حکومت ایران با روشی که پیش رفته است تا کنون خلاف جهت ایرانی بزرگ و نیرومند پیش رفته است؛ اما همانگونه که در بیشتر کشورها در طول تاریخ اتفاق افتاده اگر سران جمهوری اسلامی کمی دور اندیشی کنند و یک رفرم و اصلاحات گسترده در دستگاه حکومتی خود ایجاد کنند و جمعیت های مخلتف جامعه از اقلیت های دینی و قومی گرفته تا حتی اکثریت مردم که آنها هم از حقوق ابتدایی محروم هستند و با برنامه ریزی روندی معقول برای کهنه تکانی و تغییر کلی زدودن فساد اداری و مالی مدیران نالایق و جایگزین کردن آنها با مدیران متخصص، آشتی دادن مردم از هر تیره و گروهی با حاکمیت و همچنین جداسازی نهاد دین از سیاست می توانند خود آغازگر این ایران پیشرفته و نیرومند باشند.
در غیر اینصورت آنقدر شکننده شده اند که به نسیمی فرو خواهند ریخت و اگر تنها به فکر خودشان هم می بودند این راه اصلاح را زودتر از آنکه خیزش مردمی یا مناسبت جهانی آنها را به پایین کشد، انتخاب می کردند. راه دیگر همانطور که گفته شد تغییر این دستگاه بیمار در صورت غیر قابل اصلاح ماندن آن است.

فتور گویای قطره ای از اقیانوس جنایات، کشتارها. خونریزی ها و آزار و اذیت مردمان بی دفاع ایران به دست خامنه ای و اطرافیان وی می باشد. در طی این سی و سه سال به دلیل لجن پراکنی آخوند و مزدروران رژیم در هر شهر و روستای ایران زمین، شوم بختانه امروز کمترین اتحاد و همبستگی میان مردم ایران وجود نداشته و همه از یکدیگر دور و جدا افتاده اند.
اگر پس از تغییر، مردم به یک شعور همگانی و همه گیر رسیده باشند که باید پس از ۱۰۰ سال مبارزه برای آزادی و دموکراسی بالاخره در کنار هم با تمام تفاوت ها بنشینند و ایرانی آزاد، سکولار و دموکرات بسازند، راه سختی است که تک تک کشورهای پیشرفته و رو به رشد رفته اند، پس محال نیست اما دشوار است. اما ما باید بدون در نظر گرفتن این مسائل و تنها با دید آنالیتیک و منطقی و با پای نهادن بر احساسات فردی به آن بنگریم.
SWOT آنالیز: (بطور خلاصه)
قدرت:
در کوتاه مدت قدرت یک ایران یکپارچه توانایی چانه زنی در حد منطقه ای و جهانی است. ایران قوی معلول محاسبات کشورهای دیگر یا اتحادیه های قدرت جهانی نیست بلکه خود می تواند نقشی پایه ای داشته باشد و بخاطر موقعیت جغرافیایی، وسعت، جمعیت و میزان نفوذپذیری سیاسی در منطقه می تواند خود سیاستگذار کلیدی باشد.
با داشتن ایرانی یکپارچه و نیرومند هرگونه تهدید کوتاه مدت و یا میان مدت کشورهای همسایه یا منطقه از بین رفته و آنها به جای تهدید تلاش خواهند کرد که با ما همسو باشند و بجای باج دادن حتی می توانیم در مبادلات منطقه ای باج خواهی (حال حتما بصورت قدرت طلبانه نه ولی برای نمونه باج سیاسی مانند اینکه کسی نتواند شاخاب پارس را خلیج عربی بنامد، یا اگر سیاست اقتصادی در منطق باشد مانند عبور خط لوله نفت یا ترانزیت کالا ما توانایی جذب این سرمایه ها را با قدرت خود داشته باشیم). برای مردم هم همینکه در فرودگاهی وارد می شوند پاسپورت ایرانی اعتبار باشد نه نماد تروریست.
ضعف:
ضعف کوتاه مدت این مساله همان اتفاقی است که در انقلاب ۵۷ یا پیشتر در خیلی جاها اتفاق افتاد است، اگر جامعه را الیت و روشنفکران جامعه و سیاستمداران خیر خواه آماده نکنند چه این حکومت بخواهد اصلاحات اساسی بکند چه تغییر سیستم شده باشد ممکن است گروهی سوء استفاده چی از هرج و مرج میان دوره ای سوء استفاده کنند و ما را دوباره بی یک دوره باطل از دیکتاتوری هدایت کنند که با هوشیاری مردم و روشنفکران و آگاهی رسانی درست می توان جلوی آنرا گرفت. (اینبار اینترنت و فیسبوک ابزار خوبی برای جلوگیری از این حرکت ها می توانند باشند) این همان دلیلی است که حکومت کنونی ایران از آن واهمه دارد و می ترسد با اندکی اصلاحات قدرت را از دست بدهد اما نمی دانند آنها که اکنون دارای قدرت کنترل جامعه را دارند بهتر می توانند این مساله را کنترل کنند.

