تیم ملی فوتبال ایران برزیل آسیا بود
ایران روزگاری نه چندان دور کشور زمین خاکیها و توپ پلاستیکی بود.افرادی چون پرویزقلیچ خانی ، ناصر حجازی و پس از آن عابدزاده و کریمی و عزیزی همگی نسل خاک خورده فوتبال بودند. اینها کسانی بودند که نسلشان با فوتبال زندگی می کرد و تمام دوران کودکیشان را در کوچه ها و تمام دوران نوجوانی و جوانی را در زمینهای خاکی گوشه شهرها به فوتبال می پرداختند. حقوقی بابت بازی نمی گرفتند. توپشان تعمیری بود و سر فوتبال آسیب هم نمی دیدند!. به مرور اما زمین های خاکی اطراف شهر ها به برج تبدیل شد و نسل بچه های فوتبالی را تقریبا نمی توان دید. کمتر کودکی را می توان دید که فوتبال را به کار شبانه روزیش تبدیل کند.
دیگرنسل عوض شده، و کودکان امروز کم جنب و جوش تر از پیشند. شاید بخاطر آنکه خانه ها تک فرزندی شده، و پدر و مادر ها بیشتر به فرزندشان توجه دارند و اجازه بازی با توپ پلاستیکی فقط گاهی داده می شود و شاید نسل امروز با یک زخم ساده گریه می کنند و ندای “مامان سوختم” می دهند! آخرین نفر از نسل خاکیها علی کریمی بود که سال گذشته از تیم ملی ایران کنار رفت.
شباهت فنی امروز فوتبال ایران به ایتالیا
فوتبال ایران امروز به سمت دفاعی شدن رفته است و خبری از تکنیک برزیلی آسیا نیست اما در عین حال گوشه هایی از ابتکار و زیبایی گذشته را حفظ کرده است و شاید بتوان ایران را با ایتالیا مقایسه کرد و با کمی اغماض گفت “ایران ایتالیای آسیاست.” البته شاید در مافیا بازی حتی از ایتالیا هم بالاتر باشد!.
با برچیده شدن زمینهای خاکی و برجسازی در شهرهای بزرگ دیگر این والدین و مدارس هستند که کودکان مستعد را به فوتبال و آموزش ورزش تشویق می کنند. نخستین مشکل این روش این است که تعداد استعدادها بسیار کاهش می یابد و مانند دوران ایران برزیلی خبری از جادوگران و بازیکنان تکنیکی نیست. دومین مشکل آن است که امکانات و بودجه کافی برای حمایت از همین نیمه استعدادها هم وجود ندارد و در واقع ما نه مانند ژاپن مدرسه فوتبال داریم و نه مانند برزیل امیدی به استعدادهای خود رو هست.
خوزستان و آذربایجانها مهد فوتبال
این دو منطقه در ده سال گذشته بیشترین تعداد فوتبالیست را به تیمها داده است . به ویژه خوزستان که هنوز فوتبال خود رو و غریزی در آن بسیار است.استانهایی مانند تهران و اصفهان امروز به مدارس فوتبال و استعدادیابی در مدارس روی آورده اند و در آنجا خبری از تکنیک و نوابغ نیست. باشگاههای ریز و درشت تعطیل شده اند و درباره آینده فوتبال در استان تهران تنها می توان امید به خرید از دیگر استانها داشت و در واقع تیمهای اصلی پایتخت بازیکن ساز نیستند و فقط بازیکن خراب کن شده اند! یعنی بازیکنهای تیمهای حریف را می خرند فقط برای تضعیف حریف و نه برای پیشرفت بازیکن! در طول ۳۵ سال گذشته، تهران جمعیتی ۳ برابر را تجربه کرده است ولی در آن خبری از توسعه امکانات ورزشی و روشهای بازیکن سازی نیست.
حضور سیاست و نظامیگری در باشگاهها
متاسفانه در ۲۰ سال گذشته جوی امنیتی و اطلاعاتی وارد فوتبال شد. روحانیون با چوب “منشور اخلاقی” وارد شدند و نظامیان بازنشسته با رانت و پارتی توانستند مقامات بالای فدراسیون فوتبال را بدست آورند. جو ترسناک حاکم بر بازیکنان از زمان راهیابی ایران به جام ۱۹۹۸ ایجاد شد.
