بردگانی که در تکاب شلاق خوردند و رژیمی که زورش به کارگران بینوا می رسد ۵

تازیانه بر بدن کارگران بینوا

۱۷ ماه پس از اعتراضات ۳۵۰ نفر از کارگران موقتی معدن طلای آق‌دره در آذربایجان غربی در واکنش به بیکاری، ۱۷ نفر از آنها از جمله به اتهام “توهین به نگهبان شرکت” شلاق خورده اند.

وحید یاری وکیل این ۱۷ کارگر روز چهارشنبه به خبرگزاری کار ایران، ایلنا، گفت که احکام شلاق در روزهای پایانی اردیبهشت ماه اجرا شده است.

احکام مجازات پنج نفر از این کارگران در این پرونده ابتدا ۵ سال حبس تعزیری و ۱۵۰ ضربه شلاق برای هر کدام بود که در دادگاه تجدید نظر به ۱۰۰ ضربه شلاق و ۳۷ ماه حبس تعزیری کاهش یافت. سه نفر دیگر به ۷۴ ضربه شلاق و ۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند که آن هم به ۵۰ ضربه شلاق و ۳۷ ماه حبس تعزیری تقلیل پیدا کرد.

پس از اعتراضات ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی معدن طلای آق‌دره در آذربایجان غربی در واکنش به بیکاری، ۱۷ نفر از آنها از جمله به اتهام "توهین به نگهبان شرکت" شلاق خورده اند.

پس از اعتراضات ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی معدن طلای آق‌دره در آذربایجان غربی در واکنش به بیکاری، ۱۷ نفر از آنها از جمله به اتهام “توهین به نگهبان شرکت” شلاق خورده اند.

علاوه بر اینها پرونده دیگری علیه ۹ نفر از کارگران فصلی معدن آق‌دره تشکیل شده بود که اتهام آنها “ممانعت و بازداشت مردم از کسب و کار با هیاهو و جنجال بود که همگی مجرم شناخته شدند.”

احکام مجازات ۴ نفر در این پرونده ۶ ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق برای هر متهم بود که در نهایت فقط مجازات شلاق آنها به ۵۰ ضربه کاهش یافت. باقی متهمان این پرونده هم به ۵۰۰ هزار تومان جریمه نقدی و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شدند که در نهایت فقط مجازات شلاق آنها به ۳۰ ضربه کاهش یافت.

قاضی یا گرگ درنده؟

آن قاضی که حکم ۱۵۰ ضربه شلاق را برای کارگران معترض صادر نموده است چه موجودیست؟ گرگ درنده هم چنین وحشیگری از خود نشان نمی دهد. توان ۱۰ ضربه شلاق را دارید که حکم ۱۵۰ ضربه را دادید. اگرچه در واخواهی به ۱۰۰ ضربه کاهش یافت ولی آیا ۱۰۰ ضربه شلاق برای کارگرانی که هیچ حامی و یاوری نداشته اند و دستشان از همه جا کوتاه بوده است چیزی مگر گرگ صفتی و درندگی وحشیانه است؟

البته جای هیچ تعجبی از دادگاه رژیم جمهوری اسلامی نیست و می دانیم که در ایران امروز ساخت و پاخت با مقامات می تواند ترازوی عدالت را جابجا نماید ، بنابراین کارگران بینوا پناهی در دادگاه زور و ستم ایران ندارند.

آن قاضی که حکم 150 ضربه شلاق را برای کارگران معترض صادر نموده است چه موجودیست؟ گرگ درنده هم چنین وحشیگری از خود نشان نمی دهد. توان 10 ضربه شلاق را دارید که حکم 150 ضربه را دادید. اگرچه در واخواهی به 100 ضربه کاهش یافت ولی آیا 100 ضربه شلاق برای کارگرانی که هیچ حامی و یاوری نداشته اند و دستشان از همه جا کوتاه بوده است چیزی مگر گرگ صفتی و درندگی وحشیانه است؟

