بایگانی

بانک مرکزی دوراه پیش رو دارد : اعلام ورشکستگی و یا افزایش بهای دلار۱

در حالیکه تا هفته گذشته تنها درباره موسسات و صندوقهای ورشکسته سخن به میان آمده بود ، اخیراً ور در آخرین اظهار نظرها ، ولی الله سیف و چند مقام دیگر اقتصادی سخن از بانکها را نیز به میان افکندند و اعلام نمودند که داشتن مجوز بانک به معنی تضمین بازگشت سپرده نیست. با توجه به اینکه دولت بنفش جایگاهش را برای چهار سال محکم نموده مقامات اقتصادی در هفته ای که گذشت بطور هماهنگ از احتمال ورشکستگی چند بانک خبر دادند و بسیار زیرکانه و بدون هیاهو اعلام کردند که این سپرده گذاران هستند که باید بانک سالم را تشخیص دهند و مسئولیت به فنا رفتن سپرده ها را به عهده مردم بیچاره انداختند که در انتخاب بانک دقت ننموده اند!

با روند تورم کنونی ، سونامی افرایش بهای ارز را دوباره خواهیم داشت۲

دوران سقوط و ورشکستگی اقتصاد(رژیم اسلامی)... ایران با داشتن منابع زیرزمینی بسیار بی نظیر نفت و گاز و معدن که در میان ۵ کشور پیشین جهان است همانند کشورهای فقیر و فاقد این گنج های زیر زمینی در تکاپوی بیهوده و دست و پا زدن در فقر است. ایران با اکثریت جمعیت "زیر فقر" تنها با نیجریه نفت خیز قابل مقایسه است! در اکثر شاخصهای اقتصاد ما در کنار افریقا قرار گرفته ایم!

افزایش جَمعیت: نَقشه شوم خامنه ای بَرای ایرانیان!۷

ملایان حاکم بر ایران در آرزوی برپایی یک امپراتوری پر جمعیت شیعه به سر می برند و در حال مسابقه و رقابت با حکومت های سنی می باشند؛ برای ایشان وضعیت معیشتی مردم ایران کمترین اهمیتی ندارد. همانطور که به هنگام قحطی مرغ در ایران (سال گذشته) آخوند علم الهدی گفت: مردم به جای مرغ اشکنه بخورند!!

توافق با غَرب یا عَهدنامه ترکمانچای؟۲

بیشترین جنبش های مدنی، در حد فاصل آرامش اقتصادی نسبی در دولت های هفتم و هشتم شکل گرفتند. وقت آن است که اپوزسیون ایران به جای خودخواهی و هدف نابودی به هر قیمت نظام، به همدلی روی آورده و منافع مردم را هم در نظر بگیرد.

کودکانِ کار؛ آنان که در بَچگی، پیر شُدند!۰

کودکان کار به کودکان کارگری گفته می‌شود که به صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی فعالیتی استثماری تلقی می‌شود.کار کودکان بسیار معمول است و می‌تواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپی‌گری، کشاورزی یا کارهای نامتعارف باشد.

گرانیِ سَرسام آور، نوروز را به عَزایِ ملی ایرانیان تَبدیل نموده است۲۲

به راستی در این برهه زمانی ملال آور و با وجود چنین شرایطِ طاقت فرسایی، بَرای مردمِ شریف ایرانی رَمقی باقی مانده تا نوروز را جشن گرفته و به شادمانی و پایکوبی بپردازند؟ آیا شکم های گرسنه و دست های پینه بسته و چشم هایی گریان، مجالی به یک فردِ بینوا می دهند تا دَمی بیاساید و لحظه ای مسرور باشد؟

مَردمانی که تَمامی هَم و غَم شان “فَقر مادی” است، اَصلِ آزادی را از یاد می بَرند!۶

دیگر کسی به فکر زندانیان سیاسی و جانباختگانِ راه آزادی نیست، دیگر در سراسر آن سرزمین نفرین شده، مَردی پیدا نمی شود که به پایِ درد و دل های جانسوز مادر داغدار ستار بهشتی بنشیند و مرهم دردش شود؛ مَردم همه درگیر مشکلات زندگی های خصوصی خودشان است و وَقتی ندارند که به آزادی خواهی و عدالت جویی بیاندیشند.

دَرماندگیِ ایرانیان ریشه در بی تفاوتیِ مَردمان دارد!۱۵

چون نیک بنگریم، این فرجامِ تلخی که برای ما رقم خورده و این مصیبتی که گریبانِ ملت مان را گرفته و رها نیز نخواهد کرد؛ همه این فقر، بیچارگی، درماندگی و آوارگی ایرانیان، تمامن از بی تفاوتی و بی خیالی مردمان سَر چشمه میگیرد.