آزادی بیان و در برابر آن وابستگی حزبی
ایران سالهاست که تک حزبی اداره می شود.چه پیش از انقلاب و چه پس از آن و مخصوصاً از دهه ۶۰ تا به امروز احزاب مختلف ممنوع شدند و خمینی و اطرافیانش با حذف و ترور دگر اندیشان ، توانستند صدای اعتراض و مخالفت را در گلو خفه نمایند. اما این پایان ماجرا نبود و تا فرزندان ایراندوست و آزادی خواه متولد می شوند این بازی ادامه خواهد داشت. در اینجا نکته ای وجود دارد که کار حزبی را از کار انتقادی یک گروه مستقل متفاوت می کند. احزاب مخالف هرچند که بر حاکمیت هستند و نه با حاکمیت ، ولی اگر روزی گروه و دسته ای که تا دیروز مخالف رژیم بودند به فرض به قدرت برسند، خود ایشان باید مورد نقد قرار گیرند و طبیعی است که این نقد نه از درون آن حزب حاکم که از بیرون آن باید انجام پذیرد.این تفاوت عمده گروه فضول محله با گروههای فعال حزبی است. فضول محله همواره بر حاکمیت و احزاب است و نه با آنها .
فضول محله همواره منتقد باقی خواهد ماند و همواره سعی در آگاهی دادن به نسل جوان خواهد داشت. تحلیل مطالب در وبسایت فضول محله هرگز برای خوشایند گروه و حزب خاصی نخواهد بود واین یک اصل در اداره و استمرار آزادی خواهی ماست. حمایت و همراهی با دوستان هم اندیش و دگر اندیش از تمامی احزاب و گروهها بدان معنا نیست که ما به حزب و گروهی وابسته ایم و در مقابل اگر از گروه و دسته ای انتقاد می شود ، این انتقاد برای اصلاح امور و آگاهی دادن به خطرات و مشکلات پیش روی ایران امروز است. در این سخن کوتاه سعی داریم که سنگ خود را با همگی خوانندگان فضول محله وا بچینیم و تاکید نماییم که تعریف از یک شخص و انتقاد از شخص دیگر هرگز بر اساس وابستگی حزبی و گروهی با افراد نیست.
سخنی با گروههای مذهبی شیعه
دوستان هموطن شیعه امروز اکثریت مذهبی ایران را تشکیل می دهید این درست است. اما تا بحال به این فکر کرده اید که اگر بزور شمشیر شاه اسماعیل پدرانتان شیعه نشده بودند ، امروز سنّی حنفی بودید؟. چگونه از حقانیت و برتری مذهبی سخن می گویید که قسمت عمده اش اختراع افراد در همین سده های اخیر است؟.
این ابتکاراتی که آخوند شیعه به خورد مردم ایران داده است در کجای شریعت بوده است؟. کجای دین اسلام ولایت فقیه داریم؟. در کجای دین اسلام آخوند و شیخ داریم؟. این عبا و عمامه بجز ریا و تزویر چه معنا دارد؟. از شما هموطنان شیعه تقاضا داریم که دمی بیاندیشید و خود را تافته جدا بافته ندانند. دینی که همراه با نمایش و خود نمایی باشد پشیزی ارزش ندارد ، پس گمان مبرید که نمایش محرم کوچکترین ارزشی داشته باشد ، چرا که عین ریا و مردم فریبی است. دین اسلام هرچه باشد اینی که شما از آخوند شیعه آموخته اید هم نیست!
رژیم مذهبی یعنی حکومتی که به افکار و عقاید شما هم کار دارد. در این رژیم خصوصی ترین کارهایتان هم می تواند مورد دخالت و پرسش قرار گیرد. این که چه بپوشیم و چه بخوریم و چه و چه! همه در کنترل دولت مذهبی است. شما بعنوان یک شیعه نمی توانید به این رژیم اعتراض کنید چرا که مخالفت شما با این رژیم ، مخالفت با خدا تلقی می شود و این همان بلایی است که در ۳۶ سال گذشته بسر ما آمده است. آنچه در دیانت شما وجود دارد ،داد خواهی و آزادگی را هم شامل می شود ولی آیا توان دادخوهی و اعتراض در برابر دولتی که خود را “دولت عدل علی” می خواند ، دارید؟
سخنی با هموطنان اقلیت سنی و دیگر ادیان
به هموطنان سنی ، بهایی ، کلیمی ، ارمنی و زرتشتی به همراه دیگر اقلیتها مانند اهل حق در رژیم اسلامی بسیار ستم و بیداد روا گشته است. تعداد افرادی که از آغاز انقلاب بخاطر دین و عقیده شان اعدام شدند هرگز مشخص نخواهد شد. این رژیم حتی ابایی نداشت که گروهی از هموطنان اقلیت دینی ما را ترور کند. بزرگانی که به ایران و ایرانی خدمت کرده بودند، در آغاز انقلاب تنها بخاطر دین و مذهبشان اعدام شدند.
