پیش گفتار:
برای به خاکستر نشاندن و در لجن فروبردن ملتی و نابود کردن کشوری، بهترین راه ترویج و گسترش خرافات در آن کشور است. ملتی که در دام خرافات گرفتار شود، عقل و شعور خود را از دست داده و مانند کودکان و یا عقب ماندگان ذهنی یارای درک و احساس درست رانخواهد داشت. به راستی برای چنین ملتی راه نجاتی نیست و روز به روز بیشتر در لجن خرافات فرو می رود.
شوربختانه ملت ایران و همچنین مردم کشورهای اسلامی دیگر آنچنان در خرافات دین غرق شده اند که امکان اندیشیدن و خردیابی در آنان نیست و همان گونه که به بهبودی و تندرستی بیمار سرطان مزمنی امید چندانی نیست، نمی توان راه نجاتی برای چنین ملت بخت برگشته و بیمار در حال مرگ پیدا نمود.
سرنوشت شوم ملت ایران
از ۱۴ سده پیش که دین طغیان گر و متجاوز اسلام با همه خرافات و پوچ گرایی آن برکشور ما مسلط و حمکفرما شد، رفته رفته مردم کشورمان در دام و بند خرافات آن اسیر شدند و عقل و خرداندیشی خود را از دست دادند. ظهور آخوند در ایران از ۴ سده پیش تا کنون، به مراتب براین پوچ اندیشی و خرافات نگری افزوده است و چشم بصیرت ملت ما را کور کرده و مردم را دیوانه وار اسیر و برده آخوند ساخته است. اگر سخنانی که این آخوندهای مکار روباه صفت بر روی منبرها تحویل مردم ناآگاه، بی مطالعه و کم سواد می دهند را ضبط کرده و یا در دفتری یادداشت کنیم نه تنها شرم آور و خجالت آور است، بلکه باید گفت حزن انگیز و گریه آور نیز می باشد..
سخنان چرچیل
چرچیل سیاستمدار انگلیس در دوران جنگ جهانی دوم گفته بود:” برای تسلط و دستیبابی به کشوری، نیازی به لشکر کشی و جنگ با آن نیست.کایست که جای سیاستمداران آگاه و درستکار آن کشور را با کارمندان عقب مانده و نادرست آن عوض کنید”. گویا خمینی برای چرچیل شاگرد خوبی بود زیرا گفتار و پند وی را در دوران حکمرانی خود به کار بست. آنچنان که دیدیم، خمینی ارتش آزموده و با تجربه با داشتن فرماندهان میهن پرست و آگاه را به کنار زد و به جای آن مملکت را در اختیار یک مشت دزد راهزن، وطن فروش و بی سواد بنام پاسدار و بسیجی گذاشت و چنانکه می بینیم اقتصاد، کشاورزی، و شیرازه کشورمان به کلی نابود گشت.
از سوی دیگر، استادان خردمند با دانش وتجربه بسیار زیاد را به کمک مزدوران خیانتکاری چون عبدالکریم حاج دباغ (سروش) برکنار و خانه نشین کرد و یا آنان را وادار کرد تا به کشورهای دیگر مهاجرت نموده و تجربه و دانش خود را در دانشگاهها و کانون نای پژوهشی آنها به کار برند. و آنگاه شماری عقب مانده بی سواد که به اصطلاح مکتبی بودند بر سرنوشت مراکز علمی ما تحمیل نمود.
در این ویدیو داستان وحشیانه و آدم کشی ابراهیم که می خواست فرزندش را قربانی می کرد بررسی می کند و از این افسانه های آدم کشی نتایج بسیار غم انگیز و با سرانجام شومی در جامعه ما پدید می آورد.
