مَذهب و اَخلاقِ شرافتمندانه؛ دو پادشاه که دَر یک اِقلیم نَگنجَند ۱۰

– َاخلاقِ مذهبی، بزرگ ترین پایگاهِ گسترشِ نفرت دَر سراسرِ جهان:

به راستی اَخلاقِ مذهبی چیست؟ این کرداری که مذاهب بَرای خشنود ساختنِ خدایِ خیالی شان از آن دَم می زنند و آن را “اَخلاقیاتِ مطلق” می نامند، چه چیزهایی را شامل می شَود؟ آیا ابتدایی ترین حقوقِ انسانی کَمترین جایگاهی میانِ این دَستوراتِ اَخلاقیِ الهی دارند؟ آیا بَشر بدونِ سبک – سنگین کردن شرایط امروز و بدونِ داشتن نگاهی زَمینی، منطقی،علمی و انسانی به دُنیایی که در آن زندگی می کنیم، هرگز توانایی ساختنِ جهانی با این سطح امنیت و آرامش را به کمکِ اخلاقیاتِ دینی، داشت؟

چون نیک بنگریم درخواهیم یافت اَخلاقی که مذاهب از آن به عنوانِ تَنها راهِ سعادت و رسیدن به ملکوتِ خداوند و مأوا گزیدن در بهشت نام می برند، بسیار ناقص، پُر از خشم، نفرت و جنایت و همچنین ناقض بسیاری از موادِ اعلامیه جهانی حقوق بشرند؛ در هیچ یک از ادیانِ ابراهیمی حقوقی بَرای کودکان و زَنان در نَظر گرفته نشده است.

فرتور زنده یاد کریستوفر هیچنز را به عنوان یک خداناباور مبارز، با یک فرد مسلمان فاناتیک و یک زن خردباخته مسیحی مقایسه می کند!

فرتور زنده یاد کریستوفر هیچنز را به عنوان یک خداناباور مبارز، با یک فرد مسلمان فاناتیک و یک زن خردباخته مسیحی مقایسه می کند!

با تکیه بَر روایاتِ کتاب هایِ ادیانِ ابراهیمی، اِبراهیم خود نخستین فَردی است که به عَملِ ننگینِ “قربانی انسان” جلوه ای مقدس بخشید و حاضر شُد تا فَرزندِ بینوایِ خود را دَر راهِ اثباتِ عشق و وفاداری اَش به خدا، بکشد و به زندگی اش پایان بخشد؛ این کردارِ شَرم آور که حتی از پَست ترین جانوران در دلِ عمیق ترین و سیاه ترین جنگل ها نیز سَر نمی زند، یکی از اصولِ اخلاقی است که مذاهب به کودکان آموزش می دهند.

روحانیون با گفتن این قصه هایِ پلید، ذهنِ پاک و بی آلایش کودکان را اینگونه تربیت می کنند که ایشان باید همیشه از تَمامی هستی شان دَر راهِ خدا چشم پوشی کرده و بَرای اثباتِ عشق شان به خدا، از انجام هیچ جنایتی، فرو گذار نباشند. یکی دیگر از نمونه هایِ اخلاق مذهبی، تَزریقِ نفرت از دگر اندیشان، توسط مبلغین مذهبی به رگ هایِ فسرده یِ آنانی است که گرفتارِ طلسم ادیان شده اند.

هَر آیین و مَسلکی که از خدایِ خیالی نشسته در آسمان ها نشأت می گیرد، باورمندان به دیگر مذاهب را گمراهانی کور و نادان می خواند که توانایی دَرک حقیقت را نداشته اند و به خدایی اشتباهی ایمان آورده اند؛ جالب اینجاست که پیروانِ هَر مَذهبی نیز بَر این نکته که “خدایِ آنان، خدایِ واقعی است” پا فشاری کرده و هر گروه ادعایِ حقانیت و درست بودن می نماید.

