ملتی که شیر وخورشید را هلال احمر بخواند و رأی بدهد، لیاقت بردگی همین آخوندها را دارد ۰

ملت آزاده یعنی چه، و چه ملت هایی آزاده اند؟

این پرسش در پیش است که اگر سند ساختگی و قلابی در پیش ما گذارند و از ما درخواست امضاء کنند، آیا چنین کاری را می کنیم؟!. پاسخ منفی است و ما هرگز نوشته و گواهی دروغ و بدون واقعیت را امضاء نخواهیم کرد. یا اگر در برابر فردی قرار بگیریم که مطالبی دروغین و بی اساس به خورد ما دهد، آیا ساکت و بی حرکت با دلی خوش به گفتارش گوش فرا می دهیم و هیچگونه اعتراضی نداریم؟. اگر ما از مصاحبت و هم نشینی فردی و یا خانواده ای خوشحال نباشیم، آیا به رفت و آمد و پذیرایی کردن و پذیرایی شدن خود همچنان ادامه می دهیم؟!

آیا ما مردم ملتی عاجز و درمانده نیستیم که گوسفند وار به صف می ایستیم و عملکرد پلید رژیم را تأیید می نماییم؟. آیا ما ملتی سبک مغز و بی خرد نیستیم که این چنین به عجز و بیچارگی افتاده ایم؟!.

آیا ما مردم ملتی عاجز و درمانده نیستیم که گوسفند وار به صف می ایستیم و عملکرد پلید رژیم را تأیید می نماییم؟. آیا ما ملتی سبک مغز و بی خرد نیستیم که این چنین به عجز و بیچارگی افتاده ایم؟!.

بی تردید پاسخ همه این ها منفی خواهد بود. حال، چه دلیل دارد که ما بخواهیم در انتصابات مجلس آخوند و یا انتصاب مزدو ر خامنه ای بنام رئیس جمهور که می دانیم سرتاپا تبلیغ، دروغ گویی و سرشار از ترفند و ریاکاری است، شرکت کنیم؟. آیا شرکت ما، تأیید آخوند و برگزار کننده مجلس نیست؟!. بنابراین، ملتی را می توان خردمند و آزاده نامید که در برابر سخن نادرست و ناروا ایستادگی کند و آن را نپذیرد، و در هیچ محفل و انجمنی که در آن راستی و درستی نیست و آن را دروغگویی و نیرنگ فرا گرفته، شرکت ننماید.

در شماری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه، بلژیک، دانمارک، سوئیس دیده می شود که مردم در هر اقدام نادرستی که در راستای خواسته مردم نباشد به خیابان ها می آیند و در گروههای چند صدهزارنفری مخالفت خود را با آن برنامه و یا قانون نشان می دهند. تظاهرات گسترده در اسپانیا و انگلیس در برابر ناخواسته های ملی و مردمی همگی نشان گر آزادگی آنهاست و می توان آنان را ملت های آزاده جهان نامید.

تظاهرات مردمی در پاریس و بروکسل در اعتراض به تصویب های اقتصادی کشورشان

تظاهرات مردمی در پاریس و بروکسل در اعتراض به تصویب های اقتصادی کشورشان

عواملی که موجب بردگی ما می شود

بردگی و دربند بودن ملت ما ناشی از سه عامل است:

۱- همکاری و مزدوری با رژیم

بزرگترین ضربه به کشور و ملت را مزدوران، چاپلوسان، و کیسه دوزانی وارد می کنند که برای منافع بادآورده شخصی خود در خدمت رژیم جنایتکار اسلامی قرار می گیرند و در ایران و یا هرگوشه و کنار جهان در نگهداری رژیم و خیانت به مملکت و مردم اشتغال دارند. نمایندگان مزدور مجلس، آخوندهای فرومایه و خیانت کار گرداگرد خامنه ای، پاسداران، بسیجی، مأموران محافظت آخوندهای رژیم، و مزدوران برون مرزی از سازمان نایاک  و هوشنگ امیر احمدی گرفته تا شماری خیانت کار در رسانه های خارجی و ایرانی، همگی ازاین گروهند که رژیم جنایتکار را بر سر قدرت نگاه می دارند.