شما هموطنان اقلیت مذهبی بیش از هر کس خطر دولت دینی و اجرای قوانین الهی بجای قوانین بشری را می دانید. این که گروهی در اکثریت باشد و به گمان خود قوانین الهی را اجرا می کند، عین بیداد و فاشیسم است. پس دین را به خانه و کتابخانه واگذارید و سکولاریسم را دریابید . دین در آینده حکومتی ایران نباید جایگاهی داشته باشد و شما هموطنان اقلیت علت این برهان را بیش از دیگران درک می نمایید.
سخنی با هموطنان سلطنت طلب و گروههای ملی گرا
آن چیزی که همواره باید مورد توجه هموطنان ملی گرا و سلطنت طلب باشد ایران و ایرانیت است. این هموطنان در این مسأله کمابیش اشتراک نظر دارند که فرهنگ و تمدن ایران باید حفظ شود و آن را باید از تنگنای آسیب تند روی و خود خواهی گذرانید. دعوای گروههای سلطنت طلب و ملی گرا بیهوده است. دعوا بر سر مزاریست که حتی مرده ای در آن نیست. اینکه مصدق خوب بود و شاه بد ما را بجایی نمی رساند.
اینکه رضا شاه خوب بود و این که خدمات بسیار انجام داد هم ما را بجایی نمی رساند. امروز ایران در دستان نسلی است که تشنه فرهنگ و تمدنی است که رژیم اسلامی از وی پنهان کرده است. امروز ایران در دست نسلی است که به دوستی و همگرایی نیاز دارد و نه کینه و عداوت. پس بر همه دوستان سلطنت طلب و ملی گرا واجب است که دست از کینه ورزی بردارند و برای ساختن آینده ی این نسل به همگرایی و پیوند برسند. ایران و فرهنگ بومی آن بهترین دستاویز برای رسیدن به این همگرایی است.
استبداد خوب نداریم! این برای همه مشخص است. آینده ایران فقط بوسیله دموکراسی و حاکمیت قانون ساخته خواهد شد و ایجاد هر نوع حکومتی چه مشروطه سلطنتی و چه جمهوری اهمیتی ندارد. آنچه مهم است همگرایی همه زیر یک پرچم بر مبنای قانون برابر است. اقلیتها و اقوام مختلف حق دارند که اظهار عقیده و مخالفت کنند و فراموش نکنیم که فرهنگ امروز ایران تلفیقی از همگرایی تمدنهای مختلف منطقه است و نمی توان دور ایران را سیم خاردار کشید و آنرا از بقیه دنیا جدا کرد.
سخنی با دیگر هموطنان کمونیست و مجاهد خلق
مبارزه مسلحانه راه بجایی ندارد. این را باید تجربه انقلاب ۵۷ به هموطنان چپی که در آن ژمان کلاشینکف روسی در دست داشتند، آموخته باشد. از مرز آذربایجان و از دره های روستای سیسان کاروانهای اسلحه و پول به ایران آمد. از خود نپرسیدیم که این کلاشینکف را چه کسی بما داد که بسوی ارتش شاهنشاهی نشانه رفتیم. ژمانی که ژنرالهای ارتش اعلام بیطرفی کردند و دست از مبارزه با گروههای مسلح انقلابی کشیدند، انقلاب به پیروزی رسید ولی این آغاز یک شکست بود و نه پیروزی.
براستی روز ۲۲ بهمن را باید روز شکست انقلاب دانست و نه پیروزیش. چرا که راه مسلحانه و کشتار ادامه یافت و دیدیم که چگونه گروههایی نظیر مجاهدین و حزب توده و فدائیان خلق به بن بست تاکتیکی رسیدند. ایشان بجز تفنگ و اسلحه چیزی در دست نداشتند ولی آخوند یک فکر و ایده در دست داشت و با ایده ی ولایت فقیه تفنگ و اسلحه ی گروههای چپی مذهبی و مارکسیست شکستی همیشگی خورد.
