چرا ما مردم ایران سرمان را زیر برف فرو برده، حقه بازی و نیرنگ های آخوند را نمی بینیم؟ – بخش دوم ۴

آیت الله گلپایگانی که عمری را با بودجه و صدقه مردم به خردزدایی و گشترش مدهب شیعه کشتارگر و تأسیس جایگاهی برای تحمیر عمومی و دورشدن از فرهنگ و تاریخ ایران قدم برداشت. خیانت ملی و مردمی این آیت الله در نقظ آیین و تاریخ کشورمان ناگفتنی است. نوشته اند که این آخوند به مبارزه با رژیم گذشته می پرداخت. این مبارزه برای دفاع از آزادی نبود و هیچ آخوندی در راه آزادی و گسترش فرهنگ ایرانی تا کنون گام برنداشته، بلکه اعترزاض و مبارزه این شیخ و دیگر آخوندها در فریب بیشتر و وابسته کردن همگان به خرافات دین بوده است و بس.

آیت الله گلپایگانی که عمری را با بودجه و صدقه مردم به خردزدایی و گسترش مدهب شیعه کشتارگر و تأسیس جایگاهی برای تحمیر عمومی و دورشدن از فرهنگ و تاریخ ایران قدم برداشت. خیانت ملی و مردمی این آیت الله در نقض آیین و تاریخ کشورمان ناگفتنی است. نوشته اند که این آخوند به مبارزه با رژیم گذشته می پرداخت. این مبارزه برای دفاع از آزادی نبود و هیچ آخوندی در راه آزادی و گسترش فرهنگ ایرانی تا کنون گام برنداشته، بلکه اعتزاض و مبارزه این شیخ و دیگر آخوندها در فریب بیشتر طرفداری از جنایت کاران مانند طیب رضایی از لات های تهران، اخوان المسلمین، و وابسته کردن همگان به خرافات دین بوده است و بس.

بخش دوم- حقه بازی ها و تبلیغات دروغین رژیم

در بخش نخست از زودباورهای ما و پپیامدهای ناگوار آن از گذشته تا به امروز، به ویژه از ۳۵ سال پیش که در بند آخوند شیاد و کلاهبردار گرفتار شده ایم گفته شد. زودباوری هایی که ما را چنین ذلیل و درمانده ساخته است. در این بخش، به حقه بازی، کلک و تزویر، و تبلیغات دروغین رژیم پرداخته می شود که چگونه این رژیم ضد ایرانی ملتی را با افسون و گفتار زهرآلود خود  در بند و گرفتار کرده است.

باج و رشوه دادن به آخوندها

در دوزان آغاز حکومت شوم آخوند بر ایران، برای آن که به قدرت مطلق و نهایی دست یابند،  بنا به خواسته خمینی تلاش می شد که دل آخوند های قدرتمند و متنفذ قم را با هر کلک و حقه بازی که شده، به دست آورده، و با برداشت و هزینه کردن، آنان را همراه و همدست خود کنند.

در محضر آیت الله گلپایگانی

آیت الله گلپایگانی یکی از آخوندهای متنفذ و پر قدرت قم بود. او بیمارستانی را در قم به وجود آورده بود که ظاهراً برای خدمت به مردم  فقیر و مستمند، و در حقیقت برای خدمت به خودش بود . آیت الله گلپایگانی در اوج پیری، از بیماری های گوناگونی از جمله  ناراحتی قلبی  رنج می برد. البته پزشکان بیمارستان وی به جای آن که در بیمارستان به انبوه بیماران درمانده  پشت در بیمارستان توجهی کنند، همگی دو زانو در خدمت آیت الله و در اطاقی بزرگ و با شکوه می نشستند و به مدح و ثنای او می پرداختند.

رژیم خمینی برای چاپلوسی و نزدیک شدن به گلپایگانی و آخوندهای دیگر و جلب حمایت آنها، چند تن از متخصصین درجه یک قلب از آلمان و انگلستان دعوت کرده بود تا به ایران بیایند.  در یکی از روزها، آنان با اتومبیل مخصوصی رهسپار قم شدند. نخست از آیت الله منتظری و سپس از آیت الله گلپایگانی دیدن و از او معاینه کامل کردند.

در پایان، آیت الله یک جلد قرآن دست نوشته مربوط به حدود ۲۰۰ سال پیش، و یک نهج البلاغه با جلد طلایی بسیار زیبا به آنان داد. هنگامی که نگارنده به آیت الله یادآور شدم که آنان ارزش معنوی این دو کتاب گرانبها را نمی فهمند، و امکان دارد در بازگشت به کشورهای خود در پی فروش آنها بر ایند، شتابزده و با تغیر گفت: “من این دو کتاب را به آنان دادم تا مسلمان شوند”. در این میان تعداد ۲۰- ۳۰ پزشک بیمارستان گلپایگانی مانند بز سرخود را تکان داده، حرف او را تأیید نمودند و گفنتد که آیت الله صحیح می فرمایند، این دو حتمن مسلمان می شوند. ساعاتی پس از پایان این نشست، دو پزشک خارجی از نگارنده پرسیدند ارزش آن دو کتاب در بازار آزاد چه اندازه است و چه قیمت بهتر است تا آنها را بفروشند؟!.

