فراموشی- نامه ای ازیک جوان پاکباز وپرشوربه غربت نشسته به آقای میرحسین موسوی ۰

(نامه زیر را یک جوان نویسنده و سراپاشور میهن دوست خطاب به آقای موسوی نوشته که عیناً در این جا درج می شود)

با سلام خدمت آقای میر حسین موسوی،رئیس جمهور منتخب.

امیدوارم که حالتان خوب و دنیا به کامتان باشد. آرزو دارم که تنتان سالم و دلتان هنوز با ما باشد. اگر از احوالات من جویا شوید، ملالی نیست جز دوری وطن و البته اندک گلایه ای و خرده دل نگرانی از آینده ی ما و شما و ایران.
من از اوّل با شما بودم، قلمم در خدمت شما بود و ذهنم و جسمم در رکاب دوستدارانتان،پس لطفاً پس از خواندن این متن مرا مزدور رژیم و خود فروخته نخوانید که سخت دلگیر می شوم.

آقای موسوی اکنون بیشتر از یک سال از وقایع پیش و پس از انتخابات می گذرد. ،یک سال از کشته شدن ندا آقاسلطان،یک سال از پرپر شدن سهراب ناکام و کیارش بی نوایمان گذشته است.
هر روز این یک سال را با ترس و دلهره و خفقان گذرانده ایم و هر ساعت به تعداد زندانیان سیاسی ما اضافه شده است.

دیدار آقای موسوی از یک مادر عزادار

دیدار آقای موسوی از یک مادر عزادار

زندان هایمان به لطف آقا خامنه ای لبریز از جوانان خوش فکر این آب و خاک گشته است،آقای موسوی،محسن روح الامینی را که به یاد دارید؟کهریزک و فجایع آن هنوز در خاطر مبارک حضور دارند؟تجاوز ها و شکنجه ها و زنده به گور کردن ها و کوی دانشگاه و توهین ها را هر روز در ذهنتان مرور می کنید یا اینکه مشغله ی کاری اجازه نمی دهد؟

آقای موسوی من عضوی کوچک از خانواده ی بزرگ سبز هستم،من هر روز به تمامی آن اتّفاق های تلخ و ناگوار فکر می کنم و بقضی گلویم را فشار می دهد که اگر بترکد صدایش گوش عالم را کر می کند.
روز و شبم را یا یاد شهیدانمان و دوستان در بندم می گذرانم و این حس تنفّری که از تمامی بانیان این کشت و کشتار هر روز در من پر رنگ تر می شود،به من قدرت نوشتن را می دهد.

ای میر حسین، ای مردی با روح سبز، من تمامی کاری که از دستان ناتوانم بر می آید نوشتن است و از انجام آن ثانیه ای درنگ نمی کنم، امّا شما که دستتان باز است چه کرده اید؟
رفتن به خانه ی شهیدان و سر زدن به خانواده های شریفشان و سر سلامتی دادن به آن ها کاری نیک و خدا پسند است و ما همه از شما کمال تشکّر را داریم،امّا این برای ما دموکراسی نمی شود.
آقای موسوی به جای سر زدن به شهیدانمان،فکری به حال  مجید ها وصدها دربند کشیده شده  دیگر بکنید که اگر دیر بجنبیم،آن ها را نیز باید به لیست خانواده هایی که باید برای عرض تسلیّت به خدمتشان رسید.
اضافه کنم، زنده هایمان را دریابید لطفاً،تمام چشم امید ما به شماست ولی حس می کنم که دل به کار نمی دهید.

خودتان بهتر می دانید که ما شما را دوست داریم ولی خود واقفید که جنبش رهبر ندارد و شما سمبلید.
ما از سکولار سخن می گوییم و شما هنوز پایبند ولایتید، ما از آزادی بی قید و شرط دم می زنیم و شما خواهان آزادی در چهار جوب قانونید. قانونی که خمینی آن را نوشته است ما خود را تکّه تکّه کرده ایم که شما را متوجّه آن سازیم که آقای موسوی صبر پیشه کردن و از راه صلح و دوستی سخن گفتن با سگانی که تا دندان مصلح شده اند، فایده ندارد. ما هر روز خبر ها را زیر و رو می کنیم تا بیانیه ای مبنی بر مخالفت با رژیم بیابیم امّا…

آقای موسوی از مبلغ سرسام آور قبض برق مطّلع شده اید، چرا اعلام نمی کنید که مردم قبض ها را پرداخت نکند تا کمر این دولت بشکند؟ چرا موضع خود را مشخّص نمی کنید که لااقل تکلیف ما هم روشن شود؟

آقای موسوی ما هنوز با شماییم ولی خواهش می کنم که آنچه را که بر ما گذشته است را فراموش نکنید و کمی سفت و سخت تر بر سر خواسته هایمان بایستید،امیدوارم روزی را نبینم که به دیدار دیگر خانواده های  جگرگوشه از دست داده، نظر روید، چون آن روز ها خیلی دیر است.

با کمال احترام خدمت آقای میر حسین موسوی
فرزند کوچک ایران، – سیروس پارسا