– حَذف تیم کاراته بانوان ایران:
به گزارش دویچه وله؛ درحالی که تیم ملی کاراته بانوان ایران به فینال راه یافته بود، بااعتراض مصریها به حجاب غیرقانونی، داور تیم ایران را بازنده اعلام کرد. به گفته مسئولان تیم یک تلفن از تهران سرنوشت بازی را تغییر داده است.
زنان کاتاروی ایران حضور در مسابقه نهایی سومین دوره بازیهای همبستگی کشورهای اسلامی در اندونزی را از دست دادند. علت این امر نه شکست ورزشی، بلکه “مشکل حجاب” ورزشکاران بوده است. به گزارش خبرگزاریهای داخلی، رقیب ایران در مصاف نیمهنهایی – مصر – پس از شکست چهار بر صفر از ورزشکاران ایرانی به پوشش زنان ایرانی اعتراض کرده است. این اعتراض در نهایت به تغییر نتیجه منجر شده و تیم ایران بهعنوان بازنده این دیدار معرفی شده است.
ماجرا از این قرار است که ورزشکاران ایرانی تا پیش از دیدار با مصر از “حجاب” مورد تأیید فدراسیون جهانی کاراته و اتحادیه کاراته آسیا استفاده میکردند. به گزارش منابع خبری داخلی، پس از انتشار عکسی از مسابقات روز نخست، مرضیه اکبرآبادی، معاون ورزش بانوان وزارت ورزش، با مسئولان تیم در اندونزی تماس میگیرد و در مورد پوشش ورزشکاران “تذکر” میدهد.
در پی این امر ظاهرا پوشش ورزشکاران تغییر داده میشود. مصریها هم اعتراض میکنند که چرا ایرانیهای در مسابقه با آنها بین کلاه و یقه خود از پارچه استفاده کرده بودند. پوشش جدید بر خلاف پوشش مورد تأیید فدراسیون جهانی بوده است.
جدن مایه اندوه و ماتم است که چگونه یک زنِ “زن ستیز” با یک تلفن از تهران، مدال طلا را از چنگ ورزشکارانِ ایرانی که مدت ها برای کسب این عنوان تلاش کرده بودند، می رباید و شادی و خوشحالی آنان را به عزاداری و مراسم گریه و زاری تبدیل می نماید!
این نخستین بار نیست که حجابِ نکبت بار اسلامی، شادی بانوان ورزشکار ایران را که با این شرایط سخت و اسفناک، باز هم دست از تلاش و کوشش بر نداشته اند، به ماتم تبدیل کرده است، برای نمونه توجه شما را به آنچه که بر تیم فوتبال بانوان ایران آمد، جلب می کنم! (برای خواندن آن دردنامه، اینجا کلیک کنید)
– حجاب اسلامی؛ دُمل چرکین واپسگرایی:
زنان و کودکان در جامعه عقب افتاده ایرانی از پست ترین جایگاه برخوردارند. ایشان از کمترین امنیت اجتماعی برخوردار نبوده و همواره مورد هجمه اجتماع مردسالار قرار گرفته اند. مشکل زن ستیزی در ایران، تنها مربوط به دوره ننگین حکومت سی ساله آخوندی نمی شود. جامعه ایران در امر زن ستیزی قدمتی تاریخی دارد. زن ستیزی حتی در اشعار بزرگان و سخنوران نامی ایران زمین نیز به چشم می خورد. اما زن ستیزی اسلامی، این قوانین ضد انسانی که در جامعه حکمرانی می کنند و بانوان ایران امروز را درمانده و بی دفاع ساخته اند مروبط به این سه دهه ننگین و جنایت بار حکومت آخوندی است.
در گذشته، هر چند جامعه ایرانی مرد سالار بوده است اما زنان را همواره ستایش کرده و بانوان در جامعه عزت و احترام داشتند. مسئله ستایش بانوان به قدری مهم و حیاتی بوده است که مردمان آن زمان حتی روزی را به بانوان اختصاص داده و آن را اسفندگان نامیدند. جشن سپندارمذگان یا اسفندگان روز نکوداشت زن ایران کهن بوده است. سپندارمذ یکی از امشاسپندان جاودانی مؤنث است. او را مظهر پاکی و فروتنی، محبت، خلوص و عشق اهورامزدا میدانستند و بر این عقیده بودند که سپندارمذ در عالم مادی نگهبانی زمین و زنان نیک را برعهده دارد.
از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که هر چند جامعه ایران به جز در زمان های کوتاهی، همواره مرد سالار بوده است اما در ایران کهن بانوان جایگاه بسیار والایی در میان مردمان داشته اند و همواره مورد احترام و ستایش قرار می گرفتند. اما امروزه با توجه به قوانین شریعه اسلام که بر هستی و نیستی مردمان ایران زمین حکومت می کنند، زنان جایگاه و مقام ارزشمند خود در میان مردمان را از دست داده و از کمترین حقوق انسانی و شهروندی محروم گشته اند.
