یش گفتار:
رژیمی که خود شالوده و آلوده گناه و جنایت باشد و با خون بیگناهان خود را سیراب و با مرگ آنان برای خود زندگی و جاه و جلال و جبروت فراهم کند و اسلام خون ریز و خونخوار را سرمشق و راه آموزش خود قرار دهد نتیجه آن می شود که نوجوانان و کودکان ایرانی نیز خون ریز و خون آشام بار آیند.
زیرا تجاوز، کشتن، سوزاندن افراد بی دفاع و ساده دل از برنامه های اسلامی رژیم آدمخوار بوده که ارث و آموزش آن هم اکنون به دانش آموزان و کودکان خردسال نیز رسیده است.
جنایت آدم کشی و جنایت کشتن کودکان
کشتن هر انسان در هرشرایط و به هردلیل جنایت است. این کار پیشینه و شغل اصلی رژیم آدمخوار اسلامی، آخوندهای بیشرف و شارلاتان، و سپاهیان بی وطن و مزدور است که تا کنون با خون هزاران بیگناه اسیر و زندانی، میهمان، و مهاجر، درمانده و وامانده خود را سیراب کرده اند.
بالاتر از همه جنایت آدم کشی ها، فاجعه قتل کودکان و نوجوانان است.
یک نمونه از فاجعه جنایت در باره کودک خردسال، تجاوزبه یک دختر هشت ساله و قصابی وی توسط یک فرد عادی نوشته همکار گرانمایه ما باران بهاری است که در یک مقاله گذشته آمده است.
تجاوز، کشتن، و سوزاندن دخترک افغانی
جنایت عظیم و باورنکردنی تجاوز، کشتن و آنگاه سوزاندن دخترک معصوم افغانی لکه ننگی بر پیشانی همه افراد رژیم جهنمی اسلامی از جنایتکار بزرگ علی خامنه ای گرفته تا ابر جنایتکار مجتبی خامنه ای، تک تک آخوندهای بیشرف و مزدور دنباله رو رژیم لعنتی، پاسداران مزدور و بی وطن، و بسیجی های آدم کش و دیگر مزدوران رژیم جنایتکار به ویژه پلیس، شهربانی، ثبت احوال نوکر آخوند است و این لکه ننگ و بی شرافتی در تاریخمان می ماند و نسل های آینده نیز بدان تف و لعنت خواهند فرستاد.
فاجعه این جنایت بزرگ چگونه بوده است؟
شوربختانه اعضاء رژیم لعنتی از هرگروه و طبقه، به ویژه مطبوعات کثیف و نژاد پرست وابسته به این رژیم مهر سکوت به لب زدند و مانند بسیاری از جنایات دیگر بر روی آن سرپوش گذاشتند. غافل از آن که بسیاری از هم میهنان بزرگوار و انسان دوست ما براین مصیبت بزرگ انسانی در ماتم و اندوه فرو رفتند و به حال زار آن کودک بینوا قربانی آموزش و عملکرد سه دهه رژَیم غیر انسانی کشورمان اشک حسرت ریختند.
آنگونه که شماری از یادداشت های مردمی و انسانی چند تن به ویژه اینترنت و فیس بوک چنین بر میآید:
“خبر هولناک قتل یک دختر ۶ ساله افغانی دلها و قلبهای دو ملت ایران و افغانستان را به درد آورده است. ماجرا چند روز قبل مشخص شده است و موجی از تاسف و تاثر را در بین دو ملت به بار آورده است. ابعاد باورنکردنی ماجرا، این اتفاق را تبدیل به یک شوک کرده و ایرانیها و افغانستانیها، این حامیان تاریخی انسانیت و راستی، همچنان در بهت به سر میبردند.
چیزی در حدود ۵ روز قبل، دختر گم میشود و گم شدن دختران در سنت مردمان این منطقه از کره خاکی، یادآور یک داغ بزرگ تاریخی است و عجیب دلهره آور است. خبر چند روز بعد به خانواده میرسد. «ستایشی» دیگر روی کره خاکی وجود ندارد و همه آرزوهای ۶ ساله او مثل زندگی کوتاهش برای همیشه ناتمام مانده است.دخترک به طرز فجیعی به قتل رسیده است، اتفاقی مهیب رخ داده است و داغی بزرگ و باورنکردنی بر دلها گذاشته….”
