توافق هسته ای و کشتی غرق شده ی اقتصاد ایران
ایران متعهد شده است که با اجرای خواستهای غرب ، ثابت نماید که اهداف نظامی در برنامه هسته ای دنبال نمی کند. این در حالیست که پیش این ثابت شده بود که ایران روندی بسوی نظامی گری را در نطنز و اراک دنبال کرده است. تخریب و تغییر راکتور اراک و سانتریفوژها ، یک گام بلند برای غرب و ایران بسوی پایان نظامی گری هسته ای ایران خواهد بود.
اما غرب قرار است که آرام آرام تحریمهای مختلف را بردارد. حتی اگر امروز تحریمها برچیده شود ، برای بازگشت ایران به چرخه ی اقتصا د جهانی یک دوره طولانی لازم است که می توان آنرا با بازسازیهای پس از جنگ مقایسه نمود. اما اینکه چرا معجزه ای در شرایط کشتی غرق شده ی اقتصاد پدید نمی آید، آشکار است. آسمان همان آسمان است و جمهوری اسلامی همان!
اولین نشانه های تکرار مکررات از جانب ایران
هنوز جوهر توافق خشک نشده از توافق ایران برای خرید هواپیمای روسی مطلع شدیم! زهی خیال باطل! نه روسیه ارزش هدر دادن انرژی دیپلماتیک فعلی ایران را دارد و نه هواپیماهایش ارزش خرید! آن هم هواپیمایی که نیاز به کمک مالی ایران برای تولید دارد و این یعنی بلوکه شدن مجدد پولهای ایران برای ابد! ایران از شرایط فعلی می باید برای افزایش ارتباط با غرب و سرمایه گذاری در میدان متروکه پارس جنوبی بهره ببرد.
با حضور شرکتهای غربی در صنعت گاز و نفت ایران می توان امید به پیشبرد و افزایش سهم ۱۰ درصدی از میدان مشترک با قطر داشت. اما ایران و غرب پس از مذاکرات در حال دلداری دادن به متحدانشان هستند : غرب در حال دلداری دادن به اسرائیل نگران و عربستان پیشرونده است و ایران در حال پیش خرید انواع آشغال روسی برای کمک به اقتصاد آنها!
از طرف دیگر روسیه در زمان ایجاد تحریمها علیه ایران از این تحریمها حمایت کرد و نشان داد که متحد ایران نیست. اینکه روسیه توان مقابله با غرب را درباره ی ایران نداشته، غیر ممکن است . همراه نبودن روسیه را با ایران در برابر تحریمهای غرب از چه باید دانست؟ پاسخ ساده است ، روسیه هرگز به ایران بعنوان متحد خود نگاه نکرده است و ایران را فقط یک زیر دست می بیند که برای روسیه حکم سگ دست آموز را دارد.
صاحب سگ دست آموز هر قدر هم که به سگش علاقه داشته باشد ، معمولاً با سگش برخوردی آمرانه دارد و اجازه ی تکروی را به سگش نمی دهد! بنابر این روسیه از ایران استفاده کرد و به موقع هم پشت ایران را خالی نمود. دست روسیه پیش جهانیان رو شده است ولی امیدواریم نوکران روسیه در تهران هم دست از نوکری او بردارند.
وضعیت نابسامان بورس تهران
همانطور که در سالهای گذشته اندازه ی اقتصاد ایران کوچک شده است ، ارزش واقعی بورس هم کاهش یافته است. دلایل مختلفی برای افت ارزش بورس تهران می توان نام برد.
۱) افت شدید ارزش ریال پس از تحریمها که به افت ارزش بورس ایران انجامید؛ چرا که بورس تهران ریالی است.
۲) ورشکستگی گروه زیادی از شرکتهای تجاری و تولیدی پس از تحریمها.
۳) حضور شرکتهای به ظاهر سود ده سرمایه گذاری در بورس که مبانی اقتصاد سالم را رعایت نمی کنند. شرکتهایی که بر اساس سیاستهای دولت و رانتهای سران نظام تشکیل شده اند و تولید و خدماتی بجز پولشویی نداشتند.
۴) رکود اقتصاد داخلی که منجر به رکود در همه ی قسمتها از مسکن تا سرمایه و صنعت شده است و عملاً بازدهی بورس را منفی کرده است.
۵) افزایش حبابی و سرمایه گذاری افراد بیسواد و نادان در بورس با امیدهای واهی درباره اقتصاد بیمار ایران در سالهای گذشته.
