ایران امروز تشنه یک آزادمرد مانند شاپور بختیار است. ۲

قحط الرجال !

براستی قحط الرجال است! زمانی که هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری  برای ما می شوند اپوزسیون! وقتی بچه آخوندی مانند علی مطهری می شود اپوزسیون؛ هنگامیکه زهرا رهنورد و میر حسین موسوی خود را اپوزسیون می دانند، براستی که قحط الرجال است.

برنامه ترور و اعدامی  که جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز داشته است ، صدها نویسنده و روشنفکر را از میان برده است. این روشنفکرها و نویسندگان انتقادهایی ادبی و ساده داشتند و برخی اصلا سیاسی هم نبودند و مثلاً درباره فردوسی پژوهشی کرده بودند ولی رژیم اسلامی و سربازان امام زمان ایشان را ترور کردند، ترورهای دهه هفتاد باعث شده است که امروز در دهه ۹۰ شاهد یک قحط الرجال باشیم و کمتر آزاد اندیشی در صحنه اپوزسیون وجود داشته باشد.

برنامه تروری و اعدامی  که جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز داشته است ، صدها نویسنده و روشنفکر را از میان برده است. این روشنفکرها و نویسندگان انتقادهایی ادبی و ساده داشتند و برخی اصلا سیاسی هم نبودند و مثلاً درباره فردوسی پژوهشی کرده بودند ولی رژیم اسلامی و سربازان امام زمان ایشان را ترور کردند، ترورهای دهه هفتاد باعث شده است که امروز در دهه 90 شاهد یک قحط الرجال باشیم و کمتر آزاد اندیشی در صحنه اپوزسیون وجود داشته باشد.

برنامه تروری و اعدامی که جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز داشته است ، صدها نویسنده و روشنفکر را از میان برده است. این روشنفکرها و نویسندگان انتقادهایی ادبی و ساده داشتند و برخی اصلا سیاسی هم نبودند و مثلاً درباره فردوسی پژوهشی کرده بودند ولی رژیم اسلامی و سربازان امام زمان ایشان را ترور کردند، ترورهای دهه هفتاد باعث شده است که امروز در دهه ۹۰ شاهد یک قحط الرجال باشیم و کمتر آزاد اندیشی در صحنه اپوزسیون وجود داشته باشد.

آزاد اندیش کیست ؟

زمانی که آقای میر حسین موسوی حاضر نیست به اشتباهات خمینی و دوران جنگ اعتراف نماید و آنرا دوران طلایی می نامد، او دیگر فردی آزاد اندیش نیست! زمانی که شخصی مانند بنی صدر هنوز سنگ آرمانهای ناشناخته ی اسلام و امامش را می زند  و زمانی که اکبر هاشمی رفسنجانی بجای دفاع از مردم ایران ترجیح می دهد به تجارت و بازرگانیش بپردازد ، از  دایره آزاد اندیشی خارج است. چه تعریفی از آزاد اندیش باید داد که بتوان او را تشخیص داد؟

۱) رویارویی با فریبکاران

انسان آزاد اندیش از تحمیل عقاید و افکار فراری است. یعنی نمی توان یک ایدوئولژی را به خورد او داد چنین انسانی فریب زرق و برق آرمانهای دروغین و سخنان زیبای کاریزماها را نمی خورد. بنابراین آزاد اندیشان همواره در برابر کاریزماهای ایدئولژیک می ایستند و سعی در آگاه کردن توده های مسخ شده از فریبکاری کاریزما و ایدو ئولژی او را دارند.

شاپور بختیار براستی یکه و تنها در حالیکه هم حزبان خود را نیز در کنار خود ندید و افرادی مانند سنجابی و فروهر هم فریب خمینی را خورده بودند ، برای  آگاه کردن مردم فریب خورده و رو کردن دست خمینی وارد صحنه شد. پذیرش نخست وزیری برای شاپور بختیار همانند پذیرش حکم اعدام بود، چرا که خود مردم هم اگر او را در آن شرایط بدست می آوردند مانند گرگان تکه تکه اش می نمودند. مردمی که فریب خمینی و مذهب را خورده بودند ، بعدها معنای سخنان و اندیشه های شاپور بختیار را دانستند. زمانی که البته بسیار دیر بود!

bakhteyar-khomeini

پذیرش نخست وزیری برای شاپور بختیار همانند پذیرش حکم اعدام بود، چرا که خود مردم هم اگر او را در آن شرایط بدست می آوردند مانند گرگان تکه تکه اش می نمودند. مردمی که فریب خمینی و مذهب را خورده بودند ، بعدها معنای سخنان و اندیشه های شاپور بختیار را دانستند. زمانی که البته بسیار دیر بود!

