نیروی ارزان کار
ژمانی که پای درد دل زنان بیکار می نشینی ، از بیکاری و تبعیض همیشگی در پرداخت حقوق ،خسته و خرد و غمگین ، با آهی به درازای سده ها با تو سخن می گویند. چپاول و یغمای ایران آخوند زده ، آرام آرام روی دیگر خود را نشان داد و جمعیت باور نکردنی بیش از هفت میلیون نفر ، بیکارند و بزودی دومیلیون به این گروه افزوده می شود ، چرا که صنعت و کشاورزی به شدت ورشکسته و در انقباض است.
رشد منفی اقتصاد
رشد منفی یا همان کوچک شدن اقتصاد ، نتیجه ورشکستگی و خروج گروه زیادی از کار آفرینان از چرخه آن است.شماری از آنها که ورشکست شدند به کنار، هر بنگاه اقتصادی گروهی کارمند و کارگر را به کار گماشته است که پس از سقوطش ، بیکار می شوند. اگر شرکتی کوچک شود و تعدادی از کارمندانش را بکاهد ، جای امید واری است. اما امروز می بینیم که بیشتر کارخانه ها ، کار گاهها و حتی باغهای میوه را تخریب می کنند تا زمینهایش را بفروشند. مالک و کار آفرین از خیر کارخانه و باغش می گذرد و آن را تعطیل می کند و می فروشد. آری! این گوشه ای از اقتصاد “مال خر” خمینی است.
(از روی آمار دست و پا شکسته گوشه و کنار دولت می توان فهمید یک میلیون به بیکاران کشور افز.ده شده است.)
بیکاری و فقر زنان
ورشکستگی کارخانه ها و کارگاهها در حجم زیاد به سرازیر شدن بیکاران مرد بسوی کارهایی نظیر پیک-موتوری و باربری و مانندش می انجامد، اما زنان بیکار سختی دو چندان از بیکار شدن حس می کنند. یافتن کار شایسته برای زنان ایرانی ساده نیست. زنان روستاها و شهر های کوچک، با فرهنگ حقارت آمیز و خشن ایرانی هم باید ستیز کنند،چرا که هنوز می توان شنید: زن ، باید خانه دار باشه و رخت و لباس بشوید.
پرسش آن که آیا زنان که نیمی از نیروی فعال ایران باید باشند در این بزنگاه خطرناک توانستند خود را نجات دهند؟در جامعه مردسالار ایران که زن بر اساس قانون اسلامی یک کالای قیمتی است، زنان در حاشیه اند . فقر و گرسنگی و فحشا متاسفانه در میان زنان بیکار بیداد می کند ، اما به دلیل شکاف بزرگ میان جامعه فعال مردان بر مسند همه کار و گروه زنان فقیر (شهروند درجه سه) ،حتی اخبار و وقایع این گروه از مردم ایران به مردم نمی رسد. گاهی از ستون حوادث روزنامه ها می توان اندک خبری از زنان فقیر بدست آورد.
فحشای پنهان در ایران
صفحه حوادث را برای گریستن باید خواند ، عزای حقیقی آنجاست…فقر و فحشا سالهاست در ایران با هم گره خورده اند،خود فروشی زنان از روی ضعف و فقر ،چیز نا آشنایی نیست. مشکلات مالی می تواند بدانجا برسد که شخص همه راهها را بر خود بسته ببیند و به خود بگوید “راه دیگری نیست”…. ترس و نفرت از فقر، گروهی از زنان را به خود فروشی برای رسیدن به پول می کشاند. اما این آغاز ماجراست. زنان این چنینی در جامعه مطرودند و به شدت از نظر روحی آسیب پذیر، این آسیب پذیری آنها را برای اعتیاد و انواع کارهای خلاف ونادرست آماده می سازد و می توان هر روز دهها مورد آن در صفحه حوادث مطبوعات خواند و گریست. در حالی که در رسانه های دولتی فحشای جامعه را نا موجود فرض می کنند ، صفحا ت آنها پر است از حوادث مرتبط با فحشا.
