برای بررسی این موضوع نخست باید بدین باور رسید که : «مردمان بک کشور توسط فهم، شعور سیاسی، سطح دانش و آگاهی شان و در یک جمله “در حد توانایی و لیاقت شان”، حکومتی را برای اداره سرزمین شان انتخاب می نمایند؛ بنابراین هر حکومتی درخور و شایسته مردمی است که بر آنان حکمرانی می نماید و به عبارتی؛ این مردمان هستند که دولت ها را می سازند و بدون وجود ملتی متشکل از زنان و مردان و پیران و جوانانان، حکومت فعلی به دلیل نداشتن کمترین حمایت مردمی از بین رفته و نابود خواهد شد.»
حال بیایید فضای اجتماع بیمار خود را با یکدیگر مرور کنیم:
با طلوع خورشید، کار و زندگی بیشتر مردم ایران آغاز می گردد؛ مغازه ها و پاسازهای خرید و کاقی شاپ ها و رستوران ها و از آنان مهم تر، اداره جات و سازمان های دولتی شروع به کار می کنند. در جقیقت مشکلات مردم ایران از سر صبح و در زمان نان خریدن آغاز می گردند؛ ار آنجایی که کمتر کسی در ایران می داند صف چیست و صف ایستادن به چه معناست و چه قوانین کوتاه و پیش پا افتاده ای دارد؛ مردم بر سر و کول یکدیگر پریده تا هر چه زودتر پول را به کارگر نانوایی داده و زودتر از سایر شهروندانی که چندین دقیقه در صف ایستاده اند، نان بخرند.
در ابن مبان فردی از میان مشتریان دوست، فامبل و یا آشنای شاطر در آمده و بدون صف ایستادن و صبر کردن، نان های سفارشی اش به دستش رسیده و بد تر از این رخداد، مردمانی هستند که این خُرده جنابت و حَق کشی را دیده و نه تنها ناراحتی خود را به روی شان نمی آورند، بلکه طوری رفتار می کنند که گویی هیچ اتفاق خاصی نیافتاده و با سکوتی سرسام آور و لبخندی ساختگی بر لب، به انتظار کشیدن خود برای خرید قرصی نان ادامه می دهند.
در این روزانه صد ها نفر عابر پیاده در تصادفات رانندگی کشته شده و یا به شدت آسیب می بینند، اما چنانچه کسی در ایران برای چراغ سبز عبور افراد پیاده صبر کرده و یا از پل عابر پیاده استفاده کند، مورد تمسخر مردم متمدن ایران قرار خواهد گرفت و از فرطِ خجالت و درد مورد تمسخر وافع شدن، وی نیز عبور از خیابانی پُر از ماشین هایی که با سرعت هر چه تمام تر می روند را به استفاده از پل عابر پیاده ترجیح می دهد.
یکی دیگر از بارزترین مشکلات فرهنگی و معضلات اخلاقی ایرانیان، شیوه غلط استفاده از وسایل نقلبه و به خصوص اتومومیل های شخصی است؛ در ایران تُند و با سرعت رفتن و بی توجهی به علائم رانندگی و به خیال بسیاری از مردم “گول زدن پلیس و زرنگ بازی در آوردن” به نشانه ای از شجاعت و استعداد و “COOL” بودن تبدیل شده که شوم بختانه روزانه چان هزاران تَن ایرانی بیگناه را گرفته و موجب داغدار شدن تعداد بیشماری از خانواده ها می شود.
سیار تلخ است که مردمی هر ساله حدود سی هزار نفر از هموطنان خود را کشته یا مجروح کنند، چون تصمیم گرفته اند که به سر کار، مهمانی، خرید و یا مسافرت بروند. تنها در ۳۰ سال گذشته لااقل ۸۰۰ هزار قبر برای کشتههای رانندگی حفر شده و دست کم یک میلیون نفر مجروح شدهاند که تعدادی از آنان باید باقی عمر را روی تخت و یا صندلی چرخ دار بگذرانند.
در هر ۲۴ دقیقه یک نفر در ایران بر اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهد و با توجه به اینکه ۶۰ درصد افرادی که در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهند بین سنین ۲۰تا ۴۰ سال هستند، این حوادث عملا نیروی کار و مولّد کشور را از بین می برند.
نگارنده اطمینان دارد که هر یک از شما خوانندگان این مقاله، نمونه های بسیاری از بی فرهنگی و رفتارهای شرم آور و در وافع عقب افتاده و فرون وسطایی را در ابران و محیط زندگی خود مشاهده کرده ابد و آنگونه کردارها موجب آزار جسمی و یا روانی شما شده اند. اما به راستی یک انقلاب فرهنگی و اخلاقی در جامعه ای با هشتاد میلیون نفر جمعیت چند ده سال زمان می برد؟ آیا ما هرگز قادر خواهیم بود ایرانی زیبا با مردمانی با فرهنگ و خوش اخلاق و قانون مدار را که در جامعه ای متمدن و به دور از وحشی گری و عقب افتادگی زندگی می کنند را مشاهده کنیم؟