نکاتی از نوشته هم میهن دیگر
امیر هاشمی مقدم؛هم وطن دیگری به شرح این جنایت فجیع و ماجرای تلخ پرداخته و آنگاه بر نوشته خود چنین می افزاید:”… فارغ از بحث آسیبهای اجتماعیای که گریبان بخشی از جامعه ایران را گرفته که یک نوجوان هفده ساله را به سوی چنین جرمی (که در واقع ترکیبی از چندین جرم دهشتناک است) سوق میدهد و نیاز به تحلیلهای جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد، درباره این رویداد چند نکته نظر نگارنده را به خود جلب کرده است:
۱- پیش از هر چیز، شکیبایی خانواده مقتول و برخورد عقلانی با این ماجرا قابل تأمل و بلکه ستودنی است. شوربختانه در مواردی اینچنین، نخستین گزینهای که به ذهن برخی افراد خطور میکند، تقابل قومی یا ملیتی است. یعنی برای نمونه در این مورد، اینگونه ادعا شود که کودک به دلیل «افغانی» بودنش توسط یک نوجوان ایرانی به این شیوه به قتل رسید.
در مواردی دیگر، شوربختانه سراغ داشتیم که قربانی ایرانی بوده و مجرم افغانی، و با واکنش تند برخی افراد «لمپن» روبرو گردیده و کل جامعه افغان متهم شده بود. اما این بار به نظر میآید خانواده مقتول و طبقه روشنفکر مهاجرین افغانی (که کم و بیش با ایشان در ارتباط هستیم) تاکید داشتهاند بر غیر ملیتی بودن جرم. به این معنا که قربانی ممکن بود کودکی ایرانی باشد و یا مجرم ممکن بود افغانستانی باشد. در این مورد باید این رفتار خانواده مقتول و روشنفکران مهاجر، الگو قرار گرفته و درسی شود برای جامعه ایرانی.
۲- با وجود نکتهای که در بالا شرح دادم، تأکید داشتم در عنوان، حتماً به «افغانی بودن قربانی» اشاره شود؛ چرا که بسیاری از رسانههای زرد ایرانی که صرفاً جلب مخاطب و مشتری، بدون در نظر گرفتن شرایط اخلاقی برایشان مهم است، همیشه در بزرگنمایی جرائم مهاجرین دستی دراز داشته و حتی در برخی موارد پیش از اثبات جرم، با همان جریان لمپن اشارهشده در بالا همراهی میکردند و بدین وسیله، اصلیترین عامل منفی شدن نگاه بخشی از جامعه ایران به مهاجرین افغانی بودهاند.
بنابراین لازم است نشان داده شود مهاجرین در واقع بخشی از جامعه ایران شده و همانگونه که در جرائم دخالت دارند، بسیاری از مواقع نیز خود قربانی جرایم میشوند. تلخ و شیرین ایران اکنون برای هر دو یکسان است و مشترک.
۳- قبح عمل فراتر از آن است که جامعه به افغانی یا ایرانی بودن مجرم و قربانی توجه کند. واکنشها نسبت به این خبر سراسر منفی بود؛ چه از سوی ایرانیها و چه از سوی افغانیها. همانگونه که دوستان نزدیک مجرم و اهالی و معتمدین محلی نیز، بدون کمترین تردیدی ماجرا را به پلیس گزارش دادند.
۴- جامعه مدنی ایران اکنون احساس نزدیکی بیشتری با مهاجرین نموده و در واقع آنها را بخشی از خود میداند. از همین رو است که این خبر در برخی رسانههای واقعگرا نیز اطلاعرسانی شده، بسیاری از فعالین اجتماعی ایرانی از همان ساعات اولیه کشف جرم، به یاری خانواده مقتول شتافته و در خبررسانی، برقراری ارتباط با مقامات بالای قضایی کشور، پیدا کردن وکیل برای خانواده مقتول و… از هیچ کوششی دریغ نکردند.”