2) پرهیز از عوامفریبی

انسان آزاد اندیش بدنبال محبوبیت نیست. او بدنبال منافع مردم و کشورش است ، منافع شخصی و محبوبیت را نمی خواهد که بدست آورد. یک چهاردیواری برای آزاد اندیش  بس است. او حتی نیازی به تریبون سخنرانی ندارد. اگر مردم به وی علاقه داشتند و نداشتند برایش تفاوتی ندارد ، او برای خوش کردن دل مردم سخن نمی گوید و حاضر نیست وعده های دور و دراز و دروغین بدهد.

۳) عدم استفاده از زور و تفنگ

نگارنده با این که فردی مانند چگووارا آزاد اندیش بوده است کاملا مخالف است. انسان آزاد اندیش نمی تواند که اندیشه و عقیده اش را با تفنگ به کرسی برساند. مبارزه مسلحانه برای پیروزی اندیشه بی معنی است. اندیشه ای که با تفنگ پیروز شود ، اندیشه ای شکست خورده است.

البته دفاع از حاکمیت کشورها و انسانها در برابر تجاوز و برخورد نظامی دیگران طبیعی است که نیاز به دفاع مسلحانه دارد ولی غیر از این مورد ، هیچ چیز نمی تواند انسان آزاداندیشی را به جنگ وادار کند. جنگ برای ایجاد دموکراسی و صلح یک جوک سیاسی است.

در این مورد از طرف منتقدان شاپور بختیار بحث بسیار شده است که او پس از پیروزی انقلاب سعی داشته است از طریق نیروهای مخالف ارتشی حکومت ایران را با کودتا سرنگون نماید. اما کودتای نوژه ابهامات بسیاری دارد . آنچه بنظر می رسد که شاپور بختیار دخالتی را در خود کودتا نداشته است و طراحی کودتا توسط ارتشیهای وفادار به شاهنشاهی مشروطه انجام شده است.

خرده گیری دیگری که ازشاپور بختیار شده است درباره رابطه او با دولت عراق و صدام است. پس از انقلاب عراق به یکی از بنیادهای گرد آمدن ایرانیان مخالف خمینی و رژیم اسلامی بدل گشته بود، گروههای مختلف با گرایشهای مختلف در عراق گرد هم آمده بودند تا شاید بتوانند برای مبارزه با جمهوری اسلامی راهی پیدا نمایند. شاپور بختیار عقیده داشت که ایران توسط ملایان اشغال شده است، عقیده ای درست که امروز ما آن را درک کرده ایم. با وجود اعلام اشتراک هدف با عراق در سرنگونی خمینی او صریحا اعلام کرد که از لحظه تجاوز عراق به ایران ، کشور عراق یک متجاوز است و هیچ چیزی بجز عقب نشینی عراق از مرزهای ایران و بازگشت به قرارداد ۱۹۷۵ راضی کننده نیست.

بنابراین شاپور بختیار همه ی تلاش خود را برای ایجاد یک اپوزسیون از خارج ایران برای سرنگونی خمینی انجام داد و به دولت عراق هم بعنوان یک اهرم فشار و میدان مبارزه نگاه می کرد. شاپور بختیار پس از تجاوز عراق به ایران ، این عمل عراق را یک حماقت خواند و خواستار بازگشت ارتش عراق به مرزها شد.

(دکتر شاپور بختیار صریحا اعلام می کند که اشتباه عراق در تجاوز به ایران بود و درک نکرد که سرنگونی خمینی با تجاوز به ایران دو تاست، یعنی اگر خمینی سرنگون شود بسیار هم پسندیده است ولی نمی توان به بهانه خمینی به ایران تجاوز کرد و دفاع از ایران و مرزهایش آرمان هر ایرانی است)

۴) انسانیت بالاتر از هر چیز

بسیاری از دلاوران و خادمان ایران که برای این آب و خاک بسیار هم زحمت کشیده اند ، ایرانی بودن را در سر عقاید خویش قرار داده اند ، اما انسان های آزاده و آزاد اندیش می دانند که ملیت هرچند بسیار مهم است و باعث پیشرفت و امید دادن به مردم می شود ولی نباید با اهداف بشری و انسانی مغایرت داشته باشد. یعنی هر چقدر هم که کشور مملیت ما برایمان ارزش داشته باشد ، نباید بخاطر آن حقوق بشر و انسانیت را زیر پا بگذاریم.