ژمانی که دولتمردان ایران به قدرت فوتبال در ایجاد شور و هیجان و حتی انقلاب پی بردند! مردم ایران پس از راهیابی ایران به جام ۱۹۹۸ با شور و حالی شگرف به رقص و پایکوبی پرداختند و این شادی مردم که همراه با بی اعتنایی به قوانین اسلامی و شعونات اسلامی بود، دولتمردان را بر آن داشت که هرچه بیشتر در فدراسیون فوتبال حضور نظامی و امنیتی داشته باشند و اگر می شد گهگاهی هم نتایج بازیها را آنگونه که می خواهند ویرایش فرمایند. بازی مشکوک ایران – بحرین نمونه بارز آن بود که منجر به یک خانه تکانی کامل در فدراسیون فوتبال و حضور ۱۰۰٪ اهالی سپاهی و امنیتی در فدارسیون تا به امروز شد.
رقابت بین گروهی از مربیان برای خود فروختگی
یاد مرحوم حجازی بخیر. به کسی باج نداد. هرگز حاضر نشد برای رهبری تیم ملی سرش را جلوی چند خائن و خونخوار پایین ببرد. اما گروهی بودند که برای رهبری تیم ملی و استقلال و پرسپولیس ارتباط با مافیای قدرت را اصل قرار دادند و از هر دروغی اعم از ارتباط با امام زمان تا توسل به ابوالفضل برای برد تیم استفاده کردند! خوشبختانه این دو سه مربی هرگز در مجامع بین المللی موفق نبودند و دلیلش هم مشخص است: برد مافیای “امام زمان” و توسل به ابوالفضل داخلی است و نمی توان با این روشهای مافیایی داور یا بازیکن خارجی را هم خرید!
خوشبختانه دست یکی از این مربیان فاسد و مافیایی سال گذشته رو شد و داوران فاسد هم مجبور شدند ارتباط این مربی با امام زمان و تغییر دادن نتیجه بازیها را بوسیله او تایید کنند. جالب است که این مربی در این سالی که دستش رو شد هیچ موفقیت داخلی بدست نیاورد و فعلا نتوانسته است نتیجه ها را به نفع خود عوض کند.
از سوی دیگر مربیانی هسنند که یکی به نعل می کوبند و یکی به میخ! گاهی “ما” هستند و گاهی “اونا”. چه خوب است اگر همیشه با ما بمانند و مانند حجازی اسطوره شوند.
فارغ از هر نتیجه خوشبختانه جو تیم ملی آرام است
خوشبختانه با وجود حضور همه سران سپاه در فدراسیون از بالا به پایین ، همین آقایان هم با فشار عمومی مجبور شدند تن به استخدام یک مربی خارجی بدهندو این موضوع نقطه عطفی بود در حضور بی قید و شرط بازیکنان خارج-نشین ایرانی الاصل. علاقه کارلوس کی روش به بازیکنان اروپایی نشین تا امروز موفق بوده است و جو امنیتی-نمازی-روزه ای تیم ملی را کاهش داده است. در واقع با این مربی دیگر خبری از نماز زوری و دعای ندبه و توسل برای برد نبوده است! و این یک پیشرفت در ارتقای روحیه بازیکنان بوده است!
فشار روانی عوامل سیاسی امنیتی تا به امروز کمتر از گذشته بوده و مهم ترین دلیل آن حضور تعداد زیادی از بازیکنان دورگه و دو ملیتی در تیم ملی است. تیم ایران بی تحربه ترین تیم بازیهاست. سابقه بازی با هیچ تیم بزرگی راندارد. شور بختانه در طول ۲ سال گذشته حتی با یک تیم که رده بندی بهتری از ایران درفیفا داشته باشد بازی نکرده است. در واقع ایران بسوی یک بازی ناشناخته و تجربی می رود. این تیم نه تدارک در خور و نه بازیهای تدارکی مناسبی را پشت سر گذاشته است و همه امیدش به بازیکنان مستعد و مربی بزرگش است.هرچند بی تجربگی این تیم باعث شده است که هیچ کس حتی هواداران ایرانی تیم ایران را جدی نگیرند و ممکن است این به نفع روحیه تیم باشد.
و البته فارغ از هر نتیجه باید برای فوتبال ایران چاره اندیشند
نکته پایانی:
فرض کنید ایران همه را شکست دهد و قهرمان شود! آیا این نشانه ی نظم و سلامت ورزش فوتبال در ایران است؟ هرگز! امروز باید به حال فوتبال ایران چاره ای اندیشید و فساد را از چهره آن زدود.استعدادهای فراوانی در شهرهای کوچک هستند که بخاطر رانت و فساد در ورزش امکان رشد نمی یابند.مربیانی هستند که دم از اسلام و ائمه و نذر ابوالفضل می زنند ولی در عمل دزد و آدم فروش از آب در آمده اند. امید واریم که در آینده چاره ای بحال فوتبال اندیشیده شود که اینگونه دچار فساد و تباهی نباشد و جوانان ما الگوهای جدیدی چون حجازی را باز به چشم ببینند و خبری از بازیکن و مربی لابی کن و مافیایی نباشد.