شما بگویید؛ آیا مملکت و مردم باید فدای سر آخوند شوند، ویا آخوند فدای آنها؟ ۱

تجربه آخوند در ایران

گرچه آخوند، فریبکار و حیله گر است و خود را در تاریخ کشورمان مظلوم و سربه زیر و مردمی نشان داده، ولی حقیقت آنست که در دوران گذشته هم دم خروس از جیب گشاد این طبقه مفتخور و کلاهبردار پیدا بود. سوای شماری آخوندهای دهات ایران که محدودیت بسیار داشتند و به ناچار در فقر و بینوایی مردم شرکت می نمودند، آخوندهای شهری به ویژه آخوندهای شکمباره گردن کلفت جایگاههای مذهبی مانند مشهد، شاه عبدالعظیم، شاه چراغ، امام زاده های ریز و درشت دیگر، و یا روضه خوانی های شهرهای بزرگ با شرکت و برنامه ریزی بازاری های فریبکار آخوند پرور، در فتنه گری و کلاهبرداری و گول زدن مردم ساده دل شناخته شده بودند. و هرفرد با اندکی خرداندیشی و تیز نگری این قوم ضد ایرانی خودنما و چاپلوس را به آسانی می شناخت.

این فرتور محل اخذ رأی را در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نشان می دهد. گویی در آن روزها ایرانیان عقل خود را به طور کامل از دست داده و توانایی اندیشیدن نداشتند و همه شان با شور و شوق به حکومت اسلامی و قوانین ضد انسانی آن و خمینی جنایتکار رأی دادند. با اینکار، و با این رأی دادن، ما سند بردگی و نوکری را امضاء کرده، کشور، مال، جان، و ناموس خود را در اختیار آخوند فرومایه که از زالوها و مفتخورهای اجتماع هستند، سپردیم. به راستی ننگ براین حماقت و بی فکری ما!.

این فرتور محل اخذ رأی را در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نشان می دهد. گویی در آن روزها ایرانیان عقل خود را به طور کامل از دست داده و توانایی اندیشیدن نداشتند و همه شان با شور و شوق به حکومت اسلامی و قوانین ضد انسانی آن و خمینی جنایتکار رأی دادند. با اینکار، و با این رأی دادن، ما سند بردگی و نوکری را امضاء کرده، کشور، مال، جان، و ناموس خود را در اختیار آخوند فرومایه که از زالوها و مفتخورهای اجتماع هستند، سپردیم. به راستی ننگ براین حماقت و بی فکری ما!.

عذر بدتر از گناه

بنابراین، ملت ایران در سال ۵۷، با بی توجهی و نیاندیشی و ساده نگری دچار بزرگترین اشتباه تاریخی خود شد و این قوم ضد ایران و ایرانی را بر سرنوشت این مملکت استوار و مسلط نمود. نه تنها این انتخاب ضد میهنی عذر بدتر از گناه بود و به هیچ عنوان مردم آن زمان نمی توانند روی خطای بزرگ خود به بهانه نشناختن آخوند صحه بگذارند، بلکه انسانیت و نوعدوستی و میهن پرستی بدانان حکم می کند که به اشتباه بزرگ خود آگاه باشند و برای جبران آن هرچه می توانند نسل جوان کنونی را در جریان عملکرد زشت و غیرانسانی آخوند و خیانت همیشگی آنان به این کشور قرار دهند.

سرتاپای این رژیم با دروغ، مکر، و حیله گری ساخته شده. از یک طلبه ۲ریالی تا آخوند ۵ تومانی از ترفند و پشت هم اندازی خو گرفته و تربیت شده اند. اگر آخوندی هم با کلید باشد که او بی تردید استاد شیطان و ابر حیله گر رژیم خواهد بود.

سرتاپای این رژیم با دروغ، مکر، و حیله گری ساخته شده. از یک طلبه ۲ریالی تا آخوند ۵ تومانی از ترفند و پشت هم اندازی خو گرفته و تربیت شده اند. اگر آخوندی هم با کلید باشد که او بی تردید استاد شیطان و ابر حیله گر رژیم خواهد بود.

