و به گفتة عقلای مملکت
    غالباً گوش ندهند و مردم اوباش آنچه را که خواسته‌اند در اجراء می‌گذارند و
    همین مسئله خود رأیی و حرف نشنوایی ارومیه را که عروس شهرهای آذربایجان
    بود به باد فنا بداد زیرا که جمع قلیلی از مسلمانان مسلح خواستند که از
    انبوه ارامنه به قوة جبریه خلع سلاح بنمایند و هر چند عقلای مملکت نصیحت
    دادند که تعداد ارامنه مسلح افزونتر از مسلمانان مسلح است قبول نکردند و
    کسی نپذیرفت

  • آذربایجانی

    ام این گروه جلولیق بوده.به تازگی گورهای دست جمعی هم در ارومیه پیدا شده
    است که مربوط به این دورست.یکی از اون ها مدرسه ۱۵خرداد در خیابان مدنی
    است.

  • آذربایجانی

    چرا لابی فارسها از جنایات ارامنه در آذربایجان ایران را بایکوت میکنند؟ چون لابی فارسها در هر لباسی(چه آخوندی چه سلطنتی) برای با دوشمنان آذربایجان هماهنگ و متفقند از لابی یهودی و ارمنی برای منافع خود بهره میگیرند

    https://www.qirmiz.com/modules/upload/attachments/528236_527060844020696_24624380_n.jpg
    دوشمنی با آذربایجان برای محوش ادامه خواهد داشت

    برای پان ایرانیستها فقط خاک ومحدوده جغرافیایی آن اهمیت دارد و نه مردمانش در مواقع خطر ایران آذربایجان را قربانی ایرانشان میکنند و در مواقع صلح برای محوش از هر ابزاری استفاده میکنند
    دنیا با آذربایجان دوشمن است و پان ایرانیستها ازاین امتیاز بهره میگرند برای محو حتی نام آذربایجان

  • فقط یاشاسین آذربایجان

    حمله ارامنه به فرماندهی آندرانیک به خوی در اواخر جنگ اول جهانی

    http://www.rezahamraz.com/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=700&Itemid=49

  • تبریزی

    یوسف موسایی مدیر حراست دانشگاه آزاد تبریز و دشمن شماره یک آزادی و دموکراسی در شمالغرب کشور بخاطر فساد اخلاقی برکنار گردید.

  • آذری

    دوست عزیز اولاً ترفند درسته و نه طرفند ! دوماً وقتی نامه ای یا بخش نامه ای میاد داخلش دستورات رو میارن دیگه نمیان توضیح بدن و علت بیارن ، مخصوصاً تو نهادهای نظامی که به طور خلاصه و صریح دستور رو میده و تمام . شما یا اونهایی که وقت میذارید و فوتوشاپ میکنید و نامه جعلی درست میکنید خب یک خورده زحمت هم بکشید که اینجور اشتباهات فاحش توش نباشه ، البته غلط املایی داشتن نشانه واضح عدم مطالعه در شما هست ، البته مشخصاً اگه مطالعه داشتید این اراجیف رو نمیگفتید .