نشان شیر و خرشید بنا به  پژوهش های آقای ناصر انقطاع دارای سابقه سه هزار ساله است. حالا چرا ما مردم بی خرد و سبک مغز ایران نشانه شر و خورشید را فراموش کرده ایم و به عنوان مثال چرا به جای نام پلید غیر ایرانی " هلال احمر"، "شیر و خورشید" را به در گفتار و نوشتار خود به کار نمی بریم.  آیا این نشانه چندش آور و ضد ملی ایران بنام "جمعیت هلال احمر ایران"، موجب سرافکندگی و بی خردی ما نیست؟. چرا در گفتار و نوشتار خود از "جمعیت شیر و خورشید سرخ" استفاده نمی کنیم؟!.

نشان شیر و خرشید بنا به پژوهش های آقای ناصر انقطاع دارای سابقه سه هزار ساله است. حالا چرا ما مردم بی خرد و سبک مغز ایران نشانه شر و خورشید را فراموش کرده ایم و به عنوان مثال چرا به جای نام پلید غیر ایرانی ” هلال احمر”، “شیر و خورشید” را به در گفتار و نوشتار خود به کار نمی بریم.
آیا این نشانه چندش آور و ضد ملی ایران بنام “جمعیت هلال احمر ایران”، موجب سرافکندگی و بی خردی ما نیست؟. چرا در گفتار و نوشتار خود از “جمعیت شیر و خورشید سرخ” استفاده نمی کنیم؟!.

۲- دنباله روی خواسته های رژیم-

امت خردباخته که بدون کمترین اندیشیدن و خردمندی، بله قربان گوی رژیمند. مردم بی فکر و بی اندیشه ای که در روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸گوسفند وار به صف ایستادند و سند بردگی و بدبختی خود را امضاء کردند، و شرکت آنان در برنامه های ضد میهنی رژیم مانند روز ننگین قدس، یا تظاهرات ضد انسانی در برابر سفارت های بیگانه، همگی موجب به اجراء در آمدن برنامه های فاشیستی و تروریستی رژیم شده، و لکه ننگی است در تاریخ جهان بر روی پیشانی فرد فرد ایرانیان می ماند.

۳- سکوت در برابر ظلم و ستم بی رویه

ننگ بزرگی که بر دامن هر ایرانی باقی میماند و موجب این بردگی ما شده است، سکوت در برابر ظلم بی رویه، تصویب های غیر ملی رژیم، کشتار وحشتناک، به دارزدن مبارزان و میهن پرستان از کرد، بلوچ، ترک، لر، فارس، و مانند آن است.
آیا حمایت نکردن عموم مردم از اعتراض و خیزش های مردمی در گوشه های دیگر کشور مانند تظاهرات کردها، ترک ها، شیرازی ها، اصفهانی ها، بلوچ ها، که مردم نواحی دیگر ایران، در خواب ماند و کمترین جنببش و حمایت همزمانی از خود نشان ندادن موجب ننگ و سرشکستگی نسیت؟.

آیا این اوج بدبختی و فروپاشی ما مردم نیست  که این چنین گوسفندوار و بدون خرد در صف ایستاده ایم و به این رژیم سفاک و خونخوار رأی می دهیم؟!.

آیا این اوج بدبختی و فروپاشی ما مردم نیست که این چنین گوسفندوار و بدون خرد در صف ایستاده ایم و به این رژیم سفاک و خونخوار رأی می دهیم؟!.

آیا این بی تفاوتی ها، تکروی ها، خود را جدا دانستن از دیگر بخش های دیگر کشور، دلیل خودخواهی، بی خبری نیست؟!. آیا ما با این فروپاشی فکری و بی اعتنایی به سرنوشت هم میهنان دیگرمان مستحق همین رژیم  کشتارگر و ضد انسانی اسلامی و بردگی خود نیستیم؟!.