خیانت آخوندهای بی دستار

از آخوند که بگذریم، از خیانت و زهرپاشی آخوندهای بی دستار و آخوند نماها چه پیش از انقلاب، و یا در جریان آن نیز نباید فراموش نمود. زیرا دانستن و یادآوری نام و کارکرد این خیانتکاران، می تواند تجربه و درسی برای جوانان ایران باشد تا کورکورانه مانند پدران خود دچار اشتباه و گمراهی نشوند. در پیروزی انقلاب ننگین ۵۷ و فروپاشی این کشور به وسیله آخوند، خیانت گسترده گروهها و افراد زیر نیز فراموش ناکردنی است: حزب توده، مجاهدین خلق (رجوی)، شماری از فدائیان، سخنان و نوشته های زهرآگین علی شریعتی، عبدالکریم حاج لباف (سروش)، بنی صدر، قطب زاده، یزدی، بازرگان، سنجابی، و مانند آنها.

اشتباه نسل های پس از انقلاب

نسل جوان ایران همواره پدران خود را در دوران انقلاب ملامت و سرزنش می کند که ناآگاهانه در جریان ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ به آخوند و قوانین کذایی و ارتجاعی او رأی دادند و آخوند را بر کشورمان چیره و مسلط ساختند. بی تردید این سرزنش و انتقاد پذیرفتنی و منطقی است و نسل دوران انقلاب نمی تواند خود را از این خطای بزرگ تبرئه کند. ولی دو نسل پس از انقلاب چه کردند؟. سوای خیزش و رستاخیز مردمی در سال ۸۸ که عده ای با رژیم خون آشام درگیر و گلاویز شدند، شوربختانه بیشترین نسل جوان کنونی همان راه اشتباه و خطایی را پیمودند که پدران آنان در سال ۵۸-۵۷ رفته بودند. شمار رأی دهندگان در این ۳۵ ساله گویای این حقیقت تلخ و خطای گذشت ناپذیر دو نسل پس از انقلاب می باشد.

با وجود رژیم اسلامی و از برکت آموزش های عالیه اسلام زنان، به صورت خاله زنک و عجوزه خانم های بی وجود و بی سواد و فتنه برانگیز باز می آیند که گشت ارشاد نمونه ای از آنست.

با وجود رژیم اسلامی و از برکت آموزش های عالیه اسلام زنان، به صورت خاله زنک و عجوزه خانم های بی وجود و بی سواد و فتنه برانگیز باز می آیند که گشت ارشاد نمونه ای از آنست.

کشور فدای آخوند یا آخوند فدای کشور؟

هم میهنان ما باید تصمیم خود را بگیرند که ایا مملکت و مردم باید فدای آخوند شوند و تلاش گردد که آخوند یکه تاز و افسار گسیخته به هوسرانی و بی خردی پردازد ؟، و یا ان که آخوند باید در راه مردم و کشور فدا شود؟، کشور پیشرفته و سالم و مردم سرفراز و خوشبخت بمانند؟. در هرحال، یک را باید گزینش کرد. در شرایط کنونی، مملکت و مردم فدای آخوند شده و به دور سر او میچرخند. از این روی، هر سازی آخوند بزند باید ملت هم برقصد.

این یک نمونه از اعدام هم میهنان بلوچ ما است که به دست رژیم جلاد انجام شده. جنایتی که نمونه آن هر روز و شب در این ۳۵ سال تکرار شده است. آیا کسانی که به این رژیم رأی داده اند، احساس خجالت و شرمندگی نمی کنند زیرا با رأی دادن خود این رژیم کشتارگر را همچنان سرپا نگاه می دارند.

این یک نمونه از اعدام هم میهنان بلوچ ما است که به دست رژیم جلاد انجام شده. جنایتی که نمونه آن هر روز و شب در این ۳۵ سال تکرار شده است. آیا کسانی که به این رژیم رأی داده اند، احساس خجالت و شرمندگی نمی کنند زیرا با رأی دادن خود این رژیم کشتارگر را همچنان سرپا نگاه می دارند.