نکته مهم این که رسانه های گوناگون آن زمان با بوق و کرنا گوش مردم را پر نمودند که این پزشکان خارجی در دیرار از ایران  علاقه زیادی از خود نشان دادند که می خواهند خدمت آقایان منتظری و گلپایگانی برسند!. نکته مهم دیگر آن که رژیم،  در همان زمان چند آخوند پیزری دیگر که از مریدان خمینی بودند برای معاینه و چک آپ  با اتومبیل به نزد پزشکان خارجی اوردند ولی هنگامی که نگارنده خواست یکی از آخوندهای بسیار محترم که با خمینی میانه ای نداشت و کارهای او را درست نمی دانست مورد معاینه قرار دهند، به بهانه های گوناگونی شانه خالی کردند و مخالفت خود را نشان دادند.

این زنان  ساده دل و از همه جا بی خبر عضو گروه تبلیغات شهر میناب می باسند. از چهره این زنان پاکی و سادگی و فقر و بیچارگی پیدا و آشکار است. ولی این بیچارگان در طلسم آخوند گرفتار شده اند و از آنان برای تبلیغ خرافات به نفع آخوند و روبرو قرار دادن آنها با زنان دیگر بهره می گیرند.

این زنان ساده دل و از همه جا بی خبر عضو گروه تبلیغات شهر میناب می باشند. از چهره این زنان پاکی و سادگی و فقر و بیچارگی پیدا و آشکار است. ولی این بیچارگان در طلسم آخوند گرفتار شده اند و از آنان برای تبلیغ خرافات به نفع آخوند و روبرو قرار دادن آنها با زنان دیگر بهره می گیرند.

رشوه دادن به آخوندها با فرستادنشان به خارج

چاپلوسی و تملق رژیم دیگر خمینی برای دلگرم کردن آخوندها، ترتیب مسافرت گروه زیادی از آنان به عنوان معالجه به پایتخت کشورهای اروپایی بود. براین اساس، گله ای از آخوندها با ارز مجانی دولتی به لندن، پاریس، و پایتخت های دیگر روانه شدند. کارمندان سفارتخانه ها به جای آن که به مشکلات ایرانیان حوزه مأموریت خود رسیدگی کنند، خود و همه امکانات سفارت در اختیار این لاشخوورهای اجتماع قرار می گرفت و بستری شدن و هرگونه هزینه دکتر، دارو، بیمارستان از جیب ملت فقیر دربند پرداخت می شد.

عده ای از این آخوندها نیز به تبلیغات به نفع رژیم می پرداختند و با پذیرایی های مفصل در مساجد و یا مراکز دیگر، هرچه بیشتر به دنبال مزدورهایی بودند که چشم و چراغ رژیم در خیانت کردن و گزارش دادن اسامی ایرانیان مخالف رژیم باشند. در رسانه های ایران به ویژه رادیو و تلویزیون دلیل گسیل آخوندها به کشورهای اروپایی را درخواست ایرانیان برون مرزی برای داشتن امام جمعه، راهنمای مذهبی، پیشنماز، و مانند آن اعلام می کردند.

سمینار پزشکی خامنه ای

شاید بتوان گفت که جاه طلب، پرمدعا، و متظاهرتر از خامنه ای در ایران کسی نباشد. این شیخ تازه بدوران  رسیده و خودکامه زمانی که تازه به ریاست جمهوری منصوب شده بود و هنوز هم پر وبال و قدرتی نداشت، با صرف ۷۰ میلیون تومان (هردلار ۲۰-۲۵ تومان) مجلس مفتخوری و فانتزی به اصطلاح سمینار پزشکی در تهران برگزار کرد. از کشورهای عقب مانده آفریقا و خاورمیانه دکتر های چاپلوس و دست پنجم و همچنین شماری از دکترهای بنگلادشی، پاکستانی و هندی مقیم اروپا را با همه هزینه ها به ایران دعوت کرده، در بهترین هتل ها و بهترین خوراک ها،

آنگاه از این وامانده های اجتماع خود پذیرایی نمودند و با تورهای گوناگونی در ایران به گردش در آوردند. در پایان نیز به هرکدام از آن گروه هدایایی گرانبها پیش کش نمودند. هدف از این بی خردی و کار ضد ملی و مردمی آخوندک خودکامه، تبلیغات شبانه روزی درون کشور به عنوان بزرگترین سمینار پزشکی جهانی در ایران، و انتظار تبلیغات بین المللی به نفع رژیم از سوی آن مفتخوران فرومایه بود.

