میانه روی یا اصلاح طلبی
میانه روی یا اصلاح طلبی در تشکیلات حکومت اسلامی، به هیچ وجه موضوع تازهای نیست! در واقع از همان آغاز شورش ۱۳۵۷ انقلابیها دو دسته کلی بودند، عدّهای از بانیان، مثل؛ خمینی گجستک، رفسنجانی، ناطق نوری، خلخالی، خامنه ای، یزدی و غیره، همواره واکنشهای رادیکال داشته و دیگرانی هم نظیر؛ بهشتی، طالقانی، منتظری، قطب زاده، بازرگان و غیره متعادل تر بوده و در جنایت و خونریزی رغبت کمتری نشان میدادند و حتا برخی از آنها خواستار ادامه حاکمیت سکولار بودند.
رفتار جنایت بار تندروها
با وجود آنکه تندروها در اقلّیت قرار داشتند، اما به لحاظ داشتن بی رحمی و حیله گری افزون تر، از همان روزهای نخست، بسیاری از همراهان میان رو خود را یکی پس از دیگری با ترور و بمب گذاری حذف کرده و ضمن متلاشی کردن احزاب، خود بر صندلی قدرت تکیه زدند.
این روند سالها ادامه یافت تا پس از پایان جنگ عراق و مرگ خمینی، که اساس حکومت اسلامی در معرض فروپاشی قرار گرفت، از یک طرف فشار قدرتهای غربی و جوامع بینالمللی و از سوی دیگر مردمی که به ستوه آمده بودند، رژیم را ناچار به عقب نشینی مصلحتی کرد! خود اصول گرایان، از جمله آخوند رفسنجانی طرح کاهش سختگیری و اندکی میان روی را بمنظور حفظ قدرت پیشنهاد دادند و سپس با برنامه ریزی دقیقی، در دوره هفتم و هشتم ریاست جمهوری آخوند خاتمی به اجرا درامد. به همین دلیل است که خاتمی هنوز قهرمان رویاهای افراد ساده انگار و کم اطلاع است!
باز کردن موقت فضای سیاسی، ترفند رژیم
اما یکی از مهمترین انتظارات طراحان پروژه، این بود که؛ بتوانند با ارفاق و کمی باز کردن فضای خفقان جامعه و بهبود روابط بینالملل از سوی رئیس جمهور، نگرش مردم داخل و جهان را نسبت به خود، تغییر داده و آنها را به مشارکت و همکاری با دولت، تشویق کنند. بازتاب این ایده چنان بود که حتا مخالفان سر سخت را حداقل در دوره اول جذب کرد، چه رسد به مردم عادی…! به همین ترتیب استقبال مردم ادامه یافت، آنها نقش اصلی حکومت ولایت فقیه را نادیده گرفته و همواره دولت و دست نشاندگان را نجات دهنده خود میپندارند و در هر بزنگاهی با حمایت از آنان، در حقیقت از جمهوری اسلامی پشتیبانی میکنند!
جایگاه اصلاح طلبان امروزی:
هماکنون جمهوری اسلامی، دو رو دارد: اصول گرایان که حکومت را توسعه میدهند و اصلاح طلبان که از حکومت در دو جبهه داخلی و خارجی محافظت میکنند! صرف نظر از اختلافات جزئی بین این دو دسته، اما آنها مکمل یکدیگر هستند و داشتن اهداف مشترک، یعنی قدرت طلبی، تاراج ثروتهای ملی و غیره، ایشان را به شدت نیازمند هم میسازد. از جمله روشهای آنان برای پاسداری از قدرت، نخود سیاهی به نام “دفاع از حقوق بشر” است!
اصلاح طلبان از این طریق در خارج از مرز، زمینه پیوند قدرتهای غربی با حکومت را فراهم ساخته و در داخل هم شرایط جذب اعتماد مردم را به وجود میاورند. افرادی که تجربه زندان دارند، به خوبی میدانند که؛ همیشه در بازجویی ها، یک بازجو نقش منفی و خشن دارد و دیگری مثبت و نرم تر، درست مثل بازی فریبنده اصول گرایان و اصلاح طلبان! شما در زندان با چشم و دست بسته نا خوداگاه به بازجویی که نقش مثبت دارد، اعتماد میکنید، این در حالیست که هر دو آنها از یک جناح هستند!
سال هاست که حکومت از این استراتژی برای پایداری خود بهره میگیرد و شوربختانه بسیاری از مردم به همین ترتیب فریب خورده و ناخواسته از رژیم ضّد بشری اسلامی، حمایت و پیروی میکنند!