فرتور خمینی جنایتکار، مهندس بازرگان اسلام پناه و ابولحسن خان بنی صدر خائن را بر روی بام مدرسه رفاه در حال دست تکان دادن برای ملتی به بیراهه کشانده نشان می دهد. بنی صدر با خیانت به آرمان های انقلابی مردم ایران که همانا استقلال و آزادی و دموکراسی بود؛ معشوقه اش خمینی را به هزار نیرنگ به حلق ملت ایران فرو کرد و امروز بیش از سه دهه است که هزاران هزار تن از بهترین مردمان ایران زمین بابت خیانت آقای بنی صدر از میان رفته و شکنجه و اعدام شدند.
فرصت:
فرصت های این سناریو فراوان است، اینکه کشور مرکزی برای جذب سرمایه خارجی می شود (برای نونمه شرکت بنز یا سونی ترجیح می دهد در کشوری ۷۵ میلیونی و دارای نیروی متخصص و کار خوب و ارزان که مرکز خاورمیانه و آسیای مرکزی است کارخانه بسازند تا در امارات ۴ و نیم میلیون نفری یا جمهوری آذربایجان ۹ میلیون نفری بدون دسترسی مستقیم به آبهای آزاد! در این کشور دموکراتیک سرمایه های ملی بطور مناسب پخش می شود و تا جای ممکن اختلافات طبقاتی از بین می رود و البته طبقه متوسط و کارمند و کارگر از رفاه بیشتری برخوردار خواهد شد.
کاهش مرگ و میر، بالا رفتن آگاهی جامعه، کاهش آلودگی های محیطی، آرامش روحی و روانی افراد جامعه، زندگی بهتر برای خود و تامین آینده فرزندان، همه و همه امتیازات اجتماعی هستند که می توان با چنین کشور نیرومندی برای تک تک افراد جامعه به ارمغان آورد.
همچنین رشد سرمایه و صنعت موجب ریختن سرمایه در جامعه و بالا رفتن دارایی های فردی است، بجای اینکه دارایی ما حاصل تورم سالانه ۳۰% باشد که به همه مخصوصن خود ما لطمه جدی در دراز مدت وارد کند، نتیجه ی درآمدزایی مفید خواهد بود که در جامعه ای با تورم کم (۳% تورم معقول است نه ۳۰%) صورت پذیرفته باشد. فرصت بسیار است و خود یک مقاله جداگانه می طلبد.
تهدید:
این سناریو تقریبا هیچ تهدیدی در درازمدت نداشته است، مادامی که کشوری بر این اصول پیش رود هیچ مشکلی نخواهد دشت، تنها تهدید احتمالی دو قطبی شدن دوباره ی جهان و قرار گرفتن ایران در مرز این جهان دو قطبی است که اگر ایران آنزمان اینگونه که توصیف شده باشد باز هم می تواند با زیرکی از زیر این تهدید نجات یابد. در هر گونه سناریو تهدیدهای پیش پا افتاده ای وجود دارد که البته سیاست گذاران و استراتژیست های جامعه باید همیشه گوش به زنگ باشند.

به دلیل خفقان سیاسی و استبدادی که محمد رضا شاه پهلوی به وجود آورده بود، ایران زمین تهی از مردان درستکار سیاسی بود و نبود رسانه های آزاد مردم را در جهل و گمراهی نگاه می داشت. بنابراین همینکه سر و کله خمینی پیدا شد، مردم بدون اینکه وی را بنشاسند و یا با افکار پلید وی آشنا شوند، گول سخنان وی مبنی بر آزادی و آزادگی را خورده و اسیر جادوی کلام پر فریب آخوند شدند. ایران امروز پر است از روشنفکرانی که اجازه رخ دادن چنین تراژدی تلخی را برای بار دوم نخواهند داد.
در کل حتی اگر اقلیت دینی یا قومی تحت ظلم هم باشیم، تلاش برای رسیدن به این ایران یکپارچه و دموکراتیک فرصت های بهتری ایجاد می کند. ممکن است گروهی بهانه بیاورند که در گذشته این تلاش شد و با شکست روبرو شد و ما همچنان در ظلم و ستم قرار داریم،
اما این سخن آنها مغلطه ای بیش نیست. چرا که در حال هزار همه ی ایرانیان حتی فارس زبانش تحت ستم است، ما هیچگاه به دموکراسی و آزادی به معنای واقعی نرسیدیم که بگوییم رسیدیم و حقوق اقلیت پایمال شد. اگر بهانه جویی هم باشد که ایران هیچوقت روی آزادی و دموکراسی را نمی بیند چون ما ایرانی ها هنوز به درک دموکراسی نرسیده ایم باز مغلطه است.
چرا که خفقان و دیکتاتوری امروز شامل همه ی اقلیت های قومی هم می شود و پس از جدایی آنها همچنان در دیکتاتوری بسر خواهند برد چرا که آنها هم قسمتی از همین مجموعه هستند. پس با تلاش برای آمادگی و فرهنگ سازی همگانی می توان از هر گونه سناریوی بد جلوگیری کنیم وگرنه حتی اگر من پرچم قوم خود را بالا ببرم، افراد سوء استفاده چی در هم قوم یا هم کیشان خودم هستند که پرچم آزادگی قومی را بشکنند و با سو استفاده از خلاء قدرت یک دیکتاتوری کوچکتر راه بیندازند. پس این بهانه ها تنها پاک کردن صورت مساله است و هیچ راه حل نیست.
پ.ن: فرتورها، فرتور نوشت ها و لینک های گنجانده شده در این مقاله و تمامی مقالاتی که به قلم آقای “شکاک منطق” نوشته شده اند، به دست “سیروس پارسا” انتخاب شده و نگارنده مقالات در گزینش آنان نقشی نداشته است.