در راستای ادامه مقالات قبلی به سناریوی سوم می پردازیم، یعنی سناریوی ایران یکپارچه و قوی؛ برای داشتن ایرانی یکپارچه و قوی به پیش فرض هایی که هر کشور برای نیرومند شدن لازم دارد، نیازمندیم. این پیش فرض ها مجموعه ی پیچیده ای از هارمونی و حاکمیت اندیشه بر جامعه است.
برنامه ریزی درست، ایجاد رفاه و رضایت همگانی، آزادی و دموکراسی، آزادی بیان به عنوان رکن چهرم دموکراسی و دیدبانی جامعه برای پیشگیری از هرگونه فساد و دیکتاتوری فردی یا گروهی. برابری افراد جامعه و از همه مهمتر گسترش آموزش و بالا رفتن سطح آگاهی های همگانی و بکار بردن متخصصین در جایگاه واقعی خود می باشد.
با همه ی این پیشفرض ها یک کشور برای قوی شدن نیازمند دانستن شرایط منطقه ای و استفاده از مغزهای متفکر برای ریختن استراتژی درست جهانی – منطقه ای – کشوری می باشد. شاید بارها مَثَل جهانی فکر کن، منطقه ای اجرا کن تا کشوری نتیجه بگیری را شنیده باشید. این کاری است که کشورهای پیشرفته یا حتی رو به پیشرفت انجام می دهند و شوربختانه در تاریخ معاصر ایران از آن بی بهره بوده ایم.
چرا یکپارچگی ایران یکی از شرایط نیرومندی آن است؟ پاسخ به این پرسش بسیار ساده است؛ کافی است به کشورهای نیرومند جهان و کشورهای ضعیف جهان نگاهی بیندازیم. امریکا، چین، هند، روسیه، اتحادیه اروپا (اگر کل اتحادیه را یک کشور در نظر بگیریم) نیرومند هستند چون هم دارای جمعیت و وسعت جغرافیایی بالا هستند و هم از کلیه عوامل رشد مانند نیروی انسانی، منابع طبیعی، منابع انسانی (تولید دانش و فن آوری و مهارت نیروی کار) بهترین استفاده را می برند.
فرض کنید ایران پاره پاره شود و هر پاره ای با وجود سناریوی پیشبینی شده در بخش پیشین، از این کشمکش ها جان سالم بدر ببرد و رشد و قدرت اندکی برای خود تولید کند. هر چه باشد نهایت می تواند به کشوری مانند امارات و بحرین تبدیل شود! شاید در نظر یک فرد عادی و عامی این یک ایده ال بنظر برسد، اما این فرد غافل از آن است که این کشورها به دلیل کم بودن جمعیت و وسعت و کوچک بودن خود همیشه باید هم باج هنگفتی به صورت سیاسی یا حتی اجتماعی به کشورهای قویتر بدهند و هم با شرایط منطقه خاورمیانه باید هزینه های هنگفت چند برابر معمول را برای تجهیز، دفاع و ارتش خود هزینه کنند و آخر هم بسیار شکننده خواهند بود.
برای باز شدن این نکته به چند نمونه تاریخی مراجعه می کنیم، صدام هم به ایران حمله کرد و هم به کویت. ایران بخاطر داشتن وسعت و جمعیت زیاد با وجود اینکه از نظر نیروی نظامی در ضعف بود اما فرصت بازسازی خود و پاتک زدن به دشمن را یافت و دشمن را از مرزهای خود بیرون راند.
اما کویت با وجود داشتن نیروی زمینی و هوایی بزرگ و همه فن آوری پیشرفته ادوات نظامی اش یک شبه فرو ریخت. فرض کنید خوزستان یک کشور می بود و جدا از ایران؛ با حمله ی صدام نیمی از کشور اشغال شده بود و نیمه دیگر توانایی دفاع نداشت اما چون قسمتی از ایران بزرگ بود نیروهای نظامی و داوطلب از همه جا به سوی خوزستان سرازیر شدند.
نمونه ی تاریخی بهتر روسیه است ناپلئون و هیتلر بزرگترین قدرت های زمان خود نتوانستند روسیه را به طور کامل اشغال کنند چون همین وسعت و جمعیت موجب می شد که کشور مدافع زمان لازم و استراتژی درست برای دفاع، پاتک و سپس آفند مناسب را داشته باشد و البته از موقعیت های جغرافیایی خود بهترین استفاده را کردند.
چین در جنگ جهانی دوم نمونه دیگری است که ژاپن ابرقدرت آن زمان نتوانست همه ی چین را اشغال کند. درباره ی باج دادن هم که نمونه بسیار است؛ همه کشورهای جنوب شاخاب پارس نمونه بارز این باج دهی هستند.
این سناریو در دو حالت پیش می آید و اتفاقن یکی از این سناریو ها در صورت بقای همین جمهوری اسلامی است و دیگری تغییر سیستم و جایگزین شدن آن با یک حکومت دموکراتیک و سکولار می باشد.
پ.ن: این مقاله ادامه دارد و همچنین فرتورها، فرتور نوشت ها و لینک های گنجانده شده در این مقاله و تمامی مقالاتی که به قلم آقای “شکاک منطق” نوشته شده اند، به دست “سیروس پارسا” انتخاب شده و نگارنده مقالات در گزینش آنان نقشی نداشته است.