اشارهای به برآیند تکاپوی اصلاح طلبان در چند سال اخیر:
۱) در جنبش مردمی ۱۳۸۸ اصول گرایان و اصلاح طلبان برای حفظ بنیاد حکومت، که ضامن منافعشان بوده و هست، توافقات دسیسه آمیز زیادی انجام دادند، از قبیل؛ وادار کردن تظاهرات کنندگان به سکوت، جلوگیری از سر دادن شعارهای ضد حکومتی، محدود کردن راهپیماییها به مناسبتها و خلاصه فرو نشاندن قیام مردمی.
۲) در سال ۱۳۹۲ اصلاح طلبان با در اختیار داشتن بودجه کلان، حمایت برخی از دولتها، تبلیغات گسترده و سایر ترفندها، موفق شدند برای کنترل اوضاع و جبران صدمات ۸۸ یکی از اصولگرایان و جنایتکاران اصلی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، یعنی آخوند حسن روحانی را به عنوان اصلاح طلب جا بزنند و مردم را بار دیگر به پای صندوقهای رأی بکشانند.
۳) همانگونه که این روزها شاهد هستیم، همگامی علنی اصلاح طلبان (سبزها) با اصول گرایان (بنفش ها)، سبب گردید تا سرانجام آمریکا و دولتهای اروپایی از جهت منافعشان راضی شده و از طرفی مبارزات و اعتراضات مردم را از بین ببرند یا دست کم مهار کنند.
۴) در بررسی آسیب شناسی اپوزیسون در مییابید که؛ جمهوری اسلامی در گذشته برای از بین بردن مخالفان خود، رأسا حتا اقدام به حذف فیزیکی میکرد، اما امروز این وظیفه بر عهده اصلاح طلبان از طریق ترور شخصیتی و کم اثر کردن کوششهای پیکار گران، قرار گرفته است!
۵) توجیه بی کفایتیهای مسئولین حکومتی و سرپوش گذاشتن بر جنایات اقتدرگرایان، انحراف افکار عمومی با استفاده از ابزار رسانهای، به ویژه پارسی زبان و حتا نفوذ در رسانههای تراز اول جهان، از دیگر وظایف این گروه است.
۶) جلب نظر مردم و سرگرم کردن برخی از کوشندگان در جریانهای به اصطلاح حقوق بشری، مانند حضور زنان در ورزشگاه ها، حجاب اختیاری و موارد دیگری که رژیم را انعطاف پذیر جلوه داده و رضایتمندی کاذبی در جامعه پدید آورد.
۷) مشروعیت بخشی هر چه بیشتر برای جمهوری اسلامی به خصوص در بین ایرانیان خارج از مرز و دیگر ملتهای جهان، با بهره گیری از دو عنصر جذاب؛ ورزش و هنر که مخاطبان عمومی بسیار دارد.
از آنچه گذشت:
بدیهیست که اصلاح طلبان بر خلاف آنچه ادعا دارند، نیمه جدا ناپذیر جمهوری اسلامی بوده یا به عبارتی مانند مجاهدین خلق، نسخه کمی تعدیل یافته جمهوری اسلامی هستند، که برای حفظ قدرت خویش، رهائی را مشروط پنداشته و نعره استبداد و شمشیر اسلام را لازم و ملزوم میدانند.
سخن پایانی؛
بنیاد گرایی در هر دو حالت افراطی یا میان رو، مغایر با حقوق انسانیست!
به امید آگاهی هم میهن برای آزادی میهن
۰۳/۰۴/۲۰۱۵ ۱۸:۵۷
Caspian Makan
«سنگک هسته ای»
توافق هسته ای انجام شد، اما باز هم:
بابا نان نداد!
چون بابا زندان است!
چون بابا جان می سپارد…
***
تو امشب در گذری، خجسته و دلخوش،
پای می کوبی بر زمین،
چون، عروسک گردان، اینگونه می چرخاند تو را!
مزدوران امشب فقط،
بر صندلی تماشاچیان، تکیه می زنند.
ولی فردا همان ها در خیابان،
به جرم زن بودنت، تحقیرت می کنند،
به جرم راستگویی اسیرت،
و به جرم حق خواهی،
گلوله ای به قلب ندایت می نشانند.
***
این بغض دشنه، گلوی تشنه ام را درید!
فهمیدم باز هم فراموش کردی..
پریروز، فرزاد ها را بر چوبه دار آویختند
دم که نزدی،
با سکوتت، بر چهارپایه ها لگد زدی
روز بعد در کنار صندوق های رأی
به دوربین ها لبخند زدی
غافل از آن که بدانی هر رأی تو
طنابیست به پای خودت و به گردن ریحانه ها
***
النگوی سبز و نرمش قهرمانانه
تواق هسته ای و کلید بنفش
سرانجام نه از دردی می کاهد
و نه چراغی بر سفره دردمندان می افروزد
جز تاراج و ویرانی میهن
و شرمساری بیهوده
برای آنانکه خواهند گفت:
ما که نبودیم…