شاپور بختیار در کتاب “یکرنگی ” بخوبی این مسأله را توصیف می نماید و در عمل هم دیدیم که او حتی برای خائنی مانند خمینی به حقوق انسانی معتقد بود  برای مخالفان و دشمنان خود هم احترام قائل بود.

باید این گفته را با طلا نوشت.

باید این گفته را با طلا نوشت.

5)بی توجهی به حزب و دسته

حزب ، دسته و گروه تا زمانی ارزشمند است که مخالف منافع ملی و انسانی نباشد. هدف و آرمان هر حزب چیست؟ مگر نه اینکه حزب برای خواست حقوقی بشر و خدمت به انسانها تشکیل می شود ؟ حال چگونه است که پس از چندی اعضای حزب در خدمت حزب هستند و بخاطر حزب حاضرند منافع ملی و حقوق انسانی را زیر پا بگذارند. مشابه این بسیار است. افرادی مانند موسوی و مطهری به همین دلیل حاضر به پذیرش اشتباهات خمینی  نیستند.

اعضای جمهوری اسلامی (اگر آن را یک حزب فرض نماییم ) بخاطر حفظ نظام اسلامی هر جنایتی را در حق ایران و مردمش کردند! مجاهدین خلق امروز پس از ۴۰ سال کارنامه ای تاریک دارند ؛چرا که بارها منافع ملی و حقوق دیگر انسانها را بخاطر حزب خود زیر پا گذاشتند. بسیاری از اعضای حزب توده نیز چنین بودند.

شاپور بختیار برخلاف خواست اعضای حزب جبهه ملی حاضر شد با شاه کنار بیاید و نخست وزیری را در شرایطی که همه در حال فرار از ایران بودند بپذیرد. او منافع ملی و انسانی را در حفظ حاکمیت قانون و نظم کشور می دانست. امروز همه می دانیم که بختیار چه از خود گذشتگی از خود کرد، او از همرزمان و هم حزبیهای خود فاصله گرفت و حاضر نشد خمینی و حکومت فریبکارش را به رسمیت بشناسد.

سخنی که پایان ندارد

شاپور بختیار می تواند ترازوی شناخت رهبران جنبشهای سیاسی باشد. از این روی براستی بی رجلی ایران و تشکیل اپوزسیونی از رفسنجانی و کروبی و مطهری اگرچه امروز عجیب نیست ولی بیست سال پیش به لطیفه می ماند! آنروز اگر می گفتند که رفسنجانی و کروبی و مطهری اپوزسیون نظام هستند، همه می خندیدیم! واقعیت هم این است که امروز باید به این شرایط گریه کرد! چیزی بنام جنبش اصلاح طلبی وجود هم ندارد. بحث فقط بین دو گروه در نظام درباره سهمی از قدرت است.

دیگر خبری از آوای مرغ طوفان نیست و کمتر صدای آزاد و با شرفی را می توان در برابر نظام فاشیست آخوندی یافت. شرایط ۵ گانه بالا را در چه کسی می یابید؟ فراموش نکنید که این افراد بدنبال شهرت و قدرت و عوامفریبی نیستند، یعنی یافتن الماسی مانند شاپور بختیار چندان ساده نیست و چه بسا به مس برسید مانند موسوی و یا حتی به فاضلابی برسید چون خمینی!

 

  • بابک

    سرباز اصلی امام زمان سید مسعود هندی بود که با فریب وارد منزل شاپور بختیار شد و دولت فرانسه نیز از همکاری و همدستی با رژیم اسلامی مضایقه نکرد. مسعود هندی با ضربات کاراته و سپس بدن خرد شده او را با ضربات کارد تکه تکه کرد. و با همیاری دولت فرانسه به ایران گریخت اما رسانه ها و افکار عمومی فرانسه به دولت وقت مشکوک شدند و باران انتقادات شروع شد. دولت فرانسه به ایران اعلام کرد که مسعود هندی باید در فرانسه دستگیر و محاکمه شود. رژیم اسلامی مسعود هندی را دوباره به فرانسه فرستاد و او در فرودگاه دستگیر و روانه زندان شد. اما ۴۸ ساعت بعد از ویلایی در خزرشهر سردرآورد! ثروت کنونی مسعود هندی سر به هزاران میلیارد تومان میزند.

  • یک ایرانی

    جمهوری کثیف اسهالی بزرگترین رژیم دزد و جنایتکار و تروریست تو دنیاست . از اون موقع یعنی عنقلاب ۵۷ کثیف اون هندی زاده گور به گور شده ایران نابود شد رفت . الان دیگه فقط اسمش مونده
    جاوید محمدرضا شاه پهلوی
    زنده باد حکومت باشکوه و پرافتخار شاهنشاهی
    روحت شاد شاپور بختیار