۴- تقلید کورکورانه و طوطی وار از کارهای رژیم

زشت ترین کار ما که جای هیچگونه دفاعی نیست و پیامد شوم آن به خودمان بر گشته، دامان خودمان را فرا می گیرد، صحه گذاشتن و تأیید عملکرد و خواسته های رژیم است. برای روشن شدن توجه خوانندگان خود را به دو پیش آمد زیر جلب می نماید:

الف- پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در شیراز فلکه ای بود که فلکه مصدق نامیده می شد. پس از کودتا، رژیم تلاش کرد که گویا نام آن را  به ششم بهمن تغییر دهد. ولی مردم شیراز  زیر بار نرفتند، و  در هرحال و در هرشرایط آن را فلکه مصدق نامیدند.  رژیم اسلامی هم نام آن را به فلکه مفتح تغییر داد ولی مردم شیراز همچنان آن را فلکه مصدق نامیدند.

حال، چنانچه از راننده تاکسی می خواستی که با نام جدید شما را به فلکه مفتح ببرد، می گفت ما همچون  فلکه ای نداریم، و راننده او را پیاده می کرد. تا آن که سرانجام  رژیم با ترفند و حیله گری، فلکه را از بین برده به صورت چهار راه در آورد که بازهم شیرازی های میهن دوست همان چهار راه را به نام فلکه مصدق می نامند.

فلکه مصدق سر شیراز. میدانی که در برابر دو رژیم استقامت کرد و نام خود را نگاه داشت. درود بیکران بر مردم غیور و بی باک شیراز که تسلیم هوس بازی های دو رژیم نشدند و نام این میدان را با آنکه آن را از بین برده و به صورت چهار راه در آوردند، با سماجت و بردباری به همان نام "فلکه مصدق" برای خود نگاه داشتند. ما باید از این دهن کجی شیرازی ها به سیستم های خود کامه درس بگیریم. برای مجلس شورای ملی درست است، نه مجلس اسلامی. شیرو خورشید درست است، نه هلال احمر!

فلکه مصدق در شیراز. میدانی که در برابر دو رژیم استقامت کرد و نام خود را نگاه داشت. درود بیکران بر مردم غیور و بی باک شیراز که تسلیم هوس بازی های دو رژیم نشدند و نام این میدان را با آنکه آن را از بین برده و به صورت چهار راه در آوردند، با سماجت و بردباری به همان نام “فلکه مصدق” برای خود نگاه داشتند. ما باید از این دهن کجی شیرازی ها به سیستم های خود کامه درس بگیریم. برای نمونه فراموش نکنیم که؛ مجلس شورای ملی درست است، نه مجلس اسلامی. شیرو خورشید درست است، نه هلال احمر!  آخوند خامنه ای و آخوند رفسنجانی درست است، و نه آیت الله، و مانند آن

ب- در ماههای آغاز انقلاب ۵۷، در تهران اگر مسافر تاکسی در تهران از راننده می خواست که او را به سه راه شاه ببرد، راننده می گفت؛ “ما سه راه شاه نداریم. زیرا شاه دو راه بیشتر ندارد، یا به خواسته آزادیخواهی مردم پاسخ گوید، و یا برکنار شود.”
و اما. ما ملت خردباخته چگونه به طور کورکورانه اقدامات ضد ملی رژیم را تقلید و تکرار می کنیم.

۱- چرا هنگامی که رژیم، نام زیبا و برازنده مجلس شورای ملی که نشان دهنده رل و جای پای مردم ایران را در آن نشان می داد به نام ضد ملی مجلس اسلامی، طویله ای برای انباشتن گله ای آخوند تغییر دادند؟، چرا و چرا ما باید در گفتار و نوشتار خود آن را به نام مجلس اسلامی یاد کنیم؟. اگر همه مردم در هرجا و همه جا (به جز مزدوران رژیم) آن را مجلس ملی نام می بردند، آیا این تغییر نام  کذایی و ضد میهنی می توانست به جای بماند؟!.

و بازهم  می بینیم که خامنه ای و رفسنجانی، دو روضه خوان بی کفایت، دزد و فرومایه که یک شبه خود را آیت الله نامیدند، ماهم از پس آنروز، طوطی وار آندو موجود ضد ایرانی را آیت الله نامیدیم؟!. چراها، زیاد است که همگی ناشی از بی توجهی و نادانی  ما است.
اگر مردم شیراز در دوران دو رژیم مقاومت کردند و حاضر نشدند از نام فلکه مصدق عدول کنند، پس  ما چرا از آنها یاد نگرفته ایم که شیرخورشیدمان ر ا شیر خورشید، شهر شاهی  امان را شاهی و مجلس ملی امان را مجلس شورای ملی و یا انجمن ایرانی بنامیم؟!.

