رژیم اسلامی، یک رژیم تفرقه بر انگیز و پراکنده کردن جامعه از یکدیگر است. زیرا فلسفه این رژیم همیشه این بوده که؛ « تفرقه انگیز و حکومت کن». از این روی، این رژیم از روز نخست مردم را به «خودی«، «غیرخودی»، و «بی خودی» بخش و تقسیم نموده است. چنانکه میان معلم و دانش آموز، استاد، کارگر و کارفرما، مالک و مستأجر، میان شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان، دین دار و بی دین، هرکس و هرجا به نحوی و به روشی شکاف ایجاد نموده، و آنان را به جان هم انداخته است.
آخرین شیرین کاری این رژیم، جدا کردن زنان و مردان، یعنی تفرقه افکنی و به دونیم کردن جامعه است. به عنوان نمونه مزاحم شدن زن و مرد و باهم بودن آنها در سطح جامعه از خیابان، پارک، سینما، شب نشینی، دخالت در درون زندگی و خانوادگی مردم، و حتی گردش و کوهنوردی، مزاحم و وبال گردن مردم است. آخرین شگرف ضد انسانی این رژیم، جداکردن دانشجویان دختر و پسر در کلاس های درس دانشگاه، و حتی پستی و فروتنی بالاتر آن که تلاش دارد دانشگاهها را مانند حمام زنانه به دوبخش زنانه و مردانه تقسیم کند. علت را باید هم به همان فلسفه تفرقه انگیزی برای حکومت بهتر، و ازسوی دیگر هیزی و بدچشمی آخوند و نگاه پلید سکسی آنان نسبت به زنان، ناموس همه مردان، و همه جامعه دانست.
از آن چه گفته شد، حال می خواهیم به جدایی زن و مرد در گذشته و حال و آینده بپردازیم، و ببینیم آیا تفاوتی میان آنان هست، که باید جدا از هم باشند، و یا ندانسته و نآگاهانه میان آنان دیوار می کشیم؟. از آنجا که دختر و پسر در یک شرایط در یک جا به عنوان رحم مادر رشد می کنند و در یک شرایط به دنیا می آیند، و از دید فیزیکی اندک تفاوتی بیشتر ندارند، قطٰعاً خرد و عقل به ما حکم می کند که آنان را جدا از هم ندانیم.
بشر در دوران غار نشینی، زن و مرد حتی بدون هر پوششی بایکدیگر زندگی می کردند. تا آن که یاد گرفتند پوششی از پوست جانوران برای خود برگزینند. دختر و پسر، و زن ومرد، همیشه باهم و در کنار هم بوده، و بدون کمترین توجه به اندک اختلاف جنسی میان خود، باهمدیگر در همه شئون زندگی همکاری داشته اند.
در بیشتر کشورها مانند ایران و کشورهای آفریقایی از دیر زمان، زن و مرد پا به پای هم در زندگی برای کار و پیشرفت بهتر، در تلاش بوده اند. در گذشته وظیفه زنان تنها آشپزی و شستشو نبود. بلکه آنان در کارهای بیرون از خانه نیز دوش به دوش مردان به کار و فعالیت می پرداختند و نقش پُر رنگی در جامعه بازی می کردند.
کار در مزرعه؛ کشت و زرع، علف چینی، پرورش دام، باغداری، جمع آوری محصولات زمینی و درختی، خرمن چینی، و خرمن کوبی، و دهها مثال دیگر، از کارهایی بود که دختر و پسر، و زن و مرد، با هم و در کنار هم انجام می دادند. همین آخوندها بودند که در هنگام خرمن کوبی به کشت و زارها می رفتند، و از دست زنان زحمت کش جامعه ما، گندم، جو، و میوه جات گدایی می کردند.
آخوندهای مفت خوری که همواره سربار مردم ایران بوده اند و حال به یکباره گذشته نکبت بار خود را فراموش نمودند، امروز به جان مردمان و به خصوص بانوان ایرانی افتاده و ایشان را از حضور در جامعه محروم کرده و با ایجاد فضایی خشن، ضد زن و نا امن، در تلاشند تا زنان و دختران ایرانی را در چهارچوب خانه ها محدود نمایند و از درخشش آنان در سطح جامعه جلوگیری کنند.
تاریخ ایران نیز نشان می دهد که زن و مرد هیچگاه از هم جدانبوده اند. زنان حتی در گذشته فرمانده و سپهسالار لشکر و در جنگ ها شرکت داشتند. یوتاب فرمانده سپاهی بود که دوش به دوش برادر خود آریو برزن در برابر سپاهیان اسکندر ایستادگی کرد، تا می توانست دشمنان را از پای در آورد، و سرانجام جان باخت. در دیگر سازمان های دولتی نیز زنان همواره با مردان همراه و همکار بوده اند.
در کشورهای غربی عموماً دختر و پسر از کودکی تا بزرگی، در آموزشگاه، دانشگاه، و در جامعه در کنار هم، و با بایکدیگرند. اندک اختلاف فیزیکی نتوانسته کمترین خدشه در میان همکاری و دوستی آنان وارد کند. این دین عقب افتاده و ارتجاعی اسلام است که مصیبت هایی برای زنان به پا کرده، و جامعه فعال و شکوفای کشورمان را کاملاً به هم زده، و به آشوب کشانده است.
بی تردید اگر وضع به همین روش پیش رود و مردم ایران همچنان کتک خورده و ساکت بمانند، در آینده ای نه چندان دور، زنان ناچار به پوشیدن مقنعه بوده، و زن و مرد از نزدیک شدن و تماس و همکاری بایکدیگر در هراسان، و در وحشت خواهند بود، باید انتظار داشت که روزی رژیم روضه خوان ها مردم را ناچار کنند که زنان از یک پیاده رو، و مردان از پیاده رو دیگر راه بروند.
فروشنده مغازه ها نیز برای زنان زن، و برای مردان، مرد باشد. این کار تا آنجا پیش خواهد رفت که زنان و مردان از دیدن یکدیگر در ترس بوده، و فرار کنند. بدین ترتیب انرژی و هستی جامعه به هدر خواهد رفت. جامعه ای که هم اکنون نیمی از آن یعنی بانوان، عاطل و بی مصرف مانده است.
جامعه ایران سزاوار آنست که میان زن و مرد کمترین اختلاف و جدایی وجود نداشته باشد، و آنان در همه کارها، پا به پای همدیگر فعال و در تلاش باشند. از آنجا که نیمی از جامعه ما را بانوان تشکیل می دهند، شایسته و به جا است آنان نیمی از پیروان دولت و پارلمان، و سازمان های دولتی و شهری را در گزینش خود داشته باشند.
مردم ایران باید از تاریخ گذشته و نیاکان خود اندرز و پند بگیرند. نخست از آخوند بگذرند و او را به کناری گذارند که کمترین هویت ایرانی ندارد، و موجب عقب ماندگی کشورمان و ذلت و خواری مردمان ما است. دیگر این که از خرافات و افکار پریشان کننده ای که جنبه علمی ندارد، دوری کنند. آخوند، رمال، فالگیر، و آنهایی که از آسمان، ماوراء طبیعت، آخرت، و عذاب روز قیامت گفتگو می کنند، شیادان و کلاهبردارانی بیش نیستند که باید از خرید متاع دورغین آنان خودداری نمود.