پیشنهاد نویسنده
نگارنده در برابر پیشنهاد چرچیل بر این باورم که اگر بخواهیم کشوری را ورشکست و ملتی را وامانده، زمینگیر، و خاکستر نشین سازیم، بهتر آنست شماری افراد حقه باز و شیاد مانند آخوندهای خودمان را به میان آنان فرستیم تا با اشاعه و ترویج خرافات میان آنان، ملتی وارسته و آگاه را به امتی ذلیل، نادان، خردباخته، و دست و پا شکسته تبدیل کنیم به طوری که همه گونه فعالیت و پیشرفت از آن گرفته شده و به کشوری ورشکسته و بازمانده از جهان تمدن تبدیل شود.
سخنان شرم آور یک آخوند
در میان سخنان بیشرمانه و افتضاح آور صدها اخوند روباه صفت کشورمان ویدیوی یکی از آنان را در این جا می بینید که چگونه آخوند دغلباز فریبکار عقل و خرد گروهی آنهم از جوانان کشورمان را ربوده و آنان را به صورت آدمک های بی منطق و نادان و کم شعور تبدیل ساخته است. این مردک از ابراهیم و قربانی فرزندش اسماعیل در کربلا صحبت می کند که انسان های خردمند به خوبی می دانند ابراهیم پیامبری در کار نبوده و مسأله قربانی کردن اسماعیل و پدیدار شدن گوسفندی از دور نیز افسانه ایست که یهودیان ساختند و مسلمانان از آن کپی کردند.
آخوند مکار و حیله گری یک مشت بی سواد و ناآگاه که احتمالن هرگز یک کتاب با ارزش تاریخی و دینی نخوانده اند به دور خود گرد آورده و مزخرفات و اراجیفی مانند ابراهیم و کشتن فرزندش اسماعیل و گله گوسفندی که به یاد واقعه مسخره کربلا که بعدها اتفاق خواهد افتاد، پریشان و غمگینند و برای سه روز از خوردن علف خود داری می کنند.
این آخوند مکارچنین سخن می گوید که گوسفندان در میان علفزارهای بزرگ و فراوان برای چند روز علف نمی خوردند زیرا آنان در سرزمین کربلا بودند. حال باید از این آخوند متقلب و حقه باز پرسید:
۱- هنگامی که داستان ابراهیم و اسماعیل همگی افسانه و بی محتواست، چرا بیشرمانه آن را روی منبر عنوان می کند؟.
۲- کربلا تا سال ۶۱ هجری کشته شدن امام حسین دهکده ای بیش نبوده و کشتزار و علف زاری در آن وجود نداشته است.
۳- علف نخوردن گوسفندان چه ارتباطی به واقعه کربلا و تشنگی امام حسین داشته است؟.
۴- مردک حقه باز از کجا می گوید که گوسفندی قادر به سخن گفتن بوده است؟….
از آنچه گذشت:
چرچیل می گوید برای نابودی کشوری و به خاکستر نشاندن ملتی نیازی به لشکر کشی و جنگ با آن کشور نیست. بلکه کافیست که:” جای افراد سیاستمدار، آگاه، و برجسته آن کشور را با شماری نادان و احمق عوض کنید. گویا خمینی شاگرد خوبی برای چرچیل بوده زیرا همان روش را در ارتش، دانشگاهها، کارخانجات و مؤسسات پیشرفته ایران پیاده کرد. با به کار بردن مشتی بیسواد، مزدور، ودزد و غارتگر و بی وطن بنام پاسدار، وبسیجی مملکت و ورشکسته و ملتی را خاکستر نشین نمود.
خمینی آنگاه ارتش آزموده را از کار انداخته و افسران خردمند و وطن پرست آنرا بیکار، آواره و خانه نشین نمود. استادان ورزیده و دانشمند را بر کنار، منزوی و یا از مملکت فراری داد، و به جای آنان گروهی بی سواد مکتبی و بی خرد وطن فروش را جانشین نمود. نگارنده بر این باور است که برای نابودی کشوری و ذلیل و بیچاره کردن ملت آن به کمار گماردن شماری شیاد کلاهبردار به نام آخوند کافیست که عقل و خرد را از مردم گرفته و آنان را در لجن خرافات و حماقت بنام امت اسلامی فرو برد.