– جنگ داخلی سوریه:
از مدت ها پیش جنگی بر سَر قدرت درون سوریه شکل گرفت و دولت بشار اسد بَرای حفظ قدرت و مخالفانِ وی، بَرای به چنگ آوردن شان دست به اسلحه بُرده و مشغول کشتار یکدیگر شدند، در این میان زنان و کودکانِ بیگناهِ بسیاری به دست هَر دو گروه به خاک و خون کشیده شده و خانواده های بسیاری داغدار گشتند.
دَر تَمام این مدت غَرب در حال تَجهیز شورشیانِ سوریه و تَزریق اسلحه های پیشرفته و پولِ فراوان به ارتش به ظاهر آزادی بخش سوریه بود، دَر آن سوی میدان نیز متحدین سوریه، از جمله ایران، که منافع بسیاری در سوریه دارد بیکار ننشسته و دولت بشار اسد شدیدن مورد حمایت نظامی، مالی و سیاسی خود قرار دادند.
نتیجه اینکه در طی چندین ماه جنگ داخلی، امنیت و آرامش از سوریه رَخت بَر بست و خون های بسیاری ریخته شد و بی گناهانِ بی شماری راهی سینه قبرستان ها گشتند و امروز، غَرب تَصمیم به مداخله نظامی بَرای حل مسئله نگران کننده سوریه (که خودشان از ابتدا به گسترده شدن آنش این جنایات، دامن زدند) زده و باری دیگر اَبر قدرت های نظامی و اقتصادی جَهان، برای سود و منفعت خود، آماده به فداکاری گشته اند!
– مُخالفانِ بشار اسد کیستند، آلترناتیوی دموکرات و یا تروریست هایی بی باک؟
مخالفانِ بشار اسد در زمره قلم به دستان و فرهیختگانِ انسان دوست قَرار ندارند بلکه ایشان شورشیانی خونخوارند که از کشتن و ترور انسان ها، هَر چند بی گناه، هر چَند ناتوان و درمانده، کمترین هَراسی ندارند؛ شورشیانِ سوریه دارایِ پنداری القاعده ای هَستند: می کشند، زنده به گور می کنند و قَلب دشمنان خود را از جسم بی جانِ شان بیرون کشیده و می خورند، تا سرفراز و با بهترین درجات، به بهشت بروند.
نگارنده بسیار شگفت زده است که چگونه ایرانیانی که مدعی آزادی خواهی و دموکراسی طلبی اَند، در صَف مخالفان بَشار اسد و موافقانِ ارتش خونخوار آزادی قرار گرفته و بَرای رشادت های شورشیانِ سلفی، هورا می کشند؟ آیا دموکراسی و ترور، دو روی یک سکه نیستند؟ آیا ممکن است که دموکراسی را با خونِ زنان و کودکانِ بی دفاع مَعنا کرد و آیا آزادی را می توان با بمب و موشک و گلوله به چنگ آورد؟!
جنایاتی که ارتش آزادی بَخش سوریه در طی ماه هایِ گذشته مرتکب شده، در وصف نمی گنجد و حتی از تخیلاتِ آدمی نیز فرسنگ ها فاصله دارد، کمترین نوع دوستی و روحیه آزادی خواهی و دموکراتیک در وجود این قاتلانِ بی رَحم وجود ندارد و باید از موافقانِ “رشادت های” ایشان و همچنین غَرب پرسید که معیار شما بَرای نقض حقوق بَشر چیست؟ اگر خودی بکشد ملالی نیست و غریبه جان ستاند، مصیبت است؟
– بَشار اسد، دیکتاتوری سکولار:
شاید بزرگ ترین و بهترین حُسن بَشار اسد را بتوان سکولار بودن وی نامید، او با روحیه سکولارش به مردمان سوریه آزادی های اجتماعی نسبی داده بود و دین در سیاست داخلی کشورش نَقشی بازی نمی کرد و احکامِ اسلامی چون سنگسار، هرگز در دوران زمامداری وی رُخ نداده است.