و در نهایت نا امیدی و هراس از وضع راکد اقتصاد برای ماههای آینده عواملی بودند که باعث افت بورس تهران در روز توافق شدند. این نشانه خوبی برای بورس ایران نیست و آنرا بسان یک مرده متحرک نشان می دهد.
ارزش دلار دست کیست؟ بگوییم ارزش ریال بهتر است.
چیزی که همواره از دیدگاه مردم دور است و تصورات اشتباهی که مردم درباره ی اقتصاد دارند آنها را به اشتباه درباره مرجع تعیین قیمت دلار در بازار واداشته است. قیمت دلار در بازار باید متعادل باشد ارزانی آن به صنعت و تولید داخلی ضزبه می زند و گرانی آن هم باعث تورم و فقر می شود. اصلاً چیزی بنام ارزش دلار نداریم! آنچه هست ارزش ریال است. بانک مرکزی و سیاستهای دولت است که ارزش ریال در بازار را مشخص می نماید و این سیاستها به عددی برای نرخ برابری ریال با دلار می رسد.
آن مرجعی که در تمام این ۳۷ سال ریال را کاهش ارزش داده است بانک مرکزی است.افزایش اسمی بهای دلار در زمان جنگ بخاطر کسری بودجه بود. در زمان رفسنجانی هم کسری بودجه. زمان احمدی قشنگ هم کسری بودجه و امروز هم همان است. بنابر این می توان حدس زد که چه اتفاقی در روز توافق افتاد که دلار بالا رفت.
روز توافق چه شد که دلار بالا رفت؟
شاهدان عینی از خرید عمده ی دلار توسط عده ای در روز توافق خبر می دهند. دلالان عادی بازار اولاً با توجه به وضعیت توافق فروشنده بوده اند و نه خریدار ، و ثانیاً توان و هماهنگی لازم را برای این کار را ندارند. بنابراین این کار دولت روحانی بود که دلارهای خودش را دوباره خرید تا وضع بازار آشفته نشود.
بهای امروزی دلار اگر کاهش یابد ، می تواند شوک بزرگی را به تجارت ایران وارد نماید و نوسانات این چنینی آسیب جدی به بدنه ی صنعت و تولید خواهد زد. تصورش را بکنید که با کم شدن بهای دلار می توان از چین آجر و سیمان وارد کرد! می توان از روسیه فولاد وارد کرد. و همه چیز! چون از تولید داخل ارزانتر خواهد بود! بنابر این نیاز به یک تعادل در بهای ریال به دلار است که این باعث شد بانک مرکزی ایران بصورت پنهان و با استفاده از سربازان امام زمان وارد صحنه شود و با بازگرداندن دلار های خودش ، تعادل بازار ر ا حفظ نماید.
ادامه رکود
ترس بجای بانک مرکزی از افزایش ارزش ریال ، باعث شد که بازار وضعیت پیشین خود را حفظ کند و این یعنی ادامه ی رکود. با نرخ فعلی دلار ، اقتصاد مصرفی و وارداتی ایران به رکودش ادامه خواهد داد و طبقات پایین اجتماع همچنان در چرخه ی فقر دست و پا خواهند زد! البته این اجتناب ناپذیر بود که دلار کاهش نیابد و قابل درک است ولی ای کاش بودجه کشور را بدون کسری می بستند. دولت هم اکنون رکورد نقدینگی احمدی نژاد را هم شکسته است ولی رکود ادامه دارد.
اما چرا با وجود رشد نقدینگی همچنان در رکود بسر می بریم؟ پاسخ به عدم توزیع نرمال نقدینگی و شاخص جینی باز می گردد. با وجود رشد نقدینگی و رکورد آن ، شاهد عدم توزیع این نقدینگی میان اکثریت متوسط و پایین جامعه هستیم. همین مسأله به رکود اقتصاد ایران دامن زده است و ادامه خواهد یافت. طبقات ضعیف اجتماع که امروز اکثریت جمعیت هستند، توان ورود به بازار را ندارند و همین یعنی رکود.
حتی تزریق دلار به بازار می تواند در وضعیت فعلی برای بانک مرکزی کشنده باشد چرا که تقاضای بالایی برای آن در اقتصاد راکد و مرده ی ایران نیست و باعث افت ارزش دلار می گردد که نباید چنین شود. مشکل بزرگی که اقتصاد امروز ایران با آن دست و پا می زند بازدهی پایین نقدینگی تزریقی بانک مرکزی و همچنین بازدهی پایین بودجه کشور است. پرسشی درباره علت عدم بازدهی این دو نپرسید! چون پاسخ معلوم است : «جیب آقایان و آقازادگان!»