آن قاضی که حکم ۱۵۰ ضربه شلاق را برای کارگران معترض صادر نموده است چه موجودیست؟ گرگ درنده هم چنین وحشیگری از خود نشان نمی دهد. توان ۱۰ ضربه شلاق را دارید که حکم ۱۵۰ ضربه را دادید. اگرچه در واخواهی به ۱۰۰ ضربه کاهش یافت ولی آیا ۱۰۰ ضربه شلاق برای کارگرانی که هیچ حامی و یاوری نداشته اند و دستشان از همه جا کوتاه بوده است چیزی مگر گرگ صفتی و درندگی وحشیانه است؟

کارگر قراردادی بدون بیمه و هیچ آینده

شوربختانه قانون گریزی در ایران رسمی است. کارفرمایان و مدیران شرکتها برای اینکه از حق بیمه و قانون کار فرار نمایند کارگران را بصورت غیر رسمی و یا قرارداد کوتاه مدت بکار می گیرند. از بسیاری از کارگران امضا گرفته می شود که همه حق و حقوق آنها پرداخت شده است! امضا می گیرند تا هیچ جای اعتراضی برای کارگر باقی نماید؛ کارگر نگون بخت هم که باید نان آور خانواده اش باشد مجبور می شود هرچه که بخواهند امضا کند و به عمق ۵۰۰ متری زمین برود تا ماهی ۷۰۰، ۸۰۰ تومان معادل ۲۰۰ دلار به او بدهند! آری خطر دفن شدن در عمق ۵۰۰ متری با ماهی ۲۰۰ دلار حقوق بدون بیمه و بدون هیچ قراردادی…. چه بسیار کارگرانی که در شرایط سخت معدن دچار سرطان و دیگر بیماریها شه اند و دستشان هم بجایی بند نیست. چه بسیار کارگرانی که ماهها حقوقشان پرداخت نشده است و چه بسیار کارگرانی که بخاطر نداشتن قرارداد هیچ توان اعتراض و دادخواهی ندارند.

 کارفرمایان و مدیران شرکتها برای اینکه از حق بیمه و قانون کار فرار نمایند کارگران را بصورت غیر رسمی و یا قرارداد کوتاه مدت بکار می گیرند. از بسیاری از کارگران امضا گرفته می شود که همه حق و حقوق آنها پرداخت شده است! امضا می گیرند تا هیچ جای اعتراضی برای کارگر باقی نماید؛ کارگر نگون بخت هم که باید نان آور خانواده اش باشد مجبور می شود هرچه که بخواهند امضا کند و به عمق 500 متری زمین برود تا ماهی 700، 800 تومان معادل 200 دلار به او بدهند! آری خطر دفن شدن در عمق 500 متری با ماهی 200 دلار حقوق بدون بیمه و بدون هیچ قراردادی.... چه بسیار کارگرانی که در شرایط سخت معدن دچار سرطان و دیگر بیماریها شه اند و دستشان هم بجایی بند نیست.

کارفرمایان و مدیران شرکتها برای اینکه از حق بیمه و قانون کار فرار نمایند کارگران را بصورت غیر رسمی و یا قرارداد کوتاه مدت بکار می گیرند. از بسیاری از کارگران امضا گرفته می شود که همه حق و حقوق آنها پرداخت شده است! امضا می گیرند تا هیچ جای اعتراضی برای کارگر باقی نماید؛ کارگر نگون بخت هم که باید نان آور خانواده اش باشد مجبور می شود هرچه که بخواهند امضا کند و به عمق ۵۰۰ متری زمین برود تا ماهی ۷۰۰، ۸۰۰ تومان معادل ۲۰۰ دلار به او بدهند! آری خطر دفن شدن در عمق ۵۰۰ متری با ماهی ۲۰۰ دلار حقوق بدون بیمه و بدون هیچ قراردادی…. چه بسیار کارگرانی که در شرایط سخت معدن دچار سرطان و دیگر بیماریها شه اند و دستشان هم بجایی بند نیست.

