بررسی واژه ” نکاح”:
هرچند که مدعیانِ اسلام، در درزایِ تاریخ تلاش کردند معنایِ واژه “نکاح” را به تعابیرِ متفاوتی از قبیل: ” همسری، عقد، قرارداد ” تبدیل کنند، اما معنی این واژه در واژه نامه های معتبری چون دهخدا، فرهنگِ واژه “التعریفات”، فرهنگ نامه عربی انگلیسی “قاموس الهجه المصریه” و فرهنگ واژه “منتهی الارب” به معنایِ “گاییدن” ترجمه شده است، با این حال برایِ اثباتِ سخن به بخشی از این مدارک خواهیم پرداخت:
– دهخدا، معنی واژه نکاح: جماع کردن، گاییدن [۹]
– واژهنامه عربی به عربی”التوقیف علیمهمات التعاریف”، در توصیفِ واژه نکاح: “ایلاج ذکر فی فرج لیصیر یذلک کالشی الواحد” یعنی وارد کردنِ آلتِ تناسلی مرد در آلتِ تناسلیِ زن برای اینکه یک جسمِ واحد شوند.[۱۰]
از این روی میتوان نتیجه گرفت واژه نکاح همان معنایِ گاییدن را میدهد اما مسلمانان از آنجا که این واژه توهین آمیز است و واژه ها زنده و پویا هستند و در هر زمان می توانند بارِ معنای بیشتری به خود بگیرند، معناهایِ آبرومندانه تری چون قراردادِ ازدواج، عقد و یا ازدواج کردن به آن میدهند.
البته که این سخن درست است که واژه ها پویا هستند و در طولِ تاریخ میتوانند معنی مختلفی به خود بگیرند؛ چند نمونهی بارز در این راستا عبارت اند از:
نمونه نخست: واژه “رعنا” است که امروزه بارِ مثبت به همراه دارد و معنایِ زیبا و رشید را میدهد، با وجود اینکه ریشه در واژه رعونت دارد که به معنایِ نادانی و حماقت میباشد.
نمونه دوم: واژه “مزخرف” است که پیشترها بارِ مثبت داشته و به معنای زیبا، آراسته و زینت هایِ ظاهری و باطنی از آن یاد میشده است و امروز معنای بیهوده، بیخود و نامنظم را میدهد.
نمونه سوم: واژه “مداهنه” است که پیشتر ها معنای پاک کردن و جلا دادن داشته و امروزه معنای چاپلوسی کردن و تملق کردن را میدهد.
از این روی اگر کسی امروز از واژه “مزخرف” و یا “مداهنه” بهره گیرد، به هیچ عنوان بارِ معنی مثبت را همراه ندارد، اما زمانیکه نوشته های دورانِ پیشین را میخوانیم که در آن واژهی “مزخرف” و یا “مداهنه” به کار رفته است، نمیبایست به معنی امروزی واژه (که بارِ منفی دارد) ارزیابی شود.
بلکه باید بارِ معناییِ زمان خود اش را مّد نظر قرار داد، از این روی در نوشته های قدیمی اگر مکانی را مزخرف ارزیابی کردند، باید در ذهن خواننده آن مکان آراسته، زیبا و دلنشین تداعی شود و اگر جایی سخن از “مداهنه” رفته است، باید به معنایِ پاک کردن و جلا دادن ارزیابی شود.
بر مبنایِ استدلالِ بیان شده زمانیکه به کتابِ قرآن، که چهارده سده پیش نوشته شده است، رجوع میکنیم، می بایست واژه ها را بر مبنایِ بارِ معناییِ زمانِ خودش ارزیابی کنیم، از این روی هر کجایِ قرآن به واژه نکاح میرسیم میبایست آن را به همین معنایِ “گاییدن” معنا کرد.
از دگر سو واژه ازدواج کردن در زبانِ عربی وجود دارد که ریشه در واژه “زَوَج” دارد. برای نمونه سوره بقره میگوید: ” فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ ۗ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَنْ یَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیمَا حُدُودَ اللَّهِ ۗ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ”
یعنی: پس اگر او را طلاق داد، آن زن بر وى حلال نخواهد بود، مگر آنکه با همسرى غیر از او ازدواج کند و اگر او را طلاق داد بر زن و شوهر اول گناهى نیست که به یکدیگر باز گردند، در صورتى که امیدوار باشند حدود الهى را رعایت میکنند و اینها حدود خداست که آن را براى گروهى که دانایند بیان میکند.[۱۱]
از این روی الله به خوبی با واژه ” زَوَج” آشنایی دارد و اگر بایسته بود از این واژه بهره میجست، اسبابِ شگفتیست که پیروانِ الله سده ها پس از سخنانِ او تلاش میکنند با دادنِ بارِ جدیدِ معنایی به واژه ها، منظور و مفهومِ واژه های الله را دگرگون سازند،
آیا این دگرگون سازی و منظور تراشی برایِ واژه هایِ روشن و واضح الله، نشان از ضعفِ الله در ابرازِ عقیدهاش نیست که نیازمندِ پیروانیست که سده ها پس از قرآن، دست به مفهوم سازی های نو برای درکِ سخنان الله میزنند؟
آیا الله که برایِ درکِ مفهومِ سخناناش، نیازمندِ واژه سازی هایِ نوینِ پیروانش (بندگانش) است، لایقِ عبادت است؟
چگونه اسلامگرایان به بت پرستان انتقاد میکردند که بت شان توانِ انجامِ کاری را ندارد و هتا نمیتواند از خود دفاع کند و این استدلال برایِ آنها کافی بود که بت شان را بی ارزش ارزیابی کنند، اما خودشان اللهی را میپرستند که برایِ روشن ساختنِ مطالبِ مکتوبِ چهارده سده ایی پیشینش نیازمند واژه سازی های نوینِ نواندیشان و اسلامگرایانِ امروزیست؟
از دگر سوی مگر نه اینکه الله در سوره مریم، آیه ۹۷ میگوید: “فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا”؛ یعنی: ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزکاران را بوسیله آن بشارت دهی و دشمنان سرسخت را انذار کنی.