این ها روشنفکران دینی کشورمان بوده و هستند. باید گفت جایی که دین قدم گذارد خرد و اندیشه کم رنگ و نابود می گردد. از این روی، روشنفکر دینی گفته ای بی معنا، مسخره و گول زننده است. به همین دلیل کسانی که در این تصویر دیده می شوند بیشتر در خردزدایی مردم، افزایش خرافات، و به وجود آمدن این رژیم ضد بشری اسلامی سهم به سزایی داشته اند.

این ها روشنفکران دینی کشورمان بوده و هستند. باید گفت جایی که دین قدم گذارد خرد و اندیشه کم رنگ و نابود می گردد. از این روی، روشنفکر دینی گفته ای بی معنا، مسخره و گول زننده است. به همین دلیل کسانی که در این تصویر دیده می شوند بیشتر در خردزدایی مردم، افزایش خرافات، و به وجود آمدن این رژیم ضد بشری اسلامی سهم به سزایی داشته اند.

نمایندگان رژیم اسلامی در خارج کشور

رژیم اسلامی علاوه بر تشکیل کنفرانس و سمینارهای چپ و راست در این سه دهه لاشخورها و گداگشنه های گوناگونی را  در سرتاسر جهان به آب و نانی رسانده است، با تبلیغات زهرآگین از راه صدها رسانه و چند گله آخودن مفتخور بی فرهنگ، ملتی را  به نفهمی و نادانی کشانده است. این تبلیغات از بام تاشام، از همه رسانه ها، از مسجد ها که بزرگترین جایگاه تحمیر و فساد روانی انسان ها هستند، در مدرسه و دانشگاه، و در کوچه و بازار، به زهر پاشی و تبدیل مقام انسانیت به  حیوانات بی اندیشه و فکر، و سرشار از حرص و آز و خودکامگی می پردازند.

هزاران مزدور و خردباخه دیگری نیز د ر کشورهای  گوناگون، بازهم به شستشوی مغزی ایرانیان و خرافات گرایی، و در پیشرفت هدف های شیطانی رژیم با تبهکاران بین المللی همدست و هم پیمانند. برای نمونه می توان کنفرانس یک روزه روحانیت شیعه در دانشگاه ژرژ واشنگتن George Washington University در تاریخ ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱ نام برد. سخنرانان این سمینار آخوندی چه کسانی بودند، کسانی که با قدرت هرچه تمام تر می کوشند تا رژیم اسلامی را سرپا و بر قدرت نگه دارند. تصور می کنید چه کسانی سخنران این نشست بودند؟.

این کنفرانس با سخنرانی عبدالکریم سروش گشایش یافته است، همان فردی که دانشگاههای ایران را در آغاز انقلاب به منجلاب کشید و استادان و برجستگان خرد و دانش را بیرون راند و دانشگاهها را به دست یک مشت مزدوران بی سواد وابسته به خمینی و آخوندهای دیگر سپرد. از سنخنرانان دیگر می توان محمد برقعی، سید مجتبی واحدی و علی افشاری، و حجت الاسلام محمد هدایتی را نام برد. آیا فعالیت مذهبی و اشاعه شیعه و آخوند پروری این افراد خواسته و یا ناخواسته به اراده و در راستای  سیاست رژیم اسلامی یعنی خردزدایی و خرافات پروری و تحمیر مردم نیست؟!.

عبدالکریم سروش چهره نامطلوب ضد فرهنگ و آیین ایرانی که دانشگاهها را در آغاز انقلاب به لجن کشید و هم اکنون نیز در خارج کشور با شرکت در جلسات و برگزاری سمینارهای دینی، آب به آسیاب رژیم می ریزید و خرافات و خردزدایی را گسترش می دهد.

عبدالکریم سروش چهره نامطلوب ضد فرهنگ و آیین ایرانی که دانشگاهها را در آغاز انقلاب به لجن کشید و هم اکنون نیز در خارج کشور با شرکت در جلسات و برگزاری سمینارهای دینی، آب به آسیاب رژیم می ریزید و خرافات و خردزدایی را گسترش می دهد.