هَمسر وی نیز بدون حجاب اسلامی تردد می کند و اصولن زنان در سوریه امروز، نسبت به زنان ایران، از حقوق شهروندی بسیار بالاتری برخوردارند؛ مَسیحیان و مسلمانان نیز در صلح و آرامش در کنار یکدیگر روزگار می گذراندند و کمترین درگیری و مشکلی نداشتند.
نگارنده باور دارد که شورشیانِ سلفی از بشار اسد چنین ماشین آدم کشی ساختند، او را به جنون کشانده و به یک قاتل تمام عیار تبدیلش نمودند؛ کشتن یک انسان، در هر زمانی و توسط هر کسی و به هر دلیلی، به شدت محکوم است و رفتاری غیر انسانی و ناپسند، ولی چرا قاضیانِ ایرانی این دادگاه جنایت بر علیه حقوق بشر، یک سویه می نگرند؟ آیا اعمالِ ارتش آزادی سوریه، ناقض اعلامیه جهانی حقوق بشر و نقطه مقابل دموکراسی نبوده است؟
در هر سوی، اگر قرار باشد میان بشار اسد و تروریست های القاعده که در پوشش آزادی خواهی پنهان شده اند، یکی را برای حکومت بر سوریه انتخاب نمود، بدون کمترین تردیدی بشار اسد سکولار، هزاران مرتبه از این خون آشامانِ مَذهبی، بهتر و معقول تر است.
– مَرگ خوب است بَرای هَمسایه!
اگر از تمامی کنشگرانِ میهن دوستِ اپوزوسیونِ ایران بپرسید که آیا با حمله نظامی غرب به ایران موافقند و یا مخالف، بی تردید تعداد کسانی که موافق حمله نظامی اند، از حد انگشت های یک دست، تجاوز نمی کند ولی اگر همین حالا به فضایِ مجازی ایرانیان نگاهی بیاندازید، می بینید که بسیاری از مبارزانِ آزادی خواه! شیپور به دست گرفته و نوایِ اسد باید برود و زنده باد آمریکا سر داده اند!
به راستی چگونه است که عده بسیاری دخالت کشورهای غربی در امور داخلی ایران و حتی هرگونه تهدید نظامی آنان علیه ایران به شدت محکوم می کنند ولی وقتی نوبت به کشوری به غیر از ایران می رسد، تمامی اصول و معیارهای دموکراتیک و منش های روشنفکری را به زیر پای گذاشته و از ریختن بمب توسط جنگنده هایِ یک کشور بیگانه، برای خاتمه بخشیدن به مشکل داخلی یک کشور، حمایت می کنند؟
بهانه شان این است که جلوی این کشتار باید گرفته شود و اسد جنایتکار را باید از قتل عام زنان و کودکان باز داشت؛ پرسش اینجاست که آیا نیروهایِ ارتش غربی با شاخه های گل و جعبه های شیرینی می خواهند به سراغ سوریه بیایند؟ آیا آنان با قوی ترین و کشنده ترین و مخرب ترین سلاح های شان پای به سوریه نخواهند گذاشت؟ آیا کشتاری چه بسا وسیع تر از کشتار اسد در سوریه رخ نخواهد داد؟ و آیا چون کشتار توسط آمریکا صورت می گیرد، چندان حائز اهمیت نیست؟
به هر روی نگارنده شخصن باور دارد که حضور نظامی کشوری در مملکتی دیگر، اگر برای چپاول و تصرف آن سرزمین نباشد، قطعن دخالت مستقیم و هدف دار در امور داخلی آن مُلک است و به هیچ وجه درست نیست؛ اصولن غَرب دلش برای حقوق بشر نمی سوزد که اگر می سوخت، بیش از سه دهه با حکومت اسلامی ایران همکاری و همراهی نمی کرد و موجبات کشتار دلاور مردان و شیر زنانِ آزادی خواه بسیاری را فراهم نمی ساخت! یادواره مشهور پارسی می گوید: “گربه برای رضایِ خدا، موش نمی گیرد…”، بیایید همه چیز را سیاه و سپید نبینیم.