و یا در سوره اقمار، آیاتِ ۱۷، ۲۲، ۳۲ و ۴۰ ، چهار بار در یک سوره تکرار میکند: “وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ”؛ یعنی: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان کردیم پس آیا پندگیرندهاى هست.
الله که خود ادعا میکند مطالبش را آسان گفته است تا درکش بر انسانِ چهارده سده پیش راحت باشد، چگونه نواندیشانِ دینیِ امروزی در راستایِ واژه سازیهای نوین گام برمیدارند؟ آنان و با چنین عملی، سخنِ الله را که بر آسان بودنِ درکِ مطلباش تاکید چندباره دارد را به چالش میکشند!
بررسیِ ارتباطِ زن و شوهر از دیدگاهِ الله:
بنا بر توضیحاتِ بخشِ پیشین، دریافتیم که از دیدگاهِ الله، زمانیکه زن و شوهر بر هم محرم میشوند و نقطه آغازینِ شرعی ارتباطشان فرا میرسند، زن خود را برایِ یک مبلغِ تعیین شده در اختیارِ مرد میگذارد تا خود را به گاییدن دهد.
این دیدگاه در ذات توهین آمیز است و این عمل بسیار شبیهِ چگونگیِ امرار معاش روسپیان است، آنان نیز زمانی با مشتری مواجه میشوند، نخست بر سرِ یک مبلغی به توافق رسیده و سپس زن خود را برای عملِ نکاح (= گاییدن) در اختیارِ مرد میگذارد.
آیا به راستی ارزشِ انگیزه ازدواج و شریکِ زندگیِ یکدیگر شدن با چنین جملهایی شرم آور، زیرِ سوال نمیرود؟ از دگر سو از دیدگاهِ الله، زن به عنوانِ شریکِ زندگیِ مرد ارزیابی نشده از این روی طبق گفته آقایِ رضا ( امامِ هشتم شیعیان ) مرد وظیفه خرج دهی زن را دارد، گویی زن به عنوانِ کارمند استخدام شده و در قبالِ آمیزش و نکاح، خرجِ زندگی او باید داده شود.
برایِ نمونه، سوره بقره به وضوح نقشِ زن را در زندگیِ یک مرد نشان داده است: “فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ”؛ یعنی: زنانِ شما کشتزار شمایند، هر زمان و هر کجا که خواستید به کشتزار خود در آیید و براى خودتان پیش فرستید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد و مؤمنان را بشارت ده.[۱۲]
جلالین یکی از مفسرینِ بنامِ اسلامی، در تفسیرِ این آیه”أَنَّىٰ شِئْتُمْ” یعنی به هر سویِ کشتزار، مینویسد: “مَن قیام و فَعود و اضطجاع و اِقبال و اِدبار”، یعنی نشسته، ایستاده، خوابیده از پیش و از پس…[۱۳]
در همین راستا از آقایِ جعفرِ صادق ( امامِ ششم شیعیان ) پرسش میشود و ایشان میفرماید: “در ازدواجِ متعه میتوانی با یک هزار نفر ازدواج کنی، زیرا همهی آنها مانندِ مستاجر میباشند.”[۱۴]
چنین سخنان و توصیفاتی آدمی را بیشتر به یادِ مجلاتِ آمیزشیِ پِلِی بُی میاندازد تا راه و رسم ارتباطاتِ زن و شوهر و چگونگی درکِ ارزشِ جایگاهِ یکدیگر در یک زندگیِ مشترک.
از این روی توجیه نصف بودنِ ارثِ زنان به دلیلِ اینکه که مردان وظیفه خرجیِ آنها را دارند و از آنجا که ارتباطِ مرد و زن استوار بر دیدگاهِ “شراکتانه” نیست بلکه تنها به عنوانِ ابزاری برایِ لذتِ جنسی و چیره شدنِ بر شهوت درونی و تولیدِ مثل خلاصه شده است، (که بیشتر شبیهِ جفتگیریِ حیوانات است) نه تنها منطقی نیست بلکه شایسته جایگاهِ انسانی نیست و فاقدِ ارزش است.
در همین راستا، علامه طباطبایی پیرامونِ خرجی دادنِ زن، در قبالِ همبستر شدنش با مرد، هر آینه که مرد بخواهد، میگوید:
“… و به همین جهت اسلام از ثروت روى زمین دو ثلث را در اختیار مرد قرار داد تا در دنیا تدبیر تعقل ما فوق تدبیر احساس و عاطفه قرار گیرد و نواقصى که در کار زن و تدبیر احساسیش رخ مى دهد _ چون مداخلات زن در مرحله تصرف بیش از مرد است _ بوسیله نیروى تعقل مرد جبران گردد و نیز اگر اطاعت از شوهر را در امر همخوابگى بر زن واجب کرده ، این معنا را با صداق – مهریه – جبران و تلاقى کرد.”[۱۵]
به وضوح دیده میشود که ایشان جبرانِ خرجی دادنِ زن در اسلام را، همخوابگیِ او با مرد هر زمان که مرد بخواهد، قلمداد میکند. نگاهی که هتا در میانِ جاندارانِ جنگل هم دیده نمیشود، جانورانِ جنگل هم جفتگیری شان بر خواستِ دو طرف استوار است.