پیش گفتار:
انسان های اولیه به دلیل نا دانی و بی اطلاعی خود همه حوادث و اتفاقات روی زمین را به خدای ناشناخته نسبت داده و برای او هم جایی در آسمانها که از دسترس بشر خارج بود مجسم می کردند. این طرز فکر عقب افتاده و بی منطق هنوز هم در فکر و اندیشه میلیون ها مردم نا آگاه و کم سواد جهان از جمله هم میهنان ما وجود دارد. جملاتی مانند: “آنچه که خدا بخواد’، “ هرکسی نصیب و قسمتی دارد”، “ مرگ و زندگی در دست خداست”، “ با سرنوشت نمی توان بازی کرد”، و جملاتی مانند آن، انسان را از هر تلاش و کوششی باز داشته، و اراده و تصمیم گیری را از او گرفته اند. نمونه دیگر، اجتماع عقب افتاده چین و هندوستان است که در این دو کشور بیش از ۱۵۰ خدا وجود دارد و در این دو کشور هرکلاهبرداری خود را خدا و یا نماینده خدا می داند.
سودجویان و کلاهبرداران
در این راستا و با وجود اکثریت نادان و ناآگاه، در هرزمان افرادحقه باز و شارلاتانی نیز وجود داشته اند که از این بیسوادی و درک کم عمومی مردم، بهره برداری نموده و مردم را بیشتر به خدای ناشناخته و ناموجود و بعدها به نمایندگان کلاهبرداری که مورد نظرشان بوده حواله می دادند. به عنوان نمونه با آن که میلیونها سال از عمر کره زمین می گذرد و بشر از ۴۰۰،۰۰۰ سال پیش تاکنون در کره زمین زندگی می کند ولیکن پیامبران قراردادی که از سوی خدای دروغین برای هدایت بشر آمده اند، ۱۲۴،۰۰۰ نفر می باشند که در طی فقط چند هزار سال از ۵ هزار سال تا ۱۴۰۰ سال پیش آنهم در خاورمیانه که تنها حدود ۸٪ کره زمین را در بر می گیرد ظاهر شده اند، بنابراین، در این مورد چند پرسش زیر برای هرفرد عاقل و خردمند پیش می آید:
۱- خدایی که بنا به گفته ای اشرف مخلوقات و خالق بشر است، آیا قادر نبود انسان هایی به وجود آورد که خود دانا و متفکر بوده و نیاز به پیامبران و راهنماهایی نداشته باشند؟!.
۲-به ما گفته اند که بشر گول شیطان را خورده و گمراه شده و اینهمه پیامبران برای راهنمایی او و بیرون آوردن وی از گمراهی بوده است. حال، پرسش ما اینست: آیا خدای قادر متعال نمی توانست شیطان را به مجازات برساند و او را از گمراه کردن بشر باز دارد؟!.‘
۳- پس تکلیف انسان های گذشته از ۴۰۰،۰۰۰ سال تا حدود ۵،۰۰۰ سال پیش که پیامبر و و راهنمایی نداشته اند چه شده؟!. آیا خداوند متعال در فکر راهنمایی و ارشاد آنان نبوده، و یا فراموش کرده؟!.
۴- محمدابن عبدالله که یکی از آن شیادان و کلاهبرداران بود، نه تنها خود را پیامبر و آخرین فرستاده خدا خواند، بلکه کتاب جعلی و مسخره ای بنام کلام خدا درست نمود و بخش بزرگی از جمعیت نا آگاه جهان را اسیر آن خرافات نمود. حال پرسش اینست که از ۱۴۰۰ سال پیش به بعد که پیامبری درکار نیست تکلیف انسان های گمراه و نا آگاه چه می شود؟!.
۵- پیامبرانی که در دوره کوتاه زمان آنهم در بخش کوچک و تنها ۸٪ وسعت کره زمین پدیدار شده اند، پس تکلیف انسانهای ساکن در ۹۲٪ بقیه خاک چه شده است؟!.