حال سنگِ محکِ پیروانِ مذاهب گوناگون بَرای تَمیز دادنِ خدایِ واقعی و خدایِ اشتباهی چیست، خودشان نیز نمی دانند و بیشتر درگیر بازی با کلمات، مغالطه و سفسطه می باشند و اصولن هیچ بحث منطقی و علمی با مذهبیون به نتیجه نمی رسد؛ به هَر روی دین به پیروانِ خود می آموزد که همواره حَق با ایشان است چرا که خدای آنان واقعی است و سایر باورمندان، جملگی گمراه و در تاریکی اَند و بایستی که بَرای نجات شان که همانا یافتن خدایی واقعی (خدایِ مذهبِ یاد شده) است، دُعا شود.

یکی از اصول اخلاقی که مذهب به پیروان خاصش که همانا روحانیون باشد آموخته، تجاوز جنسی به کودکان است که کشیش های مسیحی در این امر اخلاقی! خطیر به شدت موفق می باشند.

یکی از اصول اخلاقی که مذهب به پیروان خاصش که همانا روحانیون باشد آموخته، تجاوز جنسی به کودکان است که کشیش های مسیحی در این امر اخلاقی! خطیر به شدت موفق می باشند.

یک نمونه دیگر از اخلاقیاتِ مذهبی، بی ارزشی مقام والایِ زن در تمامی این ادیان است؛ بانوان در کتاب های مذهبی از جمله تورات، انجیل و قرآن، به عنوانِ برده های جنسی که هیچ کاری به غیر از پرستشِ خدا، اطاعت از هَمسر در هَر زمینه ای نباید اَنجام دَهند، یاد شده اند. زَن در ادیانِ ابراهیمی از کمترین حقوق انسانی برخوردار نیست و جایگاهِ پَست و بی مقداری در جامعه مَذهبی دارد.

پَس از رنسانس، زَنان در اروپا پیشرفت کرده و دَر تمامی زَمینه ها، دوشادوش مردان و حتی بهتر از آنان، فعالیت نمودند؛ تا پیش از رنسانس و دَر زمان حکومت بی چون و چرایِ مسیحیت، زَنان آزادی خواهی همچون ژاندارک توسط کلیسا به جُرم “کفر گویی” زنده زنده سوزانده شدند؛ به راستی جنایاتیِ که دین و مذهبیون در طول تاریخ، در حق جامعه انسانی انجام داده اند، فراموش نشدنی و نا بخشودنی است.

یکی دیگر از دستورات خدایِ ادیان در راستایِ آموزش و ترویجِ “اخلاقیاتِ مطلق مذهبی”، تشویق مردمان به برده داری و خرید و فروش انسان هاست؛ به راستی که این اخلاقیات مطلق مَذهبی را بایستی یکجا جَمع کرد و به قول زنده یاد هدایت، با یک تیپا به درون خلا پرتشان نمود!

خدایی که ادعا می کند تمامی انسان ها را یک به یک خَلق می کند و برایِ هر کدام شان برنامه ای خاص دارد و همه شان را همچون فرزندانش عاشقانه دوست دارد، به گروهی از فرزندانش اجازه می دهد تا عده ای دیگر از بچه هایش را به زور اسیر، داشته های شان را غارت، زنان شان را صاحب شده و آن آزاد مردان و زنان را به عنوانِ برده خرید و فروش کنند.

