شاید هَر یک از شما چندین بار نام مالکوم ایکس به گوش تان خورده باشد و یا جملات قصاری از وی خوانده باشید ولی هنوز نمی دانید که او که بود، چه کرد و چه فرجامی داشت. این مقاله تَحقیقی کوتاه به خواست بسیاری از همراهانِ نشریه فضول محله که می خواهند درباره وی بیشتر بدانند نگاشته شده و به هیچ وجه به مَعنای تأیید اعمال مالکوم و یا قَهرمان سازی از چهره وی نیست.
این یادداشت تَنها جنبه تاریخی دارد و به منظور آشنایی هم میهنانِ عزیزمان، با ماکوم ایکس نوشته شده و بی تردید در آینده نزدیک، چنین نگاشته هایی را درباره دیگر شخصیت های مشهور، خواهم نوشت تا درک بهتری از انسان هایی داشته باشیم که گاهن از آنان نام بُرده و یا اسم شان را می شنویم.
مالکوم ایکس با نام واقعى Malcolm Little در سال ۱۹۲۵ در اوماها از ایالت نبراسکا آمریکا به دنیا آمد. پدر وی، ارل لتیل، کشیشى حامى «مارکوس گاروى» رهبر ملىگراى سیاهان بود. او به واسطه فعالیتهاى گستردهاش در کسب حقوق پایمال شده سیاهان بارها از سوى سازمانهاى سیاسى وابسته به سفیدپوستان به مرگ تهدید شده بود.
سرانجام در سال ۱۹۲۹ خانه آنها در میشیگان سوزانده و به تلى از خاکستر بدل شد و ۲ سال بعد جسد بى جان ارل لتیل در کنار جادهاى در حومه شهر پیدا شد. وقتى مالکوم در دوره دبیرستان به معلمش گفت که آرزوى وکالت را در سر مى پروراند در جواب شنید: «وکالت براى تو آرزوى دست یافتنىست (با لحنی نژاد پرستانه)» مدرسه را ول کرد و به نزد خواهرش در بوستون رفت و مشغول کفاشی شد.
چندی نگذشت که مالکوم درگیر شغل های خلاف قانون از جمله خرید و فروش مواد مخدر شد. او در سال ۱۹۴۲ مسئول هماهنگى چندین باند خلافکار شده بود و در سال ۱۹۴۵ به بوستون بازگشت و یک سال بعد به دست نیروهاى پلیس دستگیر و پس از محاکمه به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
در دوران زندان به یاد دوران دبیرستان مجدداً به تحصیل روى آورد و با یک سیاهپوست عضو گروه «ملت مسلمان» آشنا شد. با آشنایى بیشتر با تعالیم رهبر سازمان ملت اسلامى به نام «الیا محمد» بیش از پیش به این سازمان علاقهمند شد و به همین دلیل پسوند نام خانوادگى خود را از «لتیل» که نشان بردگى بود به «ایکس» به نشانه نام قبیله فراموش شدهاش تغییر داد.
از آنجایی که مالکوم بسیار سخنور خوب و با استعدادی بود دیرى نپایید که به عنوان سخنگوى سازمان ملت اسلامى منصوب شد و به دستور ریاست سازمان مامور ساخت مساجد متعددى در ایالتهاى دیترویت، میشیگان و هارلم نیویورک شد.
او در راه نشر پیامهاى سازمان ملت اسلامى از روزنامه، رادیو و تلویزیون حداکثر بهره را مىبرد و موفق شد شمار اعضاى سازمان را از ۵۰۰ نفر در سال ۱۹۵۲ به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۳ افزایش داد. هدف بلندی که مالکوم ایکس را در زندگی به دنبال خود میکشید، چیزی نبود جز مبارزه با بردهداریِ نُوین در آمریکا.
او میخواست به سیاهپوستان بفهماند کسانی که امروز شما را به دلیل پوست سیاهتان از سادهترین حقوق انسانی محروم میکنند، هرگز اجازه نخواهند داد آیندهای روشن و آباد به استقبالتان بیاید. مالکوم به سیاهان میگفت: زیستن در آمریکا، شما را آمریکایی نمیکند. شما باید یاد بگیرید از میوههای آمریکاییها لذت ببرید.
او سازمانى به نام «مسجد مسلمان» تاسیس کرد و به مکه سفر کرد وقتی بازگشت متوجه شد که برادر دینی اش «الیا محمد» بر خلاف آموزه های خودش عمل کرده و این مسئله حسابی مالکوم را پریشان کرد و گروه «ملت مسلمان» را ترک کرد.
مارتین لوتر کینگ درباره مالکوم ایکس گفته که مالکوم به خودش و مردمش یک خیانت بزرگ کرد! او با مالکوم و کارهایش موافق نبود و هیچگاه با وی همکاری نکرد. سرانجام در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ سه مرد مسلح مالکوم را ۱۵ بار از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار دادند و کشتند، سه قاتل دستگیر شده جملگی عضو گروه «ملت مسلمان» بودند.