و… سخنی با هموطنان تجزیه طلب
چه چیز باعث شده است که گروهی از فرزندان ایران که پدرانشان دو هزاره مورد تاخت و تاز اقوام خونخوار بوده و کشتار شدند ، کسانی که خون پدرانشان بیش از مردم مرکز ایران در خاک ایران حل شده است، امروز داد جدایی و تجزیه سر دهند؟. چگونه است که در زمانی که در مناطق مختلف جهان سخن از همگرایی و اتحاد کشورهاست و کشورهای که سده ها دشمن یکدیگر بودند و زبان و مذهب مختلف داشتند، امروز مرزها را برداشته اند؟. ولی در خاور میانه اگر قرار باشد افکار تجزیه طلبان اجرا شود بیش از ۵۰ کشور خواهیم داشت!
فقر ، تبعیض و نژادپرستی دولتی که در همه جای ایران امروز دیده می شود ، البته در مرزها بیشتر است. بیسوادی و فقر را می توان در گوشه های مرزی ایران دید.اعدام افراد دگر اندیش در همه جای ایران وجود داشته و دارد ولی اگر کرد باشی و یا بلوچ باشی و یا اگر عرب و اهل خوزستان باشی بسیار سریع و بی تشریفات تو را به چوبه دار می سپارند. این چیزی است که در پیش از رژیم فاشیست اسلامی هم وجود داشته است. عمر و آینده بسیاری از فرزندان ایران بیهوده در گروههای تجزیه طلب تلف شد و ایشان روی صلح و شادی را ندیدند. براستی چه سعادت و آینده ای در تجزیه ایران است؟ آیا هدف آزادی و دموکراسی با داشتن یک پرچم و یک ارتش امکانپذیر نیست؟ چگون است که امریکا ۲۰۰ سال پیش به این هدف رسید ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟ چرا؟.
با همه این اوصاف ، رفع تبعیض و برابری حقوق انسانی و اجتماعی هدف اصلی اشخاص تجزیه طلب بوده است که با سوء استفاده گروهی افراد طماع و قدرت طلب در کشورهای همسایه بصورت احزاب و دسته های ضد مردمی و تروریستی بروز پیدا کرده است. کشتار و ترور کور هموطنان و همخونان چه فایده ای دارد؟ ما اگرچه در بسیاری از خواستهای سیاسی و بشری با گروههای تجزیه طلب اختلاف داریم ولی ریشه یابی و درمان این بیماری امکان پذیر است. علم و آگاهی بشر امروز به حقوق خود و تدوین منشور حقوق بشر می تواند راه نجاتی باشد که این بیماری به سمت و سویی هدفمند و آزادی خواهانه ببرد. نه اینکه اهداف چند جنگ طلب و طامع قدرت باعث کشتار فرزندان ایران برای هیچ و پوچ شود.
سخن پایانی : هدف باید سعادت ایرانی باشد.
جان کلام این که اگر مطلبی امروز خوشایند شماست ممکن است فردا مطلب دیگری و انتقاد دیگری از ما را نپسندید. این خاصیت انتقادی ماست که وابسته به دلبستگی گروهی نباشیم . ما در ابتدا انسانیم و پس از آن ایرانی هستیم و بس. سعادت نسلهای آینده و تلاش برای رسیدن ما به دموکراسی باید بالاخره انجام بپذیرد و این هدف اصلی ماست.
برای رسیدن به این هدف ما دیانت را کنار گذاشتیم چرا که سعادتی در دیانت نبوده و نخواهد بود. در این راه ما قومیت خود را فراموش کردیم چرا که سعادتی در فاشیسم و قوم پرستی نبوده و نخواهد بود. در این راه سعادت نسلهای آینده منطقه و بطور اخص سعادت و بهروزی نسلهای آینده ایران ، هدف ما از این پویش و فعالیت است. چیزی که مردم قدیمی ترین تمدنهای زمین را سزاست و امید داریم خاور میانه روزی به پیشرفت فکری و آگاهی کافی برای پذیرش سکولار دموکراسی برسد.
مردم منطقه و بطور ویژه ایرانیان سالهاست که چالشی بزرگ با دموکراسی دارند و تلاش ایشان همواره با انحراف و یا شکست انجامیده است. این شکستها و این انحرافها از خارج و داخل ،نشانه خوبی نیست. این شکستها نشان از این دارد که همّت و عزمی در خور برای نیل خاور میانه به دموکراسی و پیشرفت وجود ندارد. نه در میان مردم این منطقه و نه در میان قدرتهای جهان.
ما بعنوان ایرانی باید منافع ملی خود را بشناسیم و همه تلاش خود را برای حفظ این منافع ملی انجام دهیم. از روز مرّگی و بازی خوردن و فریب با لقمه نانی که پول نفت بما می دهد ، بپرهیزیم و راه پارسایی و دانش را بجوییم و نه راه دزدی و چپاول….