یادداشتهای چند هم میهن:
۱- نسیم صبحی یک هم میهن در پاره ای از نوشته هایش می گوید:
“متأسفم که اگر هرکس اعتقاد خودش رو داشته باشه مخصوصا اگر اسلام رو قبول داشته باشه محکومه،… کاش میفهمیدیم این بچه چقدر وقیح کشته شده.
و الان به جای همدردی، داریم اعتقاداتمون رو به رخ هم میکشیم، من متأسفم ازینکه دارم با یکسری مردمی زندگی میکنم،که انسانیتشون به اعتقاداتشون وابستگی داره نه به انسان بودنشون، متأسفم برای عزیزانی که اینجا اومدن بگن حرف از اسلام نزنید یا حرف از اسلام بزنید،
متأسفم ازاینکه یادمون رفته به این بچه و خانوادش چی گذشته وداره میگذره؟. ”
این ویدیو گزارشی دارد از درد دل و میزان درد و رنجهایی که مهاجرین افغان کشیده اند و ظلم و ستم هایی که از سوی رژیم غیر انسان ولایت فقیه و مزدوران و هم پیمانانش به این مردم باگذشت، مهربان، هم خون و هم نژاد و هم فرهنگ ما وارد شده است. نفرین بر رژیم و انسان نماهایی که تا کنون به این میهمانان فرهنگی ما ظلم و ستم روا داشته اند.
۲- هم میهن دیگری نوشته است:
“خدا لعنت کنه اون بی وژدان بی پدر مادر رو که همچین کاری زشت و ناشایست رو مرتکب شده در حق این دخترک خدا رحمتش کند۳- و سرانجام مهدی باقرآبادی که گویا از پلیس و رژیم جنایتکار و مردم بی تفاوت مأیوس شده، دست به دامن پروردگار می شود و می گوید:”
خدایا در این روزهای سخت برای پدرو مادر این دختر قشنگم، این فرشته پاک خداوند، صبر و طاقت عطا کن:”
نکاتی که رژیم اسلامی هرگز یاد نگرفته:
نکاتی که رژیم غیر انسانی و ضد ایرانی ولایت فقیه اعم از آخوند شارلاتان، بسیجی و پاسدار جنایتکار، و مزدوران وابسته بدانان اعم از مزدوران مجلس آخوندی و یا نوکران آخوندهای پلشت و بدکاره و مزدوران تکیه زده بر پست و مقام وزارتخانه ها و ادارات یاد نگرفته اند و وطن فروشی خود را با پشت پا کردن این بارها نشان داده اند از اینگونه است:
۱– انسانیت مرز نمی شناسد، قومیت و نژاد نداشته، تفاوتی در زن و مرد و رنگ و پوست آن نیست.
۲- آنچه مسلم است آخوندهای متجاوز و منحرف از انسانیت که در بالا گفته شد بهره ای نبرده اند زیراخود را بالاتر و برتر می دانند، برای زنان و افراد کشورهای ارزش و مرتبه ای قائل نبوده و ظلم و ستمشان به هر انسان وارسته و اندیشمندی رسیده است. آنان از نژاد تازیان خونخوارند که خاک کشور ما را از ۱۴ سده پیش به توبره کشیده، و اموال و دارائی های ملتی را به یغما و تاراج برده اند.
۳- آخوندهای بیشرف و خانمان برانداز برای تازیان متجاوز و آدم کش و اصغر خردسال و ساکنین غزه و لبنان اشک ماتم می ریزند ولیکن زجر و ناراحتی و ظلم و ستمی که به هزاران خانواده ساده دل، مهربان و محترم خانواده افغانی میهمان در کشورمان را نادیده می گیرند.
۴- آخوندهای غیر انسان فاجعه جنایت فجیع کودک ۶ ساله افغانی را نادیده گرفته و روزنامه های کثیف آنان نیز از درج و اطلاع رسانی این خبر مصیبت بار کوتاهی کردند.
۵- رژیم نا انسان ولایت وقیح بداند که افغانی هاجزء خون، سرشت، و تاریخ و فرهنگ ما بوده، با ما تفاوتی ندارند و احترام و دوستی و خدمت بدانان وظیفه فرهنگی و میهنی ما است.