۲- آیا مردم شاهی دراستان مازندران، آن قدر میهن پرستی  نداشتند که نام زیبای شاهی را فراموش کردند و نام تازی “قائم شهر” که دشمنی وکینه توزی با تاریخ و فرهنگ ما است، را به خود خریدند؟!. آیا بهتر نیست مردم شاهی، همان نام زیبای ایرانی ورد زبانشان بوده، و در گفتار و نوشتار خود رعایت کنند؟!.

خیانتی که علی شریعتی در بزک کردن مذهب شیعه و عنوان کردن لزوم آخوندی به نام امام و رژیم اسلامی در شستشوی مغز جوانان توخالی ایران پیاده کرده، پس ازخیانت های فراوان شیخ فضل الله در دخالت و سنگ اندازی در مشروطیت ایران، چشمگیر و در خور توجه است.

خیانتی که علی شریعتی در بزک کردن مذهب شیعه و عنوان کردن لزوم آخوندی به نام امام و رژیم اسلامی در شستشوی مغز جوانان توخالی ایران پیاده کرده، پس ازخیانت های فراوان شیخ فضل الله در دخالت و سنگ اندازی در مشروطیت ایران، چشمگیر و در خور توجه است.

۳- رژیم ضد ایران و ایرانی، بی خردانه نام زیبای شیر و خورشید را به نام تازی هلال احمر تغییر داد. چرا ما ایرانیان، همان نام زیبای شیر و خورشید را در گفتار روزمره خود تکرار نمی کنیم؟!.

نکته پایانی

چرا و به چه دلیل ما با تغییر نام ها که هیچکدام معرف تاریخ، فرهنگ، و زبان ما نیست و دست کم با دهن کجی و بیان نام ایرانی بر آن به مخالفت بر عملکرد ضد ملی رژیم بر نمی خیزیم؟!.  به عنوان نمونه،  خیابان شمیران را چرا با نام علی شریعتی خردباخته و فاشیست مذهبی که می توان او را عامل بزرگ موفقیت خمینی دانست، می پذیریم؟. چرا همان نام خیابان شمیران و یا هرنام دیگری را بر زبان نمی آوریم؟!.

برای چه و به چه دلیل ما می پذیریم نام خیابان پهلوی که به خواست رضاشاه ساخته شده، با نام تازی و یا هرنام دیگر غیر ایرانی تغییر یابد؟. همچنین بزرگراهی بنام شیخ فضل الله، بزرگترین تازی زاده ضد ایرانی، یا نامیدن بزرگراه آیت الله کاشانی، خدمتگذار دولت انگلیس در ایران، و حامی و پشتیبان گروه تروریستی فدائیان اسلام، و یا خیابان نواب، به نام جنایتکار بزرگی چون نواب صفوی و مانند آن، آیا نام بردن و یا نوشتن هرکدام، خیانت ما و همکاری امان با رژیم ضد ایرانی اسلامی نیست؟!. آیا این اشتباه و بی تفاوتی تف سربالایی نیست که به صورت خودمان باز می گردد؟.

در هرحال، این دیگر وظیفه ملی و مردمی تک تک ما است که با اینهمه بی خردی ها و کارهای ضد ملی، دهن کجی کرده و به نوعی و روشی مخالفت خود را نشان دهیم.

تظاهرات دامداران اروپایی در بروکسل برای اعتراض به کاهش پرداخت بهای شیر از سوی دولت بدانهاست. در اینگونه تظاهرات نه کسی دستگیر شد، نه کسی توبیخ و اعدام گردید.

تظاهرات دامداران اروپایی در بروکسل برای اعتراض به کاهش پرداخت بهای شیر از سوی دولت بدانهاست. در اینگونه تظاهرات نه کسی دستگیر شد، نه کسی توبیخ و اعدام گردید.