پرسش هایی که ما از خود می کنیم:
۱- مگر ما چه از مصریها کمتر داریم؟!.
۲- چرا مصری ها تنها پس از یک سال متوجه خطر اسلام حکومتی شدند؟.
کاسه داغ تر آش هرار و چهارسد ساله
فرهنگی که موسیقی را به اعراب داد و خطش را به قرآن آنها و همه علمش را در چهار قرن به زبان تازی نوشت و سدها دانشمند به دنیای اسلام هدیه داد چه نام دارد؟… اگر کسانی چون سیبویه فارسی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بخاری جویباری و محمد ابن جریر طبری، غزالی و سید رضی نبودند که برای عرب بدوی اسلامی نمی ماند… خوشا عربی چون سعد ابی وقاص که از اولین مسلمانان بود و تیسفون پایتخت بزرگ ایران و بهترین شهر آن جهان را گرفت ، اما محو هنر و فرهنگ ساسانی شد و تا توانست کتاب زرتشت به خانه برد!.
جامعه شناسی ایرانیان و ترس از بی خدایی در حکومت
مصر زبانش عربی است اما نباید قدمت این ملت را فراموش کرد.مردم ایران هم قدمتی همسنگ دارند ولی یک بررسی ساده مشکل و ضعف بزرگ ما ایرانیان را مشخص می کند: ما از روزی که متن مکتوب از هخامنشیان به بعد داریم یک خدا را بالای سر پادشاه / رهبر در متون گذاشته ایم. هرجا از پادشاهی سخن رانده ایم او را سایه اهورا و بعد ها سایه الله دانسته ایم.
در جایی که در مصر کسی مرسی یا مبارک را سایه خدا نمی داند ولی ما شاه را سایه خدا و رهبر را جانشین خدا و مالک خود دانستیم! این تملق بیجا کافی بود که حاکمانی چون نادرشاه و رضاشاه را دچار جنون کند .اما این اصرار ما در جستجوی خدا از پادشاه جز زیان و خفت برای ما و بد نامی برای رهبرانمان نداشت….رهبر مصر برای همه فرعون است نه خدا اما برای ما در قانون اساسی کم مانده است متممّی اضافه کنیم که “رهبر همان خداست”.
ریشه های زیبایمان را تقویت کنیم
از عیبهایمان که بگذریم فرهنگ ایرانی با جنگ به هند و سمرقند نرفت. آنها که به هند تاختند فارسی زبان نبودند؛ این شعر رودکی و حافظ و تار و تنبک نوازندگان و فرش بافان و معماری مهندسان ایرانی بود که از گنبد کاخ اردشیر پس از هزار و سیسد سال به تاج محل رسید. تعجب نکنیم از افتخار به معماری ایرانی در هند.
کسی آمد که ریشه هامان را بکند و بما معنویت بدهد ؟!
روحیات شما را عظمت می دهیم !
خمینی گفت: دلخوش نباشید که آب و برق را مجانی کنیم روحیات شما را عظمت میدیم، شما را به مقام انسانیت میرسانیم … ما آب و برق مجانی نخواسته بودیم ؛ ما آزادی خواسته بودیم؛ روحیات ما را عظمت بدهد؟! هیتلر و استالین هم چنین گفته بودند.مردم ما فریب رایگان شدن چیزی نخوردند،آنها افیون دین را نوشیدند و پس از سالها بیدار شدند که دیگرکار از کار گذشته بود.نه نانی و نه آبی در سفره هاست.
نابودی فرهنگ و هنر کشور
این بکنار؛ این حکومت فرهنگ و هنر ما را با زور پاک کرد. قاجار هر بدی داشت هنر را حفظ کرد و ارتقاء داد، پهلوی با همه خود سریها باز هنر ایرانی را _با سلیقه خودش_ باز یافت. اما امروز هنرمان پویا نیست،قلم نویسندگان و نوای سرایندگان در زندان و تبعید خشکیده است.
اوج معماری مان قبر آقاست که پیمانکارش سپاه است! اعتیاد و فقر در همه چامعه بیداد می کند . روزی نیست که خبر از کودک آزاری و تجاوز به کودک خردسالی را نشنویم. قبل از انتخابات در یوتوب قتل زن و مردی از کوی اندیشه اسلام شهر پخش شد که قاتل بخاطر ۸ میلیون تومان زن و مرد را در برابر همه به تیر بست و خودش را کشت.
این است معنویت وعده داده شده از طرف خمینی.هر روز کودکانی چون فاطمه در بوشهر کور میشوند و مورد تجاوز قرار می گیرند .
(قتل بخاطر طلب ۲۰۰۰ دلاری و خود کشی قاتل)
پرسش – پس راه چاره چیست؟:
پاسخ- نباید تسلیم شد
ما که یکی از بزرگ ترین فرهنگ و هنرها را داشته ایم. ما که در مرگ هم وطنی می گفتیم عمرش را داد به شما؛ امروز ملتی عصبی و بی مسئولیّت و بی هنر شده ایم.
ما که یکی از بزرگ ترین فرهنگ و هنرها را داشته ایم. ما که در مرگ هم وطنی می گفتیم عمرش را داد به شما؛ امروز ملتی عصبی و بی مسئولیّت و بی هنر شده ایم.
خبری از مهدی سهیلی و مشاعره هایش نیست و بجایش تلویزیون تا می تواند قرآن پخش می کند! مائیم که نباید زیر فشار فقر و اعتیاد تسلیم خشونت و سنگدلی خمینی و جانشینش شویم.
نباید بجای آن که با دشمن اصلی که این بلا ها را بر سر ما آورد مبارزه کنیم، سلاح را بسوی هموطنی گرفته و بیگناهی را بکشیم. از جان خود گذشته ایم و خود را هم می کشیم؟ (ویدئوی بالا) چرا خود را بکشیم وقتی رهبر همه مشکلات ما خامنه ای زنده است؟. کاش از جان گذشتگانی باشیم هدف دار که آینده بهتری را با صلح و مبارزه صحیح دنبال کنیم…