بردگی مدرن در ایران

در ایران سالهاست که حقوق کارگران کمتر از یک زندگی فقیرانه است. کارگران در ایران عملا برده هستند. زنان کارگر که وضعیتی بسیار نگران کننده تری دارند، بیشتر زنان کارگر بعنوان کارگر شناخته نمی شوند و در کارگاههای مختلف با ناچیزترین حقوق عملا برده شده اند. اوضاع نابسامان اقتصادی ۳۷ سال گذشته به این دامن زده است که بسیاری از مردم ایران بردگان مدرن باشند. بردگان مدرن اختیار زندگی خود را دارند ولی مجبورند با کمترین درآمد و گاهی مجانی کار کنند و در برابرش حتی توان خرید غذا برای خود و خانواده را ندارند، کودکان این خانواده ها هم به کار وادار می شوند و گاهی حتی خرید و فروش می شوند. ازدواجهای دختر بچه ها برای نجات پدر از فشار اقتصادی که با مبلغی پول انجام می شود در خانواده های فقیر ایرانی وجود دارد و شوربختانه کسی هم به این درد اجتماعی اعتنایی نمی کند.

میلیونها ایرانی در زاغه های اطراف شهرها در فقر و بیچارگی هستند ، در استانهای محروم بسیاری از روستاها نابود شده اند و در روستاهای باقیمانده هم مردم در فقر و بیکاری بسر می برند. فلاکت و فقر میلیونها ایرانی در بربر ثروت نجومی گردن کلفتان اطراف خیابان پاستور است. خیابانی که تنها گوشه ای از کاخهای خامنه ای را در خود جای داده است.

ایران یکی از بیست کشور جهان است که تلاشی برای مبارزه با بردگی مدرن نکرده است به گزارش دویچوله  درصد برده داری مدرن در ایران تقریبا شش دهم درصد است و با داشتن ۴۹۵ هزار و ۳۰۰ برده مدرن، به نسبت جمعیت، هم سطح کشور تایلند قرار می گیرد. این آمار تنها مربوط به کار اجباری و فحشای کودکان است. همه می دانیم که میلیونها کارگر ایرانی عملا بی هیچ قرارداد و بیمه با کمترین دستمزد به بیگاری برده می شوند.

  • saam

    به ایران خودمان برسیم و هم‌وطنان عزیز.

    چند روز پیش خاطرات روزهای اول انقلاب زنده شد، وقتی جمعیت خشمگین انقلابی به شهر نو رحم نکرد و آتش افروخت و بسیاری از زنانی که قربانی شرایط اجتماعی بودند، زنده زنده سوختند. بهایی‌هایی که در محله سعدی شیراز کشته شدند و سوختند و یاوری نداشتند. یاران «شهید محراب»، آیت‌الله دستغیب به بهایی‌ها رحم نکرد.

    اول انقلاب، به بهایی‌ها رحم نکردند. گروه‌های سیاسی آن زمان در مقابل چنین جنایت‌های ساکت بودند.

    تا سال ۶۰، تعداد زیادی از فعالان سیاسی غیر حزب‌اللهی، شکنجه شدند، ناپدید شدند و جان باختند، اما کسی پیگیری نکرد. سال ۶۰، کشتار آغاز شد و بسیاری از جماعتی که خود را بعدا روشن‌فکر دینی نامیدند، اعدام‌ها را در مقابل ترورهای آن زمان عادلانه خواندند. کافی است از اکبر گنجی در باره اعدام‌ها می‌پرسیدید و با سوالی در ارتباط با ترورها مواجه نمی‌شدید.

    اول مجاهدین خلق…اگر گفتید کدام گروه‌ها خوشحال شدند؟ نمی‌دانید؟ خب بروید یادداشت‌های انقلابی فرخ نگهدار و یاران اکثریتی‌اش که بعدا «جمهوری‌خواه» شدند را مرور کنید! توده‌ای‌ها که باورشان نمی‌شد در اواخر سال ۶۱، اوائل ۶۲ قلع و قمع شوند، شاد بودند…اما چه شد؟ آنها هم حذف شدند و توده‌های شاغل در مطبوعات هم یکی یکی به زندان افتادند.

