چندی پیش در مقاله ای به مسئله حمله خارجی به ایران پرداختیم و با دلیل های منطقی و همچنین با بررسی گفتار ها و رفتارهای مسئولین رده بالای رژیم و به خصوص علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد در راستای کوبیدن بر طبلِ جنگ، از خوابِ شومی که حاکمان خونخوار ایران زمین برای ایران و ایرانی دیده اند پرده برداشتیم.
در جستار امروز به اثرات خانمان سوز جنگ و مزیت وجود یک شورای ملی یا دولت در تبعید پرداخته خواهد شد؛ احتمال وقوع جنگ بسیار زیاد است و بدون شک اسباب بازی های چینی و روسی رژیم تهران در مقابل تجهیزات نظامی پیشرفته و مُدرن آمریکا و دیگر کشورهای غربی، ایران و حاکمان جنایتکارش را حفظ نخواهد کرد و به قول یادوراه مشهور پارسی : “تَر و خُشک با هم خواهند سوخت…”
جنگ آن هم با کشوی اَبر قُدرت در عرصه نظامی چون آمریکا و یا اسرائیل به جز ویرانی و درماندگی و فقر و در به دری و آوارگی و قحطی و در یک کلام نابودی ایران و ایرانی، هیچ دستاورد دیگری برای مان نخواهد داشت و بدون هیچ تردید، یک حمله نظامی می تواند ایران را صد سال به عقب بازگردانده و در قعر بدبختی و نیستی دفنش نماید.
جنگ با خود سِیلی از آه ها و اندوه ها، ویرانی ها و نابودی ها، کشتار ها و خونریزی ها را حمل کرده و آن سیل هولناک ایران مان را به قهقرای تاریخ می کشاند و فرجامی تلخ برای ایران و نسل های آینده بینوایش که به آتش سکوت و بی تفاوتی مردمان امروز خواهند سوخت، رقم می زند.
حمله نظامی به ایران، شرایط زندگی در میهن را بسیار بسیار اسفناک تر از وضع موجود خواهد کرد؛ شاید بتوان ایرانِ پس از حمله نظامی غرب را با افغانستانِ چند سال پیش و یا دیگر کشورهای ویران تحتِ استعمارِ دولت های غربی مقایسه کرد و هم ریف خواند، اما بی تردید عواقب حمله به ایران تنها به نابودی کشور و از بین رفتن تأسیسات حیاتی و پَسرفت میهن ختم نخواهد شد و غربی ها خواب های وحشتناک دیگری نیز برای ایران زمین دیده اند.
آیا پرتاب موشک رژیم عقب مانده و پرمدعا در برابر تجهیزات بسیار مدرن کشورهای دیگر می تواند جز یک اسباب بازی و قارقارک چیز دیگری باشد.
با وجود نیروهای نظامی خارجی در کشور بدون هیچ تردیدی تمامیت ارضی ایران زمین نیز در خطر خواهد افتاد و تمامی لاشخوران و کفتارانی که سال های سال است دندان برای تکه و پاره کردن این مرز و بوم و تجزیه این خاک گوهر بار تیز کرده اند، فرصت و موقعیت مناسبی برای ضربه زدن به ایران پیدا نموده و زهر تلخ خود را به کامِ میهن درمانده مان خواهند خوراند.
آن دسته از تجزیه طلبان خود فروخته که هویت شان را بر باد داده و به دستبوسی بیگانه رفته و به نوکری اجنبی در آمده اند، از اوضاع به هم ریخته مملکت بی صاحب مانده و ایرانِ جنگ زده سوء استفاده خواهند کرد و به دنبال پیاده کردن نقشه های شوم شان در راستای دریدن این گُربه هفت هزار ساله زیبا، خواهند بود.
حال اپوزوسیون خارج از کشور برای جلوگیری از چنین مصیبتی چه راه کاری را یافته است؟ آیا اصلن آقایان و بانوان مبارز و فعال از هر قشر و دسته ای که خود را اپوزوسیون خارج از کشور می خوانند و خواهان بر اندازی حکومت ملایانند، تا به امروز به میزان خسارات حمله نظامی به ایران اندیشیده اند؟ آیا اپوزوسیون خارج از کشور می تواند دست از دعوا ها و کینه ها و دشمنی های قدیمی بکشد و برای یک بار هم که شده، با اتحاد و همرنگی و یکدلی برای آینده ایران اظهار نگرانی کند؟
چنانچه اپوزوسیون ایران و افراد شناخته شده ای که خود را عضوی از آن مجموعه می دانند، همچنان دست روی دست گذاشته و همچون سی و چهار سال گذشته هر روز شعار سرنگونی و پیروزی دهند ولی کمترین گامی در راستای یک آشتی ملی و اتحاد میان مبارزان راهِ آزادی بر ندارند و شورای ملی، که ماه هاست قولش داده شده را تشکیل ندهند، بدون شک شاهد ویرانی کامل ایران و حذف نام ایران زمین از روی نقشه جهان خواهیم بود.
تمامی گروه ها، شخصیت های فعال سیاسی، وبلاگ نویسان و نویسندگان بایستی در این شرایط حساس و سرنوشت ساز، به خاطر محافظت از تمامیت ارضی ایران متحد شده و با برگزاری کنفرانس ها و جلسات متفاوت، هر چه سریعتر شورای ملی و یا دولت در تبعید را تشکیل داده تا به عنوان یک آلترناتیو جدی از سوی دولت های غربی شناخته شده و صدای فریاد شان شنیده شود.
در صورت عَدمِ وجود یک آلترناتیو جدی و حکومتی جایگزین ( همچون حالا ) که از حمایت مردمی برخوردار باشد، غرب ایران را با خاک یکسان خواهد نمود و پس از گلچین نمودن مناطقِ ثروتمند ایران، جسم بی جان و بی حال وطن را در اختیار کفتارهای تجزیه طلب خواهد گذاشت تا هر آنچه می خواند را دریده، به دندان کشیده و ببرند.