اراجیف و مزخرف گویی آخوند دغلباز، و پذیرفتن امت وامانده و کم شعور ۱

پیش گفتار:

برای به خاکستر نشاندن و در لجن فروبردن ملتی و نابود کردن کشوری، بهترین راه  ترویج و گسترش خرافات در آن کشور است. ملتی که در دام خرافات گرفتار شود، عقل و شعور خود را از دست داده و مانند کودکان و یا عقب ماندگان ذهنی یارای درک و احساس درست رانخواهد داشت. به راستی برای چنین ملتی راه نجاتی نیست و روز به روز بیشتر در لجن خرافات فرو می رود.

شوربختانه ملت ایران و همچنین مردم کشورهای اسلامی دیگر آنچنان در خرافات دین غرق شده اند که امکان  اندیشیدن و خردیابی در آنان نیست و همان گونه که به بهبودی و تندرستی بیمار سرطان مزمنی امید چندانی نیست، نمی توان راه نجاتی برای چنین ملت بخت برگشته و بیمار در حال مرگ پیدا نمود.

سرنوشت شوم ملت ایران

از ۱۴ سده پیش که دین طغیان گر و متجاوز اسلام با همه خرافات و پوچ گرایی آن برکشور ما مسلط و حمکفرما شد، رفته رفته مردم کشورمان در دام و بند خرافات آن اسیر شدند و عقل و خرداندیشی خود را از دست دادند. ظهور آخوند در ایران از ۴ سده پیش تا کنون، به مراتب براین پوچ اندیشی و خرافات نگری افزوده است و چشم بصیرت ملت ما را کور کرده و مردم را دیوانه وار اسیر و برده آخوند ساخته است. اگر سخنانی که این آخوندهای مکار روباه صفت بر روی منبرها تحویل مردم ناآگاه، بی مطالعه و کم سواد می دهند را ضبط کرده و یا در دفتری یادداشت کنیم نه تنها شرم آور و خجالت آور است، بلکه باید گفت حزن انگیز و گریه آور نیز می باشد..

داستان مسخره و چندش آور ابراهیم آدم کش که می خواهد سر فرزند خود را ببرد و ناگاه گوسفندی فرا می رسد و او را قربانی می کند. افسانه ای که مرغ مرده هم اگر بشنود بلند می شود و قاه قاه به ریش گوینده آن می خندد.

داستان مسخره و چندش آور ابراهیم آدم کش که می خواهد سر فرزند خود را ببرد و ناگاه گوسفندی فرا می رسد و او را قربانی می کند. افسانه ای که مرغ پخته هم اگر بشنود بلند می شود و قاه قاه به ریش گوینده آن می خندد.

سخنان چرچیل

چرچیل سیاستمدار انگلیس در دوران جنگ جهانی دوم گفته بود:” برای تسلط و دستیبابی به کشوری، نیازی به لشکر کشی و جنگ با آن نیست.کایست که جای سیاستمداران آگاه و درستکار آن کشور را با کارمندان عقب مانده و نادرست آن عوض کنید”. گویا خمینی برای چرچیل شاگرد خوبی بود زیرا گفتار و پند وی را در دوران حکمرانی خود به کار بست. آنچنان که دیدیم، خمینی ارتش آزموده و با تجربه با داشتن فرماندهان میهن پرست و آگاه را به کنار زد و به جای آن مملکت را در اختیار یک مشت دزد راهزن، وطن فروش و بی سواد بنام پاسدار و بسیجی گذاشت و چنانکه می بینیم اقتصاد، کشاورزی، و شیرازه کشورمان به کلی نابود گشت.

از سوی دیگر، استادان خردمند با دانش وتجربه بسیار زیاد را به کمک مزدوران خیانتکاری چون عبدالکریم حاج دباغ (سروش) برکنار و خانه نشین کرد و یا آنان را وادار کرد تا به کشورهای دیگر مهاجرت نموده و تجربه و دانش خود را در دانشگاهها و کانون نای پژوهشی آنها به کار برند. و آنگاه شماری عقب مانده بی سواد که به اصطلاح مکتبی بودند بر سرنوشت مراکز علمی ما تحمیل نمود.

در این ویدیو داستان وحشیانه  و آدم کشی ابراهیم که می خواست فرزندش را قربانی می کرد بررسی می کند و از این افسانه های آدم کشی نتایج بسیار غم انگیز و با سرانجام شومی در جامعه ما پدید می آورد.

پیشنهاد نویسنده

نگارنده در برابر پیشنهاد چرچیل بر این باورم که اگر بخواهیم کشوری را ورشکست و ملتی را وامانده، زمینگیر، و خاکستر نشین سازیم، بهتر آنست شماری افراد حقه باز و شیاد مانند آخوندهای خودمان را به میان آنان فرستیم تا با اشاعه و ترویج خرافات میان آنان، ملتی وارسته و آگاه را به امتی ذلیل، نادان، خردباخته، و دست و پا شکسته تبدیل کنیم به طوری که همه گونه فعالیت و پیشرفت از آن گرفته شده و به کشوری ورشکسته و بازمانده از جهان تمدن تبدیل شود.

سخنان شرم آور یک آخوند

در میان سخنان بیشرمانه و افتضاح آور صدها اخوند روباه صفت کشورمان ویدیوی یکی  از آنان را در این جا می بینید که چگونه آخوند دغلباز فریبکار عقل و خرد گروهی آنهم از جوانان کشورمان را ربوده و آنان را به صورت آدمک های بی منطق و نادان و کم شعور تبدیل ساخته است. این مردک از ابراهیم و قربانی فرزندش اسماعیل در کربلا صحبت می کند که انسان های خردمند به خوبی می دانند ابراهیم پیامبری در کار نبوده و مسأله قربانی کردن اسماعیل و پدیدار شدن گوسفندی از دور نیز افسانه ایست که یهودیان ساختند و مسلمانان از آن کپی کردند.

آخوند مکار و حیله گری یک مشت بی سواد و ناآگاه که احتمالن هرگز