کلاهبرداری سیاسی به نام مذهب شیعه
ایجاد مذهب شیعه و ۱۲ امام ساختگی از میان آخوندهای محلی و این که امام دوازدهم در چاهی زندگی می کند و در غیابش آخوندهای کلاهبردار نماینده و فرستاده او می باشند، آشی بود که شاه اسماعیل صفوی برای پیشبرد هدف های سیاسی خود برای ایرانی ها پخت و تا به امروز ملت ساده دل و ناآگاه ایران دست بسته اسیر و تسلیم آخوند جل پشت و کلاهبردار نمود.
تا جایی که شاهان زیادی نیز در این توفان و طلسم آخوندی اسیر شدند و ما در گذشته دیدیم که چگونه مملکت ما به دلیل همین تعصبات کورکورانه در دوران صفویه و شاهان قاجار همواره در گیر جنگ و ستیز مذهبی و سوء استفاده کشورهای انگلیس و روسیه شد و بیش از یک سوم بخش آباد و سرزنده خود را از دست داد.
تعصبات محمد رضا پهلوی به مذهب شیعه نیز موجب گردید که دست آخوندها بیشتر در سرنوشت ایران باز گذاشته شود. پیامد این خرافات شاه نخست رژیم پهلوی را از میان برد و سپس با تبلیغات و شستشوی مغزی جوانان به وسیله افراد خائن و بی سوادی مانند علی شریعتی، خمینی دجال و حقه باز بر سرنوشت ملت نا آگاه ما سایه افکند.
رژیم مرده پرست و مرده خور اسلامی
بیگمان ، طرز فکر و نوع اندیشیدن آخوندها، مرده پرستی و مرده خوری است. در فرهنگ آخوند، البته برای شنوندگان و پیروان کم سواد آنها، دنیا جای بی ارزش و بدون تلاشی است و ما آنچه رامی توانیم و باید انجام دهیم باید برای آخرت باشد تا در آنجا سهمی از حوریان همیشه باکره (البته برای مردان) داشته باشیم و در کنار جوی عسل به خوردن آن پردازیم. اینها از فرهنگ آخوند شیعه است.
شکم پرستی و زیر شکم پرستی و هرزگی. را آخوندها در طی ۴۰۰ سال گذشته در ایران به اثبات رسانده اند. نخست آن که ؛ آخوندها بسیار شهوتران بوده، و به دنبال ناموس دیگرانند و برای خود روشهای گوناگونی مانند چهار زن شرعی داشتن و شمار نامحدودی صیغه گرفتن را رواج داده اند، و دیگر این که بسیار شکم پرست می باشند و در هرکجا خوراک و مال مفتی باشد آنان در آنجا حضوربه هم می رسانند.
ایجاد خط آهن از قبرستان تا قبرستان
در بالا گفته شد که کار آخوند قبر پرستی، مرده پرستی، و توجه دادن مردم به جهان آخرت است. جهانی که کمترین دلیلی برای وجود آن نیست و از سوی همه خردمندان و اندیشمندان وجود آن و حتی خدای موهوم و رؤیایی به شدت رد و تکذیب می شود. بر اساس کار مرده خوری آخوند، هم اکنون بنا به دستور آخوند تازی نژاد روحانی دستور ساختن راه آهن میان گور حسین تازی در عراق و گور رضای عرب در ایران داده شده. گزارش روزنامه های تهران، از جمله روزنامه مردم سالاری در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ این چنین است:
روحانی: روحانی: “امیدواریم تا اربعین آینده، مشهد و کربلا را از طریق راهآهن به هم متصل کنیم”.
رئیس جمهوری هماهنگی قوا و نهادها را برای سرعت بخشیدن به روند توسعه کشور ضروری دانست و تاکید کرد: باید «برجام ۲» را برای توسعه کشور آغاز کنیم. به گزارش ایسنا، حجتالاسلام حسن روحانی در مراسم آغاز عملیات اجرایی برقی شدن راهآهن تهران- مشهد، با تبرک یه یومالله دهه مبارک فجر به ملت و مردم خراسان رضوی به ویژه شهر مقدس مشهد گفت: مشهد یکی از مراکز اصلی حرکت و طوفان انقلاب در سال ۵۶ و ۵۷ بود و مقام معظم رهبری، آیتالله واعظ طبسی و شهید هاشمی نژاد از ارکان آغاز و هدایت انقلاب در مشهد بودند.