خواست حکومت اسلامی این است که جامعه، از وجود زنان تُهی شود و هیچ بانوی ایرانی در خیابان ها و دانشگاه ها و ادارات و…دیده نشود. آخوند ها بر این باورند که چنانچه بتوانند زن را از سطح جامعه حذف کنند، کنترل مردان جامعه با دروغ و خرافات و مهمل بافی که حوزه تخصصی ایشان است، بسیار آسان بوده و دیگر هیچ خطری حکومت ضد انسانی شان را تهدید نمی کند. به نظر شما چنانچه زنان از جامعه ناپدید شوند، چه بلایی بر سر آن اجتماع زن ستیز، خواهد آمد؟
به گمان نگارنده چنانچه بانوان را از سطح جامعه حذف کنند و حضور زنان در اجتماع کم و در نهایت قطع شود، جنبش آزادی خواهی ایرانیان دست کم برای چند دهه، متوقف خواهد شد. زنان و بانوان دلاور ایرانی در طی قرن ها، همواره پرچم دار جنبش های آزادی خواهانه بوده اند. اگر یک پرنده قادر است که با یک بال پرواز کند و در آسمان ها اوج بگیرد، یک جامعه نیز خواهد توانست که بدون زنانش، پیشرفت کرده و مردمانش را به رفاه و آرامش برساند.
یک اجتماع تُهی از زنان، یک ملت مریض و روان پریش را تولید خواهد کرد؛ جامعه خالی از زن، مردانی خشمگین و ناراحت و بی فکر را به وجود خواهد آورد و جامعه ای بی فکر که زنان در آن دیده نمی شوند از مردانش، بردگانی در راستای به بار نشاندن خواسته های پلید رهبران جامعه خواهد ساخت.
حس مادرانه از خود گذشتگی و فداکاری، از زنان رهبران ایده آلی می سازد؛ رهبرانی که منافع شخصی را به منافع مردم خود ترجیح نداده و حاضرند برای داشتن جامعه ای آزاد و امن، هر آنچه که در توان دارند را فدا کنند. رهبران حکومت اسلامی نیز به این امر واقفند و می دانند که در صورتی که جامعه اسلامی شان به بانوان ایرانی فرصت خودنمایی را بدهد، بدون شک ژاندارکی از میان دختران آزاده ایران زمین پیدا خواهد شد که دودمان آخوندها را به آتش خواهد کشید.
– اسلام، مکتبی تُهی از عشق:
در تاریخ صدر اسلام و بعد از آن، هیچگاه یکی از سران و بزرگان مسلمان نسبت به زنی، جز شهوت و هوس و احساسات جنسی، حس دیگری نداشته است. در اسلام ناب محمدی، زنان به قدری پست و ناچیز شمرده شده اند که مردان مسلمان، بانوان را لایق عشق ورزیدن و دل بستن نمی دانند؛ چرا که نگاه مردان مسلمان به هر زنی، نگاهی ابزاری و شهوانی است.
یک مرد مسلمان، همسر خود را چون کالایی می بیند که وظیفه ارضای جنسی وی را دارد و همینکه آن کالا، سنی ازش گذشت و فرسوده گشت، مرد مسلمان به دنبال کالایی تازه تر و زیبا تر می رود؛ بیشتر مردان مسلمان در یک زمان، با چندین بانوی مختلف همبستر شده و تا جایی که توانایی مالی شان به ایشان اجازه می دهد، همواره بانوان تازه ای را وارد حرمسرای خویش می کنند.
به هر روی، زمانی که در یک مسلک، واژه ای چون عشق و فعلی چون عاشقی کردن، پوچ و بی مفهوم باشد، نمی توان از دنباله روان آن مذهب، چیزی بیش از قتل های ناموسی، کتک زدن زنان و دختران، شکنجه دادن همسران و همچنین زنبازی و شهوت رانی و صیغه گری، انتظار داشت.
– سخن پایانی:
به راستی مردمان شریف ایران زمین تا به کی خواستارِ تحقیر شدن و خُرد شدن شخصیت های شان به دست چند روحانی بی سواد و کاسه لیسان اطراف شان هستند؟ آیا نباید خط پایانی برایِ این همه بی احترامی به زنان و کودکان ایرانی تعیین کرد و آیا نباید در راهِ از میان بردن تمامی این قوانین انسان ستیزانه که جملگی اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض می کنند، مبارزه و جانفشانی کرد؟
چون نیک بنگیریم حکومت اسلامی با تکیه بر قوانین شریعه قرآن، هر روز عرصه را برای حضور زنان در جامعه تنگ تر می کند؛ بی تَردید جامعه ای بدون حضور درخشان زنان، محیطی پُر از نکبت و اندوه و ماتم و خشونت و زمختی است! امروز دختران مان را به جُرم و گناه مرتکب نشده ممنوع الخروج کرده اند و اگر اعتراضی نکنیم، فردای روزگار، بانوان ایرانی را وادار خواهند ساخت که ابتدا محله زندگی، بعد خیابان خانه شان، سپس خانه شخصی شان و در آخر رختخواب های شان را تَرک نکنند تا همانجا به انجام سنت های شرم آور پیامبر اسلام بپردازند!