کنفرانس روحانیت و حوزه های علمیه در لندن

نقش انگلستان در آخوندپروری و اشاعه و پیشرفت مذهب خرافی شیعه بر کسی پوشیده نیست. اگر خاورمیانه در لجن خرافات دین و مذهب دست و پا می زند، عامل اصلی آن را باید سیاست موذیانه بریتانیای کبیر دانست. کشوری که در فرسایش و فروپاشی کشورمان در ۲ سده گذشته نقش اساسی و اصلی داشته است. می توان گفت که دست کم هردوسال یک بار کنفرانسی بنا به خواسته و تشویق دولت روباه گر انگلیس در آن کشور تشکیل می شود و مزدورانی از کشورهای جهان سومی مانند ایران، در آن شرکت و فعالیت داشته و رسالت نشر و پخش هرثه بیشتر خرافات و گسترش قدرت شیطانی آخوند را بر عهده دارند.

عبدالکریم سروش معرکه گردان نشست های اسلامی در خارج کشور برای نگهداری و تقویت آخوند و نهایتاً اشاعه و گسترش مذهب شیعه خرافاتی است که از ۴ سده پیش به کمک دولت انگلیس و افرادی نظیر این آقا آن را برپانگه داشته اند.

عبدالکریم سروش معرکه گردان نشست های اسلامی در خارج کشور برای نگهداری و تقویت آخوند و نهایتاً اشاعه و گسترش مذهب شیعه خرافاتی است که از ۴ سده پیش به کمک دولت انگلیس و افرادی نظیر این آقا آن را برپانگه داشته اند.

کنفرانسی که در راه مشروعیت دادن به آخوند در فروردین ماه ۱۳۹۰ در لندن تشکیل شد، بازهم عبدالکریم سروش معرکه گردان بود. گرچه ظاهراً نشان می دهد که او با گله آخوندها (جامعه روحانیت) انتقاد دارد و اندکی آنان را از راه خود منحرف می داند ولی در حقیقت برگزاری چنین کنفرانس هایی سوای تأیید آخوند و مرام ضد انسانی او، هدفی را دنبال نمی کند. و گویا این مرد تصمیم گرفته است تا پایان عمر در خدمت آخوند و مرام جهنمی او در گسترش خرافات شیعه گری باشد.

  • بهروز

    حساب دکتر سروش را از این کج فهمان نادان جدا کنید! درست است که او در شکل گیری انقلاب اسلامی و جهد و بسط آن نقش اساسی داشت و لی به زودی سال ۷۴ از ان کناره و به آمریکا مهاجرت کرده و پس از انتخابات سال ۸۸ از مخالفین سرسخت این نظام گردیده است او مردی عارف و روشنفکر و صلح طلب است

    • من نمی دانم شما چگونه فردی که دانشگاههای ایران را به لجن کشید، تا کنون از مردم ایران پوزش نخواسته، و دست از دین و دین بازی بر نمی دارد و به طور غیر مستقیم آب به آسیاب دکانداران دین و حاکمان بر ایران می ریزد، شما او را فردی روشنفکر و میهن دوست می دانید؟!.

  • hamvatan

    khob ke chi ?khaeliya to donya be mazhab paybandand.mesle adam zendegi mikonnd.amam ali ;hokomat ba kofr mimanad vali ba zolm nmimand. rasti kasi manay in gofte ra mifahmad.?

  • من نمی دانم چرا ما بجای نقد و تحلیل اندیشه ی دیگران و پیداکردن عیوب خود ، منتقدان حوزه های
    دیگر را ترور شخصیتی می کنیم ؟

    نقد افکار واندیشه ها با مخالفت
    کردن با شخصیت افراد خیلی متفاوت است .

    اندیشه را نقد کنید و خصمانه هم نقد کنید ولی شخصیت افراد را با تمام وجود احترام بگذارید .

    واقعا ً اگر امثال دکتر سروش نبودند کشورمان
    در اوج آزادی و چهچهه ی دموکراسی بود ؟

    وقتی که قبض و بسط تئوریک شریعت را ایشون
    نوشتند ما اندیشه یا افکارمان را چگونه نشر دادیم ؟

    در آن سالها حتی آنهایی که در نقد دین یا اندیشه ، کتابی نیز می نوشتند مورد اقبال
    قرار نمی گرفت (بر خلاف نوشته های دکتر سروش ) می دانید چرا ؟ چون نه حوزه ی دین
    را می شناختند تا بتوانند آن را نقد کنند و نه دینداران را می شناختند که با آنها بتوانند
    بابی برای گفتگو پیدا کنند .

    شما هم بجای استفاده از دلیل ، به باید ها و نبایدهای دیگری از سنخ همان
    چهارچوب های مذهبی ولی غیر دینی می
    اندیشید .

    مواظب بایدها و نبایدها از هر نوعی که هست باشید(که دیکتاتوری استاد
    لباس عوض کردن هاست ) .

    دوستان من ، بودن شما نه تنها لازم بلکه واجب است ولی با آگاهی بیشتر و نقد های
    موثرتر و نگاه شفاف تر .