روحانی ادامه داد: بانوان مشهدی نیز در نهضت اسلامی حضوری فعال و پررنگ داشتند. رئیسجمهوری تصریح کرد: مردم ایران کماکان بعد از ۳۷ سال مسیر انقلاب و راه امام را به خوبی حفظ کردهاند و با بیعت با خلف صالح بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی همان راه را ادامه میدهند. دکتر روحانی با اشاره به تقارن دهه فجر و پیروزیهای ملت غیور ایران در مذاکرات هستهای با قدرتهای جهانی و فرجام برجام یک، تاکید کرد: باید «برجام ۲» را برای توسعه کشور آغاز کنیم
روحانی ادامه داد: “خط راهآهن جمهوری اسلامی ایران در آینده به کشورهای آذربایجان و عراق متصل خواهد شد و با اتصال راهآهن کشور به شهر بصره در عراق، امیدوارم مردم عزیز و زائران اباعبدالله الحسین (ع) در اربعین سال آینده با قطار به زیارت مرقد مطهر امام سوم شیعیان شرفیاب شوند.” رئیس جمهوری همچنین پروژه اتصال راهآهن مشهد به تهران با قطار سریعالسیر را به لحاظ این که پایتخت معنوی به پایتخت سیاسی کشور متصل میشود، حائز اهمیت دانست.
از گفتار روحانی چه نتیجه می گیریم؟
نتیجه همانی است که در بالا گفته شد؛ رژیم حاکم بر ایران، رژیمی است تازی نژاد و تازی پرست و سر و کارش با قبر و مردگان بوده و به زندگی امروزی مردم ایران کاری ندارد. پرداختن میلیونها دلار از جیب محرومان و افراد بی بضاعت کشورمان در ساختن بیمارستان، راه و امکانات رفاهی دیگر در غزه، لبنان و فلسطین، و ساختن ضریخ از جنس نفره و روکش طلا دادن گنبد مردگان تایز در نجف و کربلا و یا صرف عمران و آبادی کشورهای دیگر از جمله کشورهای آفریقایی نمودن همگی از بیگنه پرستی، تازی گری، و حاتم بأشی رژیم جهل و جنون اسلامی ایران است. گفتار روحانی تازی نژاد نیز بر مبنای قبر پرستی و تازی گری است و به زودی با راه افتادن قطار کربلا مشهد، پای گداهای سامره و مفت خوران عرب در ایران بیشتر باز خواهد شد.
روحانی تازی نژاد پایتخت معنوی ایران را شهر مصیبت زده سناباد (مشهد) می داند. در حالی که اگر او ایرانی بود و یک جو شرف و انسانیت داشت می دانست که پایتخت معنوی کشورمان، تخت جمشید و جایگاه کوروش بزرگ است. انسان گرانقدر و بزرگواری که جهان بدو افتخار می کند ویا شهر زیبای توس آرامگاه فردوسی بزرگ و همیشه جاودان است، ولیکن تازی پرستان ایران همچنان بر گور رضای عرب، معصومه خواهر او و شاه چراغ یک عرب دیگر تکیه کرده و از فرهنگ والا وشکوفای ایران بیزارند.
راه آهنی که رضا شاه ساخت
رضا شاه نیز که از روسیه خاطره خوبی نداشت از کشورهای اروپایی مانند انگلستان برید و با هیتلر جنایتکار آلمان دوستی و همکاری نمود. او به جای آن که راه آهن ایران را از مرز ترکیه تا مرز پاکستان و افغانستان ایجاد کند که امکانات مسافرت و نقل و انتقالات اقتصادی میان اروپا و آسیا برقرار شده و ایران بتواند درآمد سرشاری نصیب خود کند، راه آهن را از بندرشاهپور در جنوب تا بندر شاه در شمال کشید که دولت آلمان بتواند تجهیزات نظامی خود را به بندرهای شمال ایران رسانده و روسیه را مورد هدف و حمله قرار دهد.