از منشی گری تا تحقیر
منشی گری بانوان جوان از آن داستانهای غم انگیز است. دختری که پس از نزدیک به بیست سال درس خواندن حال با مدرک فوق لیسانس بیکار است و فشار خانواده او را وادار می کند با ماهی ۴۰۰ هزار تومان حقوق بعنوان منشی کار کند. حقوقش به اندازه کرایه مسیر کارش است! ولی می رود به امید راهی و دوایی در برابر درد خانواده! که از او می خواهند شوهر کند و بار اقتصادی خود را از پدرش بردارد.غافل از اینکه منشی گری تحقیر و بد اندیشی اطرافیان را بدنبال دارد و محدودیت های خاص جنسی در ایران برای کار فرمایان و خود او گاه آنان را به راه روابط نا درست می کشاند که با توجه به فرهنگ سنتی ایرانیان ، کسی که در این رابطه ها تحقیر می شود زن است، اوست که همیشه مقصر است، گویی همه معصومند جز زن تنها.
زنان تنها و بیکار جمعیت بزرگی را دارند
تنهایی برای زنان در ایران مصیبت است. سخنان ناشایست همسایگان و نگاههای شهوت آلود و کودکانه مردان همسر دار هوس باز هر روز همه زنان و دختران را آزار می دهد. پوشیدن یک لباس زیبا برای یک زن خود می تواند به حرف وحدیث بیانجامد. بیکاری و بی پولی می تواند هر زنی درمانده و تنهایی را فریب دهد و او را به خود فروشی بکشاند.
دخترانی که امید دارندشاید مردان هوسباز ، همسران خود را رها کنند و آنان را به همسری بپذیرند، خیالی باطل که این اگر هم بوقوع بپیوندد،هرگز به خوشبختی آنها امیدی نیست. اگر کار و در آمدی مناسب برای زنان در جامعه بود (که نیست) دیگر کمتر شاهد فقر مالی و عاطفی زنان بودیم. میلیونها زن بیکار که هر روز به تعدادشان هم افزوده می شود و امیدی هم ندارند که در آینده شغل مناسبی بیابند. دخترانی که با هزار امید به دانشگاه رفتند و امید آنها بباد رفت.
زنان خیابانی
رژیم اسلامی فقر را به خانه ایرانیان آورد. فقری که در برابر آن تجمل و آب و رنگ ثروت نفت را به مردم نشان دا د ولی عامه مردم از آن محرومند و سهم ما از نفت، باروت، و گاز اشک آور بسیج بود.سفره زنان اما خالی تر است. سهم زنان از ثروت کلی کشور بنا به آمار کمتر از یک بیستم آن است. این بدان معناست که جامعه زنان ایرا ن حتی بسیار فقیر تر از مردان آن است.
بسیاری از زنان ناامید و فقیر که برای رنگ و لعاب ثروت مردان دلتنگ هستند و این تجملات را می خواهند و خوشبختی را در اینها می بینند،با خودرویی وخانه ای زیبا اغفال می شوند،گاهی چند صباحی هم احساس خوشبختی می کنند ،اما به مرور به زنان تاکسی-مرسی و خیابانی بدل می شوند. این زنان پیش از آن که بخود بیایند در بدنامی و فساد غرق شده اند. دختری که می توانست یک معلم یا پرستار موفق باشد، وقت خود را به پرسه زدن در خیابان به امید مردی شهوت ران می گذراند.
سخن پایانی
این سخن را براستی پایانی نیست. حقوق انسانی همه زنان بشدت در این رژیم پایمال شده است. زنان بزرگ ترین مظلومان رژیم ستم-لامی هستند. آمار درخشان کنکور ، براحتی هوش و استعداد زنان ایران را گواه است،کسانی که همواره شهروند درجه دوم بوده اند.این زنان که تنها هستند و ستم رژیم هر روز آنها را تنها تر می نماید.