تاریخچه یزد
یزد یکی از چند شهر کهن ایران و نخستین شهر خشتی است که دومین شهر تاریخی جهان پس از ونیز در ایتالیا به شمار می رود. گرچه بناهای کشف شده آن مربوط به قرن های دوم و سوم هجری می باشد، ولی بی گمان، ساختمان این شهر به هزاره سوم پیش از زایش مسیح می رسد. آن چنان که گفته شده، گروهی از پیشدادیان در سفرهای خود از بلخ به پارس، در این سرزمین جایگزین شدند. نام یزد از واژه هایی چون؛ یست (Yast) ستایش ایزد، یزت (Yazt) نیایش ایزد، یسن (Yasn) پرستش ایزد، گرفته شده. به همین دلیل پس از یورش تازیان و اشغال یزد از سوی شتر سواران مدینه، دولت های دست نشانده آنان، نام این شهر را دارالعباده نامیدند.
یزد، شهر “…ترین” ایران
استان یزد را باید استثنایی”ترین” و منحصر”ترین” شهر نه تنها ایران، بلکه سراسر جهان به دلیل ویژگی های آن دانست. چند نمونه آن ها از این گونه است:
۱-تنها شهر خشتی زیبا و بی نظیر جهان
۲- گسترده “ترین” سرزمین، به وسعت ۸۰۰ هکتار
۳- کهن”ترین” قلعه ساخته شده در دوران اشکانی و ساسانی
۴- طولانی”ترین” قنات به درازای صد کیلومتر با سابقه بیش از سه هزار سال
۵- کهن “ترین” درخت جهان، بلند “ترین” بادگیر جهان به بلندی ۳۳/۸ متر
۶- قدیمی “ترین” ساعت در میدان شهر که گویا ساخت آن نزدیک به ۷ سده پیش می رسد.
۸- کهن”ترین” مسجد ایران مربوط به سده نخست هجری
۹- بلند”ترین” مناره جهان، مربوط به مسجد جامع کبیر یزد به بلندی بیش از ۵۲ متر
۱۰- تنها آب انبار شش بادگیری جهان، و تنها کاروانسرای دایره ای در ایران
تفاهم و دوستی میان افراد
یزد ر ا باید شهری نمونه در ایران دانست که گروههای گوناگون مذهبی چون زردشتی، کلیمی، بهایی، فرقه های گوناگون اسلامی، دراویش، و صوفیان، از گذشته تا پیش از اشغال کشور از سوی آخوندهای جنایتکار و ضد ایرانی، در کنار همدیگر و بایکدیگر، در نهایت دوستی، صمیمیت و یکرنگی زندگی می کردند. با هم رفت و آمد نموده و کمترین مزاحمت و یا حتی انتقادی بر یکدیگر نداشتند. گروههای گوناگون مذهبی در همه سازمان ها و تشکیلات شرکت داشتند و کسی را با باور دینی و افکار درونی دیگران کاری نداشت.
یزد، کانون زردشتیان
پس از یورش تازیان، مردم پاک نهاد و درستکار ایران که با افکار خمیده و دیکتاتوری فاشیستی آنان سازش نداشتند، برای نجات جان، ناموس، و شرف خود، به نقاط دور افتاده و دور از دسترس آشوبگران مانند یزد، کرمان، مناطق کوهستانی مانند ابیانه کاشان پناه بردند تا از شر دشمن خون آشام در امان باشند. آنان توانستند با نیروی اراده، پشتکار و درستکاری خود، محیطی سرشار از دوستی، راستگویی و حقیقت جویی را به وجود آورند. آنان به راستی واژه های زیبا و پرا از انسانیت ضردشت بزرگ: “پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک” را در آن سرزمین خشک و سوزان پیاده کردند. تا آنجا که مسلمانان مهاجر به این شهر، و دیگر باوران نیز از این کنش و رفتار مهرجویانه زردشتیان درس انسانیت و مهرورزی آموختند. آنچنان که گفته شده، در سالیان پیش از انقلاب لعنتی اسلامی، زندان های یزد خالی از زندانی بود. اگر هم گهگاه زندانی دیده می شد، او یا آنها به استان یزد وابستگی نداشتند.