    در آن سال‌ها، کسی جرات انتقاد از ادامه جنگ را نداشت. فرزندان میهن برای دفاع از مرزهای کشور به جبهه‌ها می‌رفتند، اما نمی‌دانستند که جنگ می‌توانست در خرداد ۶۰ پایان یابد. نمی‌دانستند که این فرصت در سال ۶۱ هم می‌توانست به‌دست بیاید. چه کسانی عاملان ادامه جنگ بودند؟ از خودتان پرسیده‌اید؟ چه کسانی کار تبلیغات را بر عهده داشتند تا جوانان میهن را به باتلاق هدایت کنند؟ لابد نمی‌دانید که تبلیغات جنگ زیر نظر خاتمی و یارانش بود. نمی‌دانید که هاشمی رفسنجانی برای تداوم جنگ چقدر تلاش کرد و یارانش از خرید و فروش سلاح چه قدرتی یافتند. لابد یادتان نیست که «امام راحل» که «آرمان‌»هایش، آرمان‌های میرحسین موسوی هم بود، خواهان از بین رفتن دولت بعثی بود، بدون توجه به قیمت گزاف ادامه جنگ.

    وقتی هنوز می‌بینم بعضی دوستان خودشان را به کوچه علی‌چپ می‌زنند همه جنایت‌ها و فریب‌های آن زمان را نادیده می‌گیرند و عاملان و همراهان جنایت‌ها و تداوم جنگ را رهبران خود می‌خوانند، احساس می‌کنم نیاز به یک تکان مغزی و شوک دارند. مگر می‌توان به دموکراسی و آزادی بیان و برابری اجتماعی معتقد بود و از پیروان یک جنایت‌کار، پیروی کرد که هنوز هم خود را بنده‌ی پیر دیوانه خمین می‌خوانند؟ مثل این می‌ماند که طرفدار برابری نژادی و حقوق مدنی باشی، اما از رهبر نسبتا رفرمیست شده کوکلوس‌کلان خط بگیری که فقط این روزها سیاه‌پوستان را آتش نمی‌زند! خب مومن! چرا فکر نمی‌کنی؟ آرمان‌های امام راحل چه بود؟ نتیجه آرمان‌های امام راحل در دوران «طلایی» چه بود؟ بسیاری از دوستان عاشق فریب خوردن خیال می‌کنند که نتیجه دوشیدن شیر نر، برابر با نتیجه دوشیدن شیر ماده است! گویی نمی‌خواهند اعتراف کنند که تفاوت محصول این دو چیست!

    ۳۶ سال از انقلاب گذشته است. جالب است بسیاری از معتقدان و توجیه کنندگان تداوم نظام جمهوری اسلامی، این سوی دنیا زندگی می‌کنند و هنوز به نظام امیدوارند. خب یکی نیست از این دوستان سوال کند که اگر انقلاب و آرمان‌های طلایی را قبول دارند، چرا بر نمی‌گردند همان‌جا و زیر سایه ولایت فقیه و یاران امام زندگی نمی‌کنند؟ چرا فرزندان حسین فریدون باید در لندن و نیویورک دور از وطن زندگی کنند و سختی بکشند؟ چرا تعدادی از فرزندان مدیران ارشد دولت‌های روحانی و خاتمی و هاشمی خودشان را در غرب آزار می‌دهند و به میهن عزیز بر نمی‌گردند؟ حیف نیست به سرزمین فرصت‌های ویژه باز نمی‌گردند؟

    نکته‌ی دردناک این است که ما خودمان را با سیاسیون همراه می‌کنیم، اما سیاسیون و رهبران سیاسی برای همراهی ما رنجی که کشیده‌ایم چه کرده‌اند؟ همان «هیچ» که خمینی در پرواز لعنتی ار فرانس گفت…

  • Amin

    خود اون قاضی الان محکومه به یک میلیون شلاق یا تعداد بیشتری که در طول عمرش به کمر مردم بدبخت زده

  • ایرانی

    مرررررررررررررررررگ بر جمهوری کثیف و دزد اسهالی
    ریییییییییییییدم تو نظام چاقال آخوندی

  • جرم اینا چی بوده که شلاق خوردن
    http://niazmandihayeiran.ir/

  • jack

    خودمون کردیم که لعنت به خودمون باد.چوب بی سوادی و بزدلی های گذشتگانمون رو خوردیم و حالا باید ی نسل از خودگذشتگی کنه تا نسل های بعد زجر نکشن.مثل تموم کشورهای آزاد و پیشرو الان