رضاشاه با همین اشتباه تاکتیکی بزرگ که کمترین سودی برای مردم ایران نداشت موجب گردید که کشورمان از سمت جنوب در اشغال سربازان انگلیس و در شمال در اشغال روسیه در آمده و این دو کشور متجاوز و خودکامه برنامه تجزیه ایران به دو قسمت مساوی میان خود داشتند. در اینجا دولت ایران به دولت آمریکا متوسل شد و با التماتوم رئیس جمهور وقت آن کشور، روسیه ناچار به ترک ایران گردید. ولیکن متفقین از سر گناه رضاشاه نگذشتند و او را ناچار به ترک ایران کردند و به جزیره موریس بردند.
متفقین فرزند او محمد رضا را به جای پدر نشاندند ولیکن چنانچه دیدیم او کاملن در اختیار و دنباله رو آنان بود و بدون خواست آنان قدمی بر نمی داشت. سرانجام نیز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بنا به خواست کمپانی های نفتی انجام گرفت و در سال ۱۳۵۷ که شاه به علت دیکتاتوری ۲۵ ساله اش مورد نفرت مردم قرار گرفته بود، به دستور آمریکا و انگلیس کشور را ترک نمود و اندکی بعد به دلیل بیماری در گذشت.
از آنچه گذشت:
خداشناسی و توسل به الله و یا خدانی ناشناخته که کمترین دلیلی برای وجود آن نیست کار افراد ساده لوح و ناآگاه است. این مصیبت بی خردی و توسل به چنین خرافات بی منطق هم اکنون گریبانگیر چند میلیارد مردم جهان از جمله هممیهنان خودمان است. تا جایی که ما همه چیز و هراتفاق در زندگی، پیشرفت، عقب افتادگی و حتی مرگ را از جانب الله یا خدای مجهول و ناشناس می دانیم.به عبارت دیگر، نصیب و قسمت است که بر انسان حکومت می کند و انسان ها کمترین اختیاری از خود ندارند.
شیادان و کلاهبردان دین ساز نیز اعم از پیامبران دروغین و یا آخوندهای وبال بر گردن جامعه نیز داستان های مسخره ای از بهشت و دوزخ، حوریان بهشتی و رودهای پر از عسل برای انسان ها ساخته اند که همگی دلالت دارد بر شهوت رانی آخوند و شکم پرستی آنان آنچنان که همه روزه به اشتهای کاذب آخوندها و شهوت رانی آنان در گرفتن چهار زن عقدی و تعداد بیشمار صیغه برخورد میکنیم.
روحانی تازی نژاد ازبرنامه ایجاد راه آهن میان گور حسین تازی در عراق و گور رضای عرب در ایران خبر داد. راه آهنی که راه گدایان سامره، نجف، و کربلا را به ایران بیشتر باز می کند و کمترین ویژگی برای تاریخ و مردم ایران نخواهد داشت. همانگونه که رضاشاه به نفع هیتلر راه آهن بندر شاهپور در جنوب تا بندر شاه در شمال را تأسیس نمود تا هیتلر بتواند تجهیزات نظامی خود را به مرز شوروی رسانده آن کشور را هدف همله نظامی قرار دهد .اشتباهی که پای متفقین را در جنوب و روسها را در شمال ایران باز کرد و به برکناری و تبعید خود او انجام گرفت و فرزند جوانش محمد رضا را در بست تسلیم دولت های متفقین ساخت…
نکته پایانی:
روحانی تازی نژاد پایتخت معنوی ایران را شهر مصیبت زده سناباد (مشهد) می داند. در حالی که اگر او ایرانی بود و یک جو شرف و انسانیت داشت می دانست که پایتخت معنوی کشورمان، تخت جمشید و جایگاه کوروش بزرگ است. انسان گرانقدر و بزرگواری که جهان بدو افتخار می کند ویا شهر زیبای توس آرامگاه فردوسی بزرگ و همیشه جاودان است، ولیکن تازی پرستان ایران همچنان بر گور رضای عرب، معصومه خواهر او و شاه چراغ یک عرب دیگر تکیه کرده و از فرهنگ والا وشکوفای ایران بیزارند.