اگر همه روزه را تعطیل و عزاداری کنند، چون خواست آخوند است، هم باید بپذیرند و خود را فدای آخوند کنند. اگر همه جهان هم با ملت ما دشمن شده، بدرفتاری کنند و نقشه تجزیه کشور را بکشند، بازهم چون خواسته آخوند است همگان در برابر آن تسلیم سربه زیر خواهند بود.
ولی عکس آن هم امکان دارد که مردم تصمیم بگینر آخوند نوکر و خدمتگذار مردم است، و بنا به مصالحی باید از بین برود و از چرخونه خارج گردد. حال، این پرسش از همه است که شما کدامیک را می پذیرید؟. آخوند فدای مردم و ایران، و یا ایران و مردم فدای آخوند؟!.

خمینی یک آخوند آواره و جل پشت پر از کینه و عقده های روانی آه نداشت که با ناله سودا کند. ملت سرگشته و پریشان حال ما با آن که چندین سده چوب آخوند را خورده بود و با کمی دقت و توجه این قوم ضد ایرانی مفتخور و سربار جامعه را می شناخت، بازهم  این اشتباه را کرد و او امثال هم دزدان و هم آدمکشان وی را بر کشور و سرنوشت ما مسلط ساخت و هر ۴ سال با رأی دادن بدانها، از سقوط و فروپاشی آنان تا به امروز جلوگیری نمود.

خمینی یک آخوند آواره و جل پشت پر از کینه و عقده های روانی آه نداشت که با ناله سودا کند. ملت سرگشته و پریشان حال ما با آن که چندین سده چوب آخوند را خورده بود و با کمی دقت و توجه این قوم ضد ایرانی مفتخور و سربار جامعه را می شناخت، بازهم این اشتباه را کرد و او امثال هم دزدان و هم آدمکشان وی را بر کشور و سرنوشت ما مسلط ساخت و هر ۴ سال با رأی دادن بدانها، از سقوط و فروپاشی آنان تا به امروز جلوگیری نمود.

نکته پایانی

آیا به راستی موجب شرم و سرافکندگی نیست که پس از ۳۵ سال جنایت های بیکران و چپاولگری های آخوند ضد ایران و ایرانی، ۱۸ میلیون نفر در ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، به آخوند روباهی دیگر که کمترین نشانی از ایرانی بودن ندارد و خود یکی از صدها مهره فاسد این قوم اشغالگر بی فرهنگ می باشد رأی دادند؟. آیا این خود خیانت بزرگ به این سرزمین نیست؟. چگونه یک ایرانی میهن پرست و آزادیخواه می تواند به دشمن آب و خاک و هستی خود رأی داده، و باردیگر به رژیمی که در حال فروپاشی بود، مشروعیت بخشید و بدان نیرو و قدرت جاودانی داد؟. و آیا این اشتباه فاحش بزرگتر بود، و یا گزینش رژیم اسلامی در بهمن ۱۳۵۷؟. آیا شناخت مردم ایران از جنایات و خودکامگی های رژیم آخوندی امروزه بیشتر است، و یا شناخت آنان در سال ۱۳۵۷؟!.

آیا کسانی که همواره به رژیم جنایتکار رأی می دهند و آن را بر سر قدرت نگاه می دارند، به این کشتارها توجه داشته و خود را مقصر و گناهکار در این جنایت ها می دانند، یانه؟. آیا ۱۸ میلیونی که پس از ۳۵ سال بردگی یک ملت زیر دست و پای آخوند بازهم به آخوند کلید نشانی رأی دادند و رژیم را از فروپاشی نجات بخشیدند، قابل ملامت و سر زنش نیستند؟!.

آیا کسانی که همواره به رژیم جنایتکار رأی می دهند و آن را بر سر قدرت نگاه می دارند، به این کشتارها توجه داشته و خود را مقصر و گناهکار در این جنایت ها می دانند، یانه؟. آیا ۱۸ میلیونی که پس از ۳۵ سال بردگی یک ملت زیر دست و پای آخوند بازهم به آخوند کلید نشانی رأی دادند و رژیم را از فروپاشی نجات بخشیدند، قابل ملامت و سر زنش نیستند؟!.

  • nazanin

    ta zamani ke mazhab mesl khore to in keshvar vojod darad in motkhoran ham bagha daran…