تقلب انتخاباتی علی خامنه ای و اعتراض مردم
۲۵ خرداد سالروز آغاز اعتراضات مردمی به تقلب انتخاباتی رژیم است. رژیم جمهوری اسلامی بمانند سال ۸۴ که در نتایج دست برده بود، این بار هم نتیجه را به نفع جناح اصولگرا اعلام کرد. اما تفاوت آشکار سال ۸۸ با ۸۴ در این بود که بجای کروبی و رفسنجانی که از حمایت نسبی مردم برخوردار بودند، میر حسین موسوی ، نخست وزیر دوران جنگ و دشمن درجه یک علی خامنه ای بعنوان رقیب احمدی نژاد قرار داشت . حمایت بالای مردمی از میرحسین موسوی آشکار بود و نتایج آن انتخابات بی هیچ برو برگرد ، یک تقلب گسترده و حماقت تاریخی از سوی خامنه ای بود. بدنبال اعلام نتایج یک سری تظاهرات در ایران برگزار شد که تا ۲۵ بهمن ۸۹ ادامه یافت.
تظاهرات اعتراضی حامیان موسوی در ایران، راهپیمایی اعتراضآمیزی بود که در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، ۳ روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، با حضور میلیونی ایرانیان در شهر تهران، دیگر شهرهای ایران، و برخی شهرهای دیگر کشورها صورت گرفت. این تظاهرات یکی از بزرگترین تظاهراتهای غیر حکومتی بود و در تاریخ ۳۰ ساله پس از انقلاب بیسابقه بوده است.
این تظاهرات در تهران به دعوت میرحسین موسوی و بدون مجوز وزارت کشور برگزار شد. اتهام تعدادی از بازداشتشدگان حوادث بعد از انتخابات نیز شرکت در این راهپیمایی بود. تعداد شرکتکنندگان در آن، از هر زمان دیگری در تاریخ جمهوری اسلامی، بیسابقه بود. یکی از مهمترین ویژگیهای این راهپیمایی آن بود که شرکتکنندگان در آن، در اغلب اوقات کاملاً ساکت بودند و هیچگونه شعاری نمیدادند و حتی اگر کسی هیجانزده میشد و شعاری میداد، بقیه او را دعوت به سکوت میکردند. پدیدهای که در مقایسه با حالوهوای حرکتهای اعتراضی دیگر نقاط جهان، نوظهور بود. بر اساس اعلام صداوسیما و شورای تأمین ۷ نفر در این تظاهرات کشته و ۲۹۹ نفر زخمی شدند.
برخی رسانهها از مرگ تعدادی از زخمیها در روزهای بعد خبر داده و تعداد کشتگان را بیش از ۱۲۲ نفر اعلام کردهاند.
گروهی با کنکاش دریافتند که آمار قطع نخاع و مرگ و فرار منجر به مرگ تصادفیهای سال ۸۸ و سال ۸۹ بسیار بالاتر از دیگر سالها بوده است که بیشتر ناظران این تفاوت فاحش را به پرده پوشی رژیم درباره جنایاتش مربوط می دانند.
در آغاز ،جمعیت میلیونی با اعتراض مداوم خود به سر انجام انتخابات اعتراض داشتند. اعتراضی که البته اگر درست هدایت می شد ، سقوط رژیم ولایت فقیه را بدنبال داشت. اما چه شد که چنین نگشت و ما امروز پس از ۸ سال باید سالگرد این تظاهرات میلیونی را با افسوس و آسیب شناسی بررسی نماییم.
سردرگمی در اهداف
سران جنبش سبز از بدنه انقلابی و حزب اللهی بودند ؛ این در حالی بود که شعارهای معترضین رنگ براندازی داشت و مردم مستقیماً علی خامنه ای، مجتبی خامنه ای و ماهیّت جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بودند. اگر به ویدئوهای این اعتراضات نگاهی دوباره بیاندازیم متوجه می شویم که رنگ و بوی اعتراضی مردم فراتر از رأی ایشان بوده است . در واقع اعتراض به تقلب انتخاباتی هدف جنبش نبوده است ، در حالیکه رهبران اصلاح طلب دوست دارند اینگونه وانمود نمایند. حقیقت تلخ این است که رهبران جنبش سبز بسیار عقب تر از مردم بودند و توان شناخت و رهبری اهداف مردم را در این اعتراضات نداشتند.
رهبران منفعل
میر حسین موسوی و کروبی پس از مرگ خمینی بشدت به حاشیه رفتند و اگر انتخابات مجلس ششم نبود، مهدی کروبی شاید از یادها هم رفته بود. این دو نفر به همراه طیف وسیعی از اطرافیان سید احمد خمینی ، مورد غضب خامنه ای بودند و علی خامنه ای در سال ۷۳ تکلیف خود را با نظامیان مخالف خود را نیز مشخص نمود و هواپیمای این نظامیان در هوا منفجر شد. اما سال ۷۳ پایان خشن دیگری هم داشت و علی خامنه ای توانست با مسموم کردن احمد خمینی ، رقیب و دشمن دیرین خود را برای همیشه ساکت نماید.
این مقدمه را گفتیم تا روشن نماییم که رهبران جنبش سبز از بدنه نظام جمهوری اسلامی بوده اند و نه از مخالفان آن. آنها تنها بخاطر گرایش به احمد خمینی به حاشیه رفتند و از متن قدرت خارج بودند. ترور سعید حجاریان بدست بسیج اگرچه امروز به فراموشی سپرده شده است ولی اوج مخالفت خامنه ای با جناح اصلاح طلب را می توان در ترور او دانست. حجاریان که از مشاوران خاتمی بود، با پیشینه اطلاعاتی و امنیتی که داشت ،آگاهی و احاطه کاملی نسبت به اعمال علی خامنه ای و خانواده اش می داشت؛ ترور حجاریان بنوعی پایان دروان اصلاح طلبی محمد خاتمی است و پس از آن ما از محمد خاتمی تناها یک سایه و مترسک دیده ایم که هر از گاهی سعی دارد ، دل رهبرش را بدست آورد!
رهبران جنبش سبز خود از عاملان قلع و قمح احزاب در دهه شصت بوده اند و کارهایی که در دوران طلایی خمینی انجام شد ، -چه اقتصاد خرکی اش و چه حزب فقط حزب الله اش – همگی با حضور عملی امثال کروبی و موسوی بوده است. بنابراین رهبران جنبش سبز در اعتراضات سال ۸۸ ایستا شده اند . حتی امروز پس از ۸ سال ، این دو پیرمرد هفتاد و چند ساله چیزی در چنته ندارند و اگر بپرسیم هدفتان چه بود و چه هست ؟ پاسخ خواهند داد دوران طلایی امام!
چند دستگی مردم
پس از انفعال در رهبران جنبش سبز ، مردمی که برای سرنگونی رژیم به میدان آمده بودند و تنها از موسوی و کروبی بعنوان بهانه بهره جسته بودند با بحران رهبری مواجه شدند و این اعتراضات بدلیل سردرگمی رهبرانش و هماهنگ نبودن شعارهای براندازی مردم با شعارهای سطحی و جناحی رهبران اصلاح طلب ، به سردی گرایید و تعداد معترضان بخصوص پس از کشتار عاشورای ۸۸ بشدت کاهش یافت . تا جایی که در نهایت به حصر خانگی آن دو انجامید. سر انجامی که موسوی و کروبی با آن همه چاپلوسی امام امت و با آن همه هم سفرگی با سپاهیها و حزب اللهی ها حتی در خواب هم نمی دیدند!
مردم امروز هم به چند دسته تقسیم شده اند. هنوز هم حال و هوا ، حال و هوای سردرگمی مردم است. فضایی که پس از این اعتراضات ایجاد نمود فضایی امنیتی است . اظلاعات و سپاه پاسداران بخوبی از این اعتراضات تجربه کسب نمودند و در ۸ سال گذشته بخوبی توانسته اند امواج اعتراض مردم را کنترل نمایند. انواع نفوذیها توانسته اند بر طبل تجزیه طلبی و دعوای قدیمی مصدق و شاه بکوبند تا بجای اعتراض به رژیم جمهوری اسلامی ، گروههای معترض با خود درگیر شوند و بقول معروف تفرقه بیانداز و حکومت کن. در فضای مجازی روزها و هفته ها به دعواهای بیهوده میان مخالفان رژیم می گذرد! گویی این دعواها هدف بوده است و نه سقوط رژیم جمهوری اسلامی. پیشتر درباره لزوم پیوند گروهها و نگرانی از چند دستگی میان مردم ایران مقاله ای نگاشته ایم.