یورش اسلام و تخریب فرهنگ یزد
گرچه از ۱۴ سده پیش با یورش تازیان، مردم یزد هم بناچار مسلمان شدند و طوق بردگی بیگانه را پذیرفتند، ولی فرهنگ درخشان و والای انسانی زردشتیان این منطقه مانع از آن گردید که مردم به زور مسلمان شده و یا فریب خورده، ویژگی های انسانی خود را از دست دهند. چنانکه آخوندهای یزد تا پیش از انقلاب وپیدایش وجود نحس خمینی، بیشتر مردمانی ساده دل، راستگو، پرهیزکار و همراه و همدل با مردم یزد به ویژه زردشتیان بودند. تا آنجا که آیت الله خاتمی پدر سید محمد خاتمی را فردی مهربان و مردمی می دانستند.
فلسفی و کشتار بهایی ها
این نکته را نباید فراموش کرد شماری از آخوندها از گذشته تا کنون در فرهنگ ما به عنوان آخوندهای درباری وجود داشته که با حکومت های دیکتاتوری همراه و همگام بوده اند. این همکاری دوجانبه میان شیخ و شاه، موجب گردیده که کشورمان از دایره تمدن و پیشروی، به بیرون پرتاب شود. ما به گذشته دور از دخالت موبد ها در کار سلطنت شاهان ساسانی و یا نفوذ و قدرت یابی آخوندها در دربار صفویه و قاجاریه و از دست رفتن خاکمان در دوران فتحعلیشاه کاری نداریم چون زیاد یادآور شدیم. در این جا تنها به پر و بال گرفتن آخوندها در دوران سلطنت محمد رضا شاه پهلوی و آنهم به بیان یک حادثه می پردازیم:
همان گونه که در گذشته اشاره شد. آخوندکی بنام فلسفی در رمضان سال ۱۳۳۲ برای دو هفته در مسجد شاه به منبر رفت. آن مرد هرزه و ضد انسان، با بدگویی و دشنام دادن به هم میهنان بهایی، مسلمانان خردباخته استان یزد علیه آنان شوراند و چه جنایت هایی که به بار نیاوردند؟؟!.! نمونه های بسیار دیگر را در گوشه و کنار کشور در دوران تاریک و سیاهی این رژیم شاهدیم. یک نمونه آن آخوند فرومایه ای بنام “دانشمند” شیعیان را بر ضد پیروان تسنن شوراند و برادر کشی را در این کشور رواج داد.
اعتراض به انتخاب یک زردشتی در انجمن شهر
نمونه تازی گری این رژیم، اعتراض آخوندک تازی نژاد و فرمایه ای بنام حجت اسلام محمدمهدی حرزاده، در گزینش زردشتی پاکدامن و صاحب اصلی این سرزمین بنام سپنتا نیکنام به شورای شهر یزد در تابستان گذشته بود. یک یادواره پارسی می گوید’ مهمان را که زیاد رو بدی، صاحب خونه میشه”. تصور کنید، ایران کشوری است که به دست و با تلاش زردشتیان ساخته شده و روزگاری پیشاهنگ تمدن و خردورزی در جهان به شمار می آمده. اکنون تازی زاده ای که کمترین احساس و درک انسانی نسبت به این کشور و مردم آن ندارد، گزینش یک زردشتی اصیل و درستکار را غیر قانونی می داند.
حذف برنامه نوروزی از شهرداری
شهرداری یزد که بی گمان در اشغال تازی صفتان و دشمنان دیرین این سرزمین است، با پخش آگهی، برنامه جشن و شادی نوروزی را در شهرداری و احتمالن در سطح شهر و استانداری حذف نموده است. این دیگر نهایت وقاحت، بیشرمی و پست فطرتی نسبت به این سرزمین و مردم آنست. نه تنها جشن نوروز جشن بزرگ، شادی آفرین، و تاریخی این سرزمین، بلکه جشن ملی و بزرگ بسیاری از مردم کشورهایی چون افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، عراق، مصر، کویت، قفقاز، اران می باشد. بالاتر از همه آن که در سازمان ملل در لیست جشن بزرگ جهانی به ثبت رسیده است.
حال، تازی صفتانی مانند شهردار یزد که برای خوش آمد به رژیم ضد انسانی ولایت فقیه و اشغال و غصب کرسی های مقام و سودجویی خود چنین دستوری را می دهند، باید اندکی از خشم و خروش مردم به خود آیند و اینگونه بی خردی از خود نشان ندهند.