۶- اداره ثبت احوال و وزارت منحوس آموزش و پرورش رژیم آدمخوار اسلامی بدانند که فرزندان افغان که در ایران زندگی می کنند فرزندان خود ما به شمار آمده نباید کمترین کوتاهی و اشتباهی در دادن شناسنامه و ثبت نامشان در همه مدارس و آموزشگاه ایران بشود. من نگارنده ایمان دارم که این خواسته همه ایرانیان راستین و وطن پرست بوده، طفره رفتن و نادیده گرفتن آن خیانت به این سرزمین است.
۷- بسیار جای شرمساری و خجالت است که رژیم منحوس اسلامی نسبت به کودکان افغان تبعیض قائل شده آنان را در شرایط ومساوی با همه کودکان ایرانی در هر زمینه به ویژه در مورد تحصیل نپذیرد. به یاد دارم هنگامی که در کودکی در دبستان قائم تهران بودم رئیس دبستان با تبعیض و نژاد پرستی مرا با چند دانش آموز دیگر که وضع مالی و ظاهر آراسته ای نداشتند به دبستانی در ناحیه صفی علیشاه انتقال داد. این تبعیض و یا هرچه بخواهید آن را نام ببرید بر روی من اثر روانی گذاشت و هنوز هم در پوست و خون من وجود دارد. رفتار زشت و نا هنجار رژیم اسلامی با مهاجرین و پناهندگان افغان بهتر از آن نژادپرستی رئیس دبستان نیست.
۸-اگررژیم اشغالگر میهنمان اندکی انسانیت و حس ایرانی بودن داشت، با محبت، دوستی، مهربانی و گذشت بر قلب و روح کشورهای هم نژاد و هم فرهنگ ما حکومت می کردو با کمربند عطوفت و دوستی همگان را به گرد هم میآورد.
و اگر خامنه ای یک جو شرف و انسانیت داشت برای التیام بخشیدن به زخم خانواده این کودک بیگناه پرپر شده، که یک مهاجر و میهمان کشور ما بود، پدر و مادرش را دعوت می کرد و با دلجوئی و محبت مرحمی بر زخم آنان می گذاشت.
این ویدیو گفتگو می کند از ظلم و ستمی که رژیم غیر انسان اسلامی در مورد ثبت نام، آموزش، و تحصیلات فرزندان افغان مقیم ایران روا داشته، ظلم و ستمی که مانند آن کمتر در کشورهای دیگر به ویژه در اروپا هرگز دیده نمی شود. لعنت بر این رژیم تازی نژادپرست.
از آنچه گذشت:
میراث نزدیک به چهار دهه شکنجه و کشتار زندانیان، تجاوز به زنان و دختران، کشتار و آتش زدن آنها و کاربرد دستور اسلام ناب محمدی که در کتابهای نویسندگان بزرگ تاریخ اسلامی از آنان به تفصیل یاد شده، اکنون در قعر جامعه ما نفوذ کرده و در آینده نزدیک شاهد جنایات دیگری نظیر کودک خردسال افغانی خواهیم بود.
جنایت بزرگ و عظیم باورنکردنی تجاوز، کشتن و آتش زدن کودک خردسال و معصوم افغانی شرم، خجالت، و نفرین بر رژیم آدمخوار اسلامی به ویژه خامنه ای و مزدوران جنایتکارانش که تخم کینه و آدم کشی رادر ایران کاشتند و جنایت و تجاوز را در میان قشر جامعه حتی در میان نوجوانان و کودکان پیشینه و عادی ساختند.
نکته پایانی:
نفرین بر آخوندهای بیشرف و روزنامه نگاران مزدور و هرجایی که خبر مصیب بار جنایت تجاوز، کشتن، و سوازندن دخترک معصوم افغانی را پرده پوشی کردند و از کنار آن به آسانی گذشتند. همچنین، ننگ و نفرین باد بر آن دسته از افراد پلیس کاسه لیس و نوکر صفت که آنان نیز این جنایت عظیم و جنایت های دیگر ساخته و پرداخته تعلیمات اسلامی را نادیده گرفته و چندان توجهی بدان ننمودند.