گفتگوی احمدی نژاد با امام زمان (ع) ۰

احمدی نژاد

احمدی نژاد

دیروز پیش از‍ بامداد، آقای انگلی نژاد که همه شب را ازاندوه از دست دادن پست و پایگاه خود بی خوابی کشیده بود، به سر چاه چندخران رفت تا با آقا و ارباب ولینعمت خود امام زمان (ع) درد دل، و از ایشان کمک و راهنمائی دریافت کند.

انگلی نژاد – السلام علیک ای آقای بزرگوارم، آیا صدای مرا می شنوید؟

امام زمان – سلام و زهر مار کجا بودی این وقت صبح نمی گذاری قدری راحت باشیم؟

انگلی نژاد – ای آقای بزرگوارم، من از دست این ملت خس و خاشاک به تنگ آمده ام، آن ها می خواهند پست و مقام مرا بگیرند. اگر نتوانم رئیس جمهور بشم، به درد چه کاری می خورم؟ مرا حتی به دربونی و شاگرد شوفری راه نمیدند.

امام زمان – ما به علی چلاق دستور دادیم با گروههای کشتار گر خود این مردم اراذل و اوباش را لت و پار کند.

انگلی نژاد – قربان – ایشان هرچه از دستش بر آمده انجام داده. اکنون زندان ها وشکنجه ها از زیر زمین تا پشت بام پر شده و جای ذخیره ای نمانده است.

امام زمان – آخر او با یک دست چلاق چطور می تونه این همه آدم بکشه یا زندانی کنه؟

انگلی نژاد – قربان چیزی نمانده که همه مردم را از پا در بیاره، ولی این وسط پست و مقام من چی میشه؟

امام زمان – این قدر نق نزن و از خودت نگو – از قول من به علی چلاق بگو همه مردم خس و خاشاک را ازبین نبره، آخر قراره من از چاه بیام بیرون و با شمشیر همه جهانیان را قتل عام کنم تا عدالت در کره زمین برقرار بشه.

انگلی نژاد – قربان، اگر دست ولی وقیح چلاق نبود، تاکنون همه را سر به نیست کرده بود. الان ماموریت را به شازده پسر گل منگلی خود سردار مجتبی خان چنگیز نژاد داده تابا همکاری چاقو کشان میدان مولوی و نمایندگان تجار بازار، و گروه هویجی ها، به قلع و قمع ملت خس و خاشاک بپردازد.

امام زمان – بسیار خوب، ولی ما توصیه می کنیم زیاده روی نکند، سهم مارا هم بگذارد.

انگلی نژاد – یا امام، آیا کی شما تصمیم دارید از چاه بیرون آئید و برنامه انقلابی خود را آغاز کنید.

امام زمان – احمق گوساله، مگر نگفتم پایم زیر سنگ گیر کرده، و از طرفی طنابی، ریسمانی چیزی در دسترس ندارم که خودم رابالا بکشم.

انگلی نژاد – ممکن است از شما خواهش کنم نوار نورانی دور سرم را دوباره به من برگردانید تا مردم بیشترمتوجه من شوند، واز من پشتیبانی کنند؟

امام زمان – عجب آدم دیوانه ای هستی- آن نوار نورانی نبود، آن قطعه ای از شورت یاسر عرفات بود که در سفر به ایران به امام امت تقدیم کرده بود، منهم تکه ای از آن را با مواد فسفر سانس آمیختم و به تو دادم تا بتوانی امت همیشه در خریت را هم چنان در خر بودن نگاه داری.

انگلی نژاد – قربان، شما خوب می دانید که جوانان ما چه قدر در دانش پیش رفته اند. چنان که دختر جوانی توانست با مخلوط کردن چند مواد مختلف داروئی و شیمیائی اورانیوم غنی شده ۲۳۵ و ۲۳۷ بدست آورد.

امام زمان – عجب آدم دیوانه و دروغگوئی هستی. تو میدانی دروغگو دشمن خدا و طبق حکم نایب بر حق ما امام خمینی تو و امثال تو، محارب با خدا و مفسد فی الارض شناخته میشین. اگر صد دست و پا هم داشته باشی، باید بر طبق احکام جدمان، همه آنان را از بدنت جدا کرد.

دروغگوی فراموش کار، نتیجه کار آزمایشی آن دخترک، اورین یا یورین (به فارسی شاش معنی می دهد) بود نه اورانیوم، بهتر است و من به تو سفارش می کنم هر چه زودتر، خودت را به یک تیمارستان معرفی کنی، وگرنه خودم ناچارم تو را به راه راست هدایت کنم.