به راستی آیا انسان از کمترین ارزش و جایگاه و کرامتی در ادیانِ ابراهیمی برخوردار است؟ کدام اصول اخلاقی به ما اجازه می دَهد تا هَم نوعانِ خود را به زور غُل و زنجیر کنیم و کتک شان بزنیم و دارایی شان را بدزدیم و به عنوان نوکر از آنان استفاده نماییم؟ آیا به جز مذهب و خدای بی رَحمِ ادیان، سَر منشأ دیگری برای درست و مقدس شمرده شدنِ برده داری وجود دارد؟

استیون واینبرگ برنده جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۷۹ می گوید: “با دین یا بدون آن، انسانهای خوب کارهای خوب می کنند و انسانهای شرور، کارهای شرارت بار. اما برای اینکه انسانهای خوب کارهای شرورانه بکنند، به دین نیاز است.” به راستی نیز چنین است و تَنها مذهب است که می تواند اَعمالی ننگین و جنایت بار را مقدس و روحانی و زیبا معرفی کرده و دیگران را تشویق به انجام آن کردارها کند.

 – بَرای با اَخلاق بودن به دین کَمترین نیازی نیست:

انسان موجودی باهوش و دارای قدرت اختیار است؛ این جمله بدین معناست که انسان توانایی تشخیص بَد را از خوب داشته و کنترل کامل اعمال خویش را به دست دارد؛ بنابراین چنانچه فردی اقدام به انجام کاری نیک و یا کاری بد می کند، آن کردار حاصل تفکر خود فرد می باشد ولی در بین افراد مذهبی، اعمال نتیجه سال ها آموزه های دینی می باشند و ماور الطبیعه در چگونگی کردار آن دسته از مردم، تأثیرگذار است.

از آنجایی که آموزه های دوران کودکی، در رشد نمودن و شکل گرفتن و ساخته شدن شخصیت و ماهیت یک انسان تأثیر به سزایی دارند؛ افرادی که مذهبی ترند و باورهای مذهبی سخت تر، خشک تر و قوی تری دارند، به استناد تاریخ، مرتکب اشتباهات و جنایات بیشتری شده و نه تنها به اصول اخلاقی پایبنده نبوده و نیستند، بلکه با تبصره های دینی، موازین اخلاقی را زیر پا گذاشته و دست به اعمالی نا بخشودنی می زنند.

یکی دیگر از دروس اخلاقی که مذاهب به مردمان آموزش داده اند، حمایت بی چون و چرای شان از عمل ننگین برده داری است؛ خدای ادیان ابراهیمی علاقه خاصی به تماشای اسیر شدن برخی از فرزندانش به دست گروهی دیگر دارد.

یکی دیگر از دروس اخلاقی که مذاهب به مردمان آموزش داده اند، حمایت بی چون و چرای شان از عمل ننگین برده داری است؛ خدای ادیان ابراهیمی علاقه خاصی به تماشای اسیر شدن برخی از فرزندانش به دست گروهی دیگر دارد.

دلیل رخ دادن این تراژدی دینی این است که “دین” قدرت اندیشیدن، سبک – سنگین و آنالیز نمودن مسائل و منطقی تصمیم گرفتن و برخورد کردن را از پیروانش گرفته و به آنان از کودکی می آموزد تا هر زمان که در شرایط پیچیده ای قرار دارند، به جای فکر کردن و همچون انسانی زمینی رفتار نمودن، دست به دامان آسمان ها و ماور الطبیعه شده و به دستورات کتاب های چند هزار ساله دینی رجوع کرده و دعا کنند.!

این در حالی است که انسان های خدا ناباور، شکاکین و افرادی که از عقل و منطق شان بیشتر از ایمان شان بهره می برند؛ طبق آمار و با استناد به مطالعات و پژوهش های صورت گرفته، نه تنها شهروندان قانون مدار و با اخلاق بهتری می باشند، بلکه کمترین میزان جرایم و اعمالی از قبیل قتل، ترور و جنایت های خونبار و یا رخدادی چون بارداری در زمان نوجوانی، در جامعه خدا ناباور ها و شکاکین، وجود دارد.

فرتور سخنی از پدر روحانی مشهور  جِری فارول است که می گوید: " مسیحیان راستین بردگان و سربازها را دوست دارند، هیچ سوالی نپرسید..." به راستی این نمونه بارزی از اخلاقی است که ادیان ابراهیمی از آن دم می زنند.

فرتور سخنی از پدر روحانی مشهور جِری فارول است که می گوید:
” مسیحیان راستین بردگان و سربازها را دوست دارند، هیچ سوالی نپرسید…”
به راستی این نمونه بارزی از اخلاقی است که ادیان ابراهیمی از آن دم می زنند.

مطالعات علمی و آمارهای موجود ثابت می کنند که در جوامع مذهبی و در میان انسان های دیندار، همواره انواع و اقسام جرایم رخ می دهند و قتل، فحشا، قاچاق و استفاده از مواد مخدر، ترور و کشتن انسان های بیگناه، و بارداری های ناخواسته نوجوانان رو به رشد می باشند و این آمار و اطلاعات، خود ثابت می نمایند که انسان برای با اخلاق بودن به دین نیازی ندارد.

برای شهروند با اخلاق و انسانی خوب بودن، آدمی به عقلی سالم، شعور و فهمی که توسط دین به بازی گرفته نشده باشد و منطق نیازمند است تا هر مسئله ای را در ذهنش مورد بررسی و کنکاش قرار داده و در مورد نیک بودن و یا بَد بودن آن، تصمیمی درست بگیرد، باورهای مذهبی همواره منطق انسان را به اشتباه انداخته و اجازه تصمیم گیری درست را به آدمی نمی دهند.

کشیش ها دیندار ترین مسیحیان می باشند و هر ساله چند ده نفر از آنان به جُرم آزار جنسی کودکان بازداشت و محکامه می شوند؛ این در حالی است که یک انسان با شعور و فهمیده، کودک آزاری به هر شکلی را از پست ترین و زشت ترین اعمال می داند و هیچگاه به آزار جسمی، روحی و یا جنسی کودکان نمی پردازد.

باید از خودمان بپرسیم که چگونه است بهترین و عابد ترین و دیندارترین افراد در هر آیینی، به موجوداتی نفرت انگیز تبدیل شده و مورد نفرت جامعه قرار می گیرند؟ اگر افراد دیندار با اخلاق بوده و با مردمان به درستی و انسانیت رفتار می کنند، چرا از کمترین پایگاه مردمی برخوردار نبوده و یا اینکه همواره در جامعه خیل عظیمی از مردم، دشمن آنان بوده و آرزوی مرگ شان را دارند؟ برای انسان بودن و انسانی رفتار کردن، به دین و آیین خاصی داشتن، نیازی نیست.

سخن را با جمله ای از آلبرت انیشتین به پایان می بَریم: ” اَخلاقیات بر پایه هَمدلی، آموزش و نیز هَنجارهایِ اجتماعی شِکل می گیرند؛ تَنها یک انسانِ بَدبخت ممکن است به خاطرِ تَرس از مُجازات و یا به امیدِ پاداش پَس از مرگ به دنبالِ پایبندی به اصولِ اخلاقی باشد.”

  • Kouroshbozorgiyan

    گفتار نیک -پندار نیک وکردار نیک برترین آموزه ی تاریخ است .
    چونان آشو زرتشت خرد ورز باشیم نه مذهبی و شیطان پرست و…………..

  • Vandad

    آدمی تا به چه اندازه بایستی نابخرد ونادان باشد تا به کنشی چون اسید پاشی دست بزند؟؟

  • Bitarastgooy

    مذهب= نابخردی و دور باطل زدن برای هدفی که نمیدانیم چیست؟؟؟؟؟

  • Lohraspniyoosha

    نبایستی آزادی را برابر با لختی و هرزگی دانست.

  • Mostarab Aldang
  • Iranian22

    آقای مشیری چون سوابق اخلاقی فاسدی دارند میخواهند خود را یک جوری مطرح کنند ایشان در زمان خدمات در ارتش در شبی که افسر نگهبان بودند با استوار حسینعلی مهر جو و مسنشی نگهبان اصغر سمیرمی به ساندویچی نزدیک میدان سپه و دانشکده افسری سفارش غذا میدهند و آورنده غذا را که شاگرد ان مغازه و زیر سن قانونی بود مورد تجاوز قرار میدهند و با تهدید صاحب مغازه مانع شکایات میشوند ولی پدر ان پسر با شکایات به بازرسی شاهنشاهی سبب اخراج این موجود فاسد از ارتش میشود و که ایشان با ارتش شاهنشاهی به همین دلیل هست .

  • مستراب الدنگ

    Sخصلت سلسله‌های پادشاهی و شبه‌پادشاهی در این است که می‌کوشند سلسله مغلوب را به انواع ترفندها و تبلیغات، بدنام و ویرانگر و بی‌کفایت جلوه دهند و خود را خوشنام و آبادگر و باکفایت. از سوی دیگر، چنانچه سلسله غالب فاقد مشروعیت قانونی یا پذیرش عمومی بوده باشد، می‌کوشد تا با ترفندها و تبلیغات موازی دیگری خود را به یک سلسله دور بچسباند و برای خود هویتی کاذب بسازد.

    این کاری بود که بسیاری از حکومت‌ها و بخصوص پهلویان که با حمایت و مداخله بریتانیا به قدرت رسیدند، بدان دست یازدیدند. آنان کوشیدند تا با به خدمت گرفتن مورخان وابسته به دربار، چهره‌ای سراسر کریه از قاجار بسازند و با تبلیغات گسترده این چهره را در ذهن و افکار عمومی غالب سازند. و نیز در اواخر دهه ۱۳۴۰ تصمیم گرفتند که با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی دُمب خود را یکسره و بی‌واسطه به موجود جدید و نوظهوری به نام کورش و هخامنشیان که برای ایرانیان ناآشنا بود، گره بزنند و خود را تداوم آنان بنامند.

    برای مقدمات اینکار لازم بود تا ابتدا تاریخ ایران در ماقبل کورش یکسره نادیده گرفته شود و زدوده گردد تا با چنین تاریخ زدایی، راه برای چنان ادعای موهومی که کورش بنیانگذار کشور ایران بوده است، هموار شود. لازم بود تا پیشینه‌ای ساختگی و قلابی از کورش ساخته شود و سپس با تبلیغات گسترده که سراسر رسانه‌های گروهی و کتاب‌های تاریخی و متون درسی را در بر گرفت، چنین تصوری را در باور افکار عمومی بقبولانند.

    از آنجا که کورش و هخامنشیان برای ایرانیان شخصیت‌های بکلی ناشناس و محجور بودند، لازم بود تا افتخاراتی به آنها منسوب شود. برای کسب چنین افتخارات موهومی، ابتدا متنی مجعول از منشور کورش فراهم شد و سپس کوشیدند تا افتخارات قاجاریان را از گردن آنان باز کنند و به گردن کورش و هخامنشیان بیاویزند. اینکار با همراهی عده‌ای از نویسندگان و مورخان و باستان‌شناسان انجام شد و آثار توجیه‌گرانه آنان در تیراژ وسیع چاپ و به رایگان در سراسر کشور و ادارت و مدارس و دانشگاه‌ها توزیع شد.

    اما آیا واقعاً و به راستی قاجاریان تا این اندازه کریه و بی‌کفایت، و هخامنشیان تا آن اندازه شریف و باکفایت بودند؟ این پرسشی است که نگارنده سعی می‌کند تا با مقایسه‌ای اجمالی میان قاجاریان و هخامنشیان، نگاه و اشاره‌ای گذرا بدان بنماید.

    – ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان بخش‌های از کشور را از دست دادند. این ایراد البته درست است، اما اینرا نیز نباید فراموش کرد که هخامنشیان نه فقط بخش‌هایی از کشور را، که کل کشور را از دست دادند.

    – ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان اهل حرمسرا و زن‌بارگی بوده‌اند. این ادعا نیز درست است، اما هخامنشیان نیز نه تنها دست کمی از قاجار نداشتند، که به مراتب از آنان پیشی گرفته بودند. قاجاریان دستکم زنان حرمسرای خود را با رعایت عرف متداول جامعه (درست یا غلط) انتخاب کرده و عقد کرده بوده‌اند. اما عمده‌ای از زنان حرمسراهای هخامنشی، زنان نگون‌بختی بودند که در جنگ‌ها به اسارت در آمده بودند و بین پادشاه (و از جمله کورش) دست به دست نیز می‌شدند. (بنگرید به: «زنان و چگونگی بخشندگی‌های کورش»).

    – ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان حامی فرهنگ و هنر و دانش نبودند و ادعا می‌شود هخامنشیان پیشتاز دانش و فرهنگ جهانی بوده‌اند. این در حالی است که حدود هشتاد درصد از مجموع نسخ خطی بازمانده از روزگاران پیشین به عصر قاجار تعلق دارد. نسخی که شمولی گسترده در ادبیات، نجوم، جغرافیا، تاریخ، ریاضی، نقاشی، خوشنویسی و علوم طبیعی دارد. نگاهی گذرا به «فهرستواره کتابهای فارسی» از استاد احمد منزوی به روشنی دامنه وسیع آثار تألیف شده در عصر قاجار را نشان می‌دهد. اما هیچ سند و شاهد و نقل‌قولی وجود ندارد که در دوره هخامنشی حتی یک کتاب نوشته شده باشد. از عصر قاجار می‌توان فهرستی هزاران نفره از ادبا و دانشمندان را مشاهده کرد، اما از سراسر دوره هخامنشی حتی از نام یک ادیب یا دانشمند سراغی نیست. آنان برای رفع این کمبود، بعضاً نام دانشمندان بابلی و یونانی را جزو دانشمندان هخامنشی قلمداد کرده‌اند. تبلیغات مخرب تا چه اندازه می‌باید نیرو داشته باشد تا واقعیت‌ها تا این حد دستکاری و جعل شوند؟

    – پادشاهان قاجار و بخصوص ناصرالدین‌شاه، هم از هنرها و هنرمندان حمایت می‌کردند و هم خود به انواعی از هنرها (همچون خوشنویسی، شاعری، موسیقی، عکاسی، سفرنامه‌نویسی) آراسته بودند. اما شاهدی تاریخی وجود ندارد که عمده پادشاهان هخامنشی به چیزی جز جنگ و کشتار فکر کرده باشند.

    – قاجاریان فرهنگ و سنت‌های ایران را حفظ کرده و تداوم بخشیدند. موسیقی ایرانی، معماری ایرانی، خوشنویسی ایرانی و آیین‌های ایرانی در عصر آنان تداوم داشت و تکامل می‌یافت. در حالیکه در دوره هخامنشی نه تنها شاهدی از چنین رویه‌هایی وجود ندارد، که اگر هم داشت، جای خود را به هنرها و معماری ترکیبی یونانی- بابلی داد که در تخت‌جمشید و شوش پدیدار شد و توسط هنرمندان و صنعتگران یونانی، بابلی، مصری و دیگر نواحی ساخته شد. ساخت‌وسازهایی که به موجب کتیبه ششم داریوش در شوش (DSf)، پارسیان کمترین نقشی در ساخت آنها نداشتند. پس از دوره قاجاریان نیز مجدداً فرهنگ و سنت‌های ایرانی رو به افول رفت. معماری ایرانی قربانی معماری غربی، لباس ایرانی قربانی لباس غربی و آیین‌ها و آداب ایرانی قربانی آیین‌ها و آداب غربی شد.

    – ایراد گرفته می‌شود که مردم کشور برای قاجاریان اهمیتی نداشتند. این در حالی است که بخش قابل ملاحظه‌ای از بناهای عام‌المنفعه در ایران در زمان قاجاریان ساخته شده‌اند و از زمان هخامنشیان حتی یک بنای عام‌المنفعه (اعم از آب‌انبار، حمام، یحچال، کاروانسرا، مدرسه) شناسایی نشده است.

    – ایراد گرفته می‌شود که قاجاریان ستیزه‌جو و خشونت‌طلب بوده‌اند. این ادعا در مورد آغامحمدخان و نهایت بی‌رحمی و قساوت او با زندیه، و نیز تا حدودی در مورد محمدعلی‌شاه درست است، اما شامل حال دیگران نمی‌شود. قاجاریان نه توانایی خشونت‌ورزی و جنگ‌طلبی داشتند و نه تمایل به انجام آنرا. تقریباً تمامی جنگ‌های عصر قاجار با هدف دفاع از کشور در قبال حمله دیگران صورت پذیرفت. این در حالی است که جنگ‌های عصر هخامنشی، محصول زیاده‌خواهی‌ها، تجاوزگری‌ها و جهان‌گشایی‌های پادشاهانی همچون کورش و کمبوجیه و داریوش و خشیارشا بوده است. جنگ‌ها و هجوم‌هایی که منجر به نابودی بسیاری از تمدن‌های ایران و شرق باستان شد و میدان جنگ پهناوری به وسعت تقریبی شش میلیون کیلومتر مربع را در بر می‌گرفت. (بنگرید به مطالب برچسب شده با کورش و داریوش).

    – قاجاریان دست به نسل‌کشی و قتل‌عام عمومی نیازیدند؛ اما هخامنشیان و بخصوص کورش و داریوش بارها و بارها به سوزاندن شهرها، به بردگی گرفتن زنان و کودکان، و غارت اموال عمومی روی آوردند و بدان افتخار هم کردند. (بنگرید به مطالب برچسب شده با کورش و داریوش).

    – عمده پادشاهان قاجار اشخاصی مسالمت‌جو و بی‌آزار بودند. هر چند به دلیل دخالت‌های ویرانگر استعماری ناتوان و دست‌بسته بودند، اما به کشور و مردم آن تا حدی- کم یا زیاد- علاقه داشتند. آنان آشکارا تمایلی به سرسپردگی دولت‌های استعماری و از جمله بریتانیا نداشتند، اما راه خلاصی از آنرا نیز در خود نمی‌یافتند. همین روحیه و رویه بود که موجب شد دولت‌های استعماری در اتحادی مشترک تصمیم به سرنگونی آنان و جانشینی آنان با سلسله‌ای سرسپرده بگیرند. این در حالی است که هخامنشیان به چیزی جز بسط قدرت و گسترش حوزه فرمانروایی خود نمی‌اندیشیدند.

    – جامعه عصر قاجار توانست حتی از دل دربار شخصیت‌های برجسته فکری و فرهنگی‌ و خردمندانی همچون ادیب‌الممالک، میرزا عیسی فراهانی (میرزا بزرگ)، قائم‌مقام فراهانی، امیرکبیر، عباس میرزا، تاج‌السلطنه، فروغ‌الدوله، فخرالدوله و بسیاری کسان دیگر را پرورش دهد و بالنده کند. اما از عصر هخامنشی شاهدی از وجود چنین شخصیت‌هایی در دست نیست.

    – قاجاریان با اینکه لااقل در ظاهر مقید به مذهب بودند، اما مذهب را تبدیل به دکان عوام‌فریبی نکردند و روحانیون را آلت دست خود ننمودند. اگر از القابی همچون ظل‌الله استفاده می‌کردند، همچون دیگر القاب، جنبه فرمایشی داشت. اما هخامنشیان نه تنها خود را عمیقاً تحت عنایت و حمایت خدایان می‌دانستند و غارتگری‌ها و تجاوزگری‌های خود را خواست اهورامزدا به حساب می‌آوردند، که پیروان دیگر ادیان را فقط به این جرم که «اهورامزدا را ستایش نمی‌کنند»، به دست قتل‌عام سراسری سپردند. و اینکار را حتی چنان افتخارآمیز می‌دانستند که شرح آنرا در کتیبه‌ها بازنوشتند و از خواننده خواستند که «مبادا اینها را باور نکنی و دروغ پنداری». و نیز برای کسی که آنها را بازگو و تبلیغ کنند، دعای خیر کرده‌اند که «فرزندانش (یعنی سربازان آینده سپاه هخامنشی) بسیار شوند».  (بنگرید به کتیبه داریوش در بیستون).

    دروغ نیرومند است. بسا نیرومندتر از راستی. مدعیان «راستی» مظهر «دروغ» هستند. چنین است که حتی در زمان حاضر و در عصر ارتباطات و دسترسی آسان و گسترده همگانی به اخبار و اطلاعات، همچنان می‌توان دروغ‌ها و تحریف‌های بزرگی را به ذهن‌های ساده‌اندیش قبولاند و باوراند تا بتوان راه سلطه

  • Mostarab Aldang

    اِ؟ تو توله پارس غیرت و شرافت هم سرت میشه؟ تازه فهمیدی حقیقت این است که انسان چه عرب و پارس و چه کرد….بر دیگری برتری ندارد؟ تویه توله سگ کثیف پارس که حتی هر چه کامنت در دفاع از ترکها و عربها و در مواردی کمتر کردها را سانسور کردی و میکنی و هر توهینی را به ترکها و اعراب ( ترک خر و سوسک و عرب ملخ و خور ….) گذاشتی بمونه. اونوقت دم از انسانیت میزی؟ توله سگ من طناب دار هر چه پارس سگ کثیف را خودم بالا میکشم تا دوباره غیرت و شرافت در این سرزمین رشد کند . توله سگ پارس برای ابراز عقیده شرط میذاری؟ که باید معتقد به تمامیت ارضی کشور باشد؟ شاشیدم به ارضی که تمامیتش تویه توله سگ پارس باشی. از ٨٠ سالی که این پارس کثیف حکومت را گرفته شرافت و انسانیت از بین رفته در عوض دروغ و ریا و دغل جای گزین شده حتی این توله سگ پارس خامنه ای که کونشو برا اسلام پاره میکنه یک بار هم به کشتار شعیان آذربایجان به دست ارامنه در قره داغ اعتراض نکرد( دروغ و ریا و تزویر مشخصه پارس سگ است)

  • agah tarikh iran

    آقای مشیری چون سوابق اخلاقی فاسدی دارند میخواهند خود را یک جوری مطرح کنند ایشان در زمان خدمات در ارتش در شبی که افسر نگهبان بودند با استوار حسینعلی مهر جو و مسنشی نگهبان اصغر سمیرمی به ساندویچی نزدیک میدان سپه و دانشکده افسری سفارش غذا میدهند و آورنده غذا را که شاگرد ان مغازه و زیر سن قانونی بود مورد تجاوز قرار میدهند و با تهدید صاحب مغازه مانع شکایات میشوند ولی پدر ان پسر با شکایات به بازرسی شاهنشاهی سبب اخراج این موجود فاسد از ارتش میشود و که ایشان با ارتش شاهنشاهی به همین دلیل هست .

  • با درود حضور سروران گرامی؛
    در زیر نویس یکی از از تصاویر به غلط ترجمه : ”مسیحیان راستین بردگان و سربازها را دوست دارند، هیچ سوالی نپرسید” نوشته سده است که غلط است.
    لطفا صحیح آنرا که : “مسیحیان راستین به مانند بردگان و سربازان هیچ سوالی نمی پرسند” میباشد درج نمایید. از توجه شما متشکرم.