گنده گویی و خودستایی ولی وقیح در قم ۱

به راستی جای بسی شگفتی، ویا اندوه و تأثر است که می بینیم چگونه یک آخوند پنج تومانی مشهدی این چنین با وقاحت و بی شرمی، ۷۰ میلیون مردم بافرهنگ، و بادانش و کشوری با بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ و مدنیت را به بازی و به مسخره گرفته، و این چنین به خود می بالد و خود ستایی می کند.
خامنه ای فراموش کرده که پیش از انقلاب، با موتور سیکلت، از کوچه به کوچه، و از خانه به خانه ای می رفت تا باروضه خوانی و پرت وپلا گویی، پولی، و یا آذوقه ای از خردباختگانی، دریافت کند، و به زندگی سراپا دروغ و نکبت بار خود ادامه دهد.

خامنه ای در سخنرانی ۲۷مهر در قم قیام ۸۸  را فتنه، و مردم را میکرب، وخود را فقیه معنوی، عالم بزرگ، روحانی، فیلسوف نامید.، ه

خامنه ای در سخنرانی ۲۷مهر در قم قیام ۸۸ را فتنه، و مردم را میکرب، وخود را فقیه معنوی، عالم بزرگ، روحانی، فیلسوف نامید.، ه

تا آن جا که ما به یاد داریم، حتی خمینی ارباب و مرشد این روضه خوان آن چنان به خود نبالید و خود را به عنوان یک طلبه نام می برد. ولی این فرد که طفیلی و دنباله رو خمینی بیش نبود، وتنها سرسپردگی او به خمینی موجب پیشرفت و ترقی اش شد، درسخن رانی دیروزدر قم، خود را با گستاخی و هرزگی تمام؛ « یک فقیه»، یک «فیلسوف»، یک «عالم بزرگ»، ویک «روحانی معنوی» نامید.

همیشه گفته اند که تعریف خود کردن.. خوردن است، و درست گفته اند که درخت هرچه پربارترباشد، شاخه هایش خمیده ترمی شود، و درخت بی بار، سربه آسمان می کشد.
در میان طبقات جامعه تنها آخوندها هستند که با پررویی، زبانشان دراز است، خود را عالم، روحانی، فیلسوف، و فقیه می دانند، که بی تردید فاقد هریک از این صفات هستند.

خامنه ای در حال حمله به قیام سال پیش مردم، و دفاع از حکومت اسلامی در قم- ۲۷ مهر ۱۳۸۹

آیا ما تاکنون از میان گروههای گوناگون مذهبی، پیشه ور، کارمند، و دانشگاهی کسی را دیده ایم که این چنین با بی پروایی به خودستایی و خودبزرگ بینی پردازد؟ درمیان دانشمندان، سخنوران، متفکران، پژوهشگران کشورهای باختری، و حتی روحانیان دیگر باورهای مذهبی، کمتر کسی دیده شده، که اینگونه بی پروا، به ستایش به تمجید خود پردازد.
بی گمان اگر این انسان نما در آزمایشی شرکت نماید و از او پرسش هایی از تاریخ، علوم، ادبیات، اقتصاد، دینی، و عربی از او شود، درهمه این موضوع ها، حتی زبان عربی که وانمود به دانستن آن می کنند، نمره مینیمم قبولی را نخواهد آورد.

آیا میان این دیکتاتور، و خودکامه های دیگر جهان، چون هیتلر، موسولینی، اسکندر، پینوشه، صدام، استالین، تیمور، و حتی آتیلا می توان فردی بدین بی سوادی، بی فرهنگی، گستاخی و بی خردی یافت که از دوماه پیش تاکنون میلیون ها تومان پول کشور را صرف کند تا یک مشت بسیجی، مزدور، ساندنیست و خردباخته مفت خور از سراسر کشور به قم آورد، و یا همه عرب های پیرو مقتدا صدر در قم را کرایه نموده، و در آن جا به گرد هم آورند و آن گاه شیخ بد نام برایشان ازخود روضه خوانی کند؟
شاید تنها کسی که بتوان با این شیخ مقایسه نمود، راسپوتین است. کشیشی که با غرور و نخوت خود، کشتار زیادی در روسیه کرد.

نزدیک به بیست هزار بسیجی مزدور وطن فروش، خردباختگان نا آگاه، عراقی های مقیم قم، و ساندنیست ها را جمع آوری کردند، تا نمایش فرمایشی به وجود آورند.

نزدیک به بیست هزار بسیجی مزدور وطن فروش، خردباختگان نا آگاه، عراقی های مقیم قم، و ساندنیست ها را جمع آوری کردند، تا نمایش فرمایشی به وجود آورند.

اصولاً مکتب آموزش آخوند، یک مکتب و آموزش گاه علمی نیست که به این خردباختگان، دید علمی و جهانی دهد. آموزش آنان در مدارس طلبگی از شماری کتاب های بی اساس و بی منطقی مانند؛، مفاتیح الجنان، تذکرة الفقهاء، استبصار، اصول کافی شیخ کلینی، حلیة المتقین، بحارالانوارملا محمد باقر مجلسی، من لایحضره الفقیه ابن بابویه، الارشاد والاختصاص والامالی شیخ مفید، جامع التواریخ فی تفسیر القرآن شیخ طبرسی، تحریر الوسیله و کتاب الطهاره خمینی، و کتاب های حدیث و روایات دیگر خارج نیست. [۱]

بنابراین، یک طلبه پس از پایان مدرسه مذهبی و آموزش از این کتاب ها، چندان دانش، آگاهی از جهان، سوای مشتی خرافات، فرا نمی گیرد و به اندازه یک دیپلم دبیرستان دید جهانی نخواهد داشت.
و از آن جا که در این گونه کتاب ها از شماری واژه عربی آن هم به روش ناقص و ناجور بهره گیری می شود، یک طلبه، زبان شیرین و زیبای مادری خود را نیز از دست می دهد. آن چنان که بعد ها، به گونه ای نازیبا و ناپسند، وبا دستورزبان نادرست بر منبر سخن می راند.

راسپوتین کشیش جنایتکار روسیه که عملکرد خامنه ای عیناً شبیه  او می باشد. هردو  آخوند، هردو دخالت کننده در سیاست، و هردو آدم کش

راسپوتین کشیش جنایتکار روسیه که عملکرد خامنه ای عیناً شبیه او می باشد. هردو آخوند، هردو دخالت کننده در سیاست، و هردو آدم کش

برای آن که به دانش و علم این جماعت یعنی آخوندها پی ببرید، کافیست که به توضیح المسائل آنان مراجعه نمایید، که بالاترین معلومات آنان در این کتاب نهفته است، و رساله دکترای آیت الله ها نام گرفته است.
فراموش نشود که خامنه ای هنوز به درجه آیت اللهی نرسیده و همان توضیح المسائل کذائی هم که تنها از شکم و زیر شکم حکایت می کند، تا کنون ننوشته است.
خامنه ای در این سفر قم علاوه بر آن که تلاش کرده است تا با «زر» و «زور»، آخوندهای روی گردان و مخالف را به اطاعت و کیش خود در آورد، می کوشد تا رساله و مدرک آخوندی قلابی نیز برای فرزند جنایتکارخود مجتبی دست و پا کند.

گویا آن چنان که سایت های گوناگون از جمله قاصدان آزادی نوشته اند، هیچکدام از مراجع تقلید شیعه، حتی آن دسته از مراجع تقلید که به طرفداری از رهبر جمهوری اسلامی شهرت دارند مانند آیت الله ناصر مکارم شیرازی، آیت الله نوری همدانی، و آیت الله علوی گرگانی نیز نه در مراسم استقبال و نه در دیدار بعدی روحانیون با رهبر جمهوری اسلامی حاضر نشدند.

آقای حجت الاسلام سید مجید مصطفوی عضو مدرسین و طلاب قم و نجف در گفتگوی باصدای آمریکا گفت که؛ « خامنه ای خود موظف به تقلید از اعلم فقهای قم ونجف است. و هیچ مرجع حقیقی و واقعی حاضر نیست ۵۰-۶۰ سال تلاش علمی، دینی ، و حوضوی خود را به دنیا بفروشد، و با دیدار ایشان، آبروی مرجع راببرد، وتمام جنایات هایی که آقای خامنه ای تاکنون مرتکب شده، را تأیید کند».

خامنه ای با پررویی و گستاخی، خود را عالم بزرگ می نامد. البته با توجه به این که عالم و دانشمند بزرگ شیعه محمد باقر مجلسی است که کتاب حلیت المتقین را برای آخوندها نوشته، باید خامنه ای هم چنین ادعایی داشته باشد.
برای آشنایی بیشتر با این دانشمند بزرگ، به کتاب ایشان که قرآن شیعه نام گرفته است می پردازیم.
در این کتاب آمده است که؛ « علامه محمد باقر مجلسی در سال ۱۰۳۸هجری در میان خانواده ای که همه از دانشمندان زمان بودند، در اصفهان به دنیا آمد».
این دانشمند کم نظیر در سال ۱۰۹۰هجری به دربار صفوی راه یافت و شاهان اسلام پناه کشور را از دسایس بیگانگان در امان داشت، و رعیت را به حق و حقوق خود رسانید. [۲]
در این جا می بیندید که چگونه این آخوندها به دربارشاهان رخنه کردند، و آنان و در نتیجه سرنوشت یک کشور را به دست گرفتند.
در حقیقت از زمان صفویان تا کنون، تنها آخوندها بودند که بر کشورما فرمانروایی می کردند، وگرنه شاهان از خود اختیاری نداشته، و همیشه بازیچه دست آنان بوده اند.
در ضمن، این خردباختگان، مردم را؛ «رعیت» و در واقع نوکر و برده خود به شمار می آورند.

بر می گردیم به گفتار خامنه ای. هم میهنان گرامی و ارجمند با گوش کردن به یاوه سرایی های این آخوند، می توان دریافت که این جماعت از دروغ ساخته شده اند، و هرگز نمی شود به گفته آنان باور و اطمینان داشت.
خامنه ای می گوید؛ «این انقلاب، انقلاب دینی و معنوی است، و هیچ تفسیر مادی نمی توان بر آن کرد». این ادعای بی اساس و نادرست است. نخست این که در سال ۵۷ مردم برای رسیدن به آزادی و دموکراسی انقلاب کردند.
فیلم های چند ماه اول انقلاب این را به خوبی نشان می دهد و آخوندی در کار نبوده است. مردم در گذشته مشکل دینی نداشتند. کسی مانع دین مردم نبود، وهمانگونه که بیان شد، شاهان، خود در خدمت آخوندها، و اسلام پناه بودند. گاهی نیز کاسه داغ تر آش شده، از آخوندها جلوتر می زدند.

واما، تنها چیزی که در این رژیم به دروغ انقلاب کرده دیده نمی شود، معنویت آن است. وقتی به لیست غارت گری و چپاول چند صد آخوند، و حساب آنان در بانک های برون مرزی نگاه می کنیم، با ارقام سرسام آوری برخورد می کنیم که از خزانه ملت دزدیده اند. کشت و کشتار، شکنجه و تجاوز هم که همچنان به طور شبانه روز ادامه دارد. پس معنویت این رژیم از کجاست؟

ولی وقیح می گوید؛ « سال گذشته ۴۰ میلیون مردم به پای صندوق رأی رفتند، به نفع جمهوری اسلامی، و به نفع انتخابات رأی دادند.»- بازهم دروغ بزرگ دیگر. اگر ۴۰ میلیون به پای صندوق رأی رفتند، برای آن بود که به رقیبان احمدی نژاد رأی دهند، و باردیگرچهره نازیبای اورا نبینند.
این رأی دهی، به هیچ روی تأیید رژیم نبوده است. چنانکه در ۲۲خرداد گذشته و فرصت های دیگر، چند میلیون مردم به خیابان ها آمدند، و نابودی رژیم اسلامی را خواستار شدند.

این ملای مشهدی، با وقاحت و بی شرمی، خیزش و رستاخیز مردمی در سال گذشته را «فتنه»، و جوانان به پا خاسته و برومند ما را؛ «میکرب ها» می نامد.
وقتی از مردم ایران سخن می گوید، منظور این ملا، ۲-۳ میلیون کاسه لیسان، سودجویان، لاشخوران، ساندنیست ها، مزدوران، وخردباختگان گرداگرد خودش است، که دائماً باصدها اتوبوس در کشور، از جائی به جائی بنا به خواسته خودش، و به خرج و از کیسه ملت جا به جا می شوند.

بن مایه ها:
۱ توضیح المسائل- از کلینی تا خمینی- نوشته دکتر شجاع الدین شفا- نشر فرزاد-چاپ پنجم- بخش دوم- ص ۱۲۹-۲۲۰
۲ حلیت المتقین- نوشته ملامحمد باقر مجلسی- نشر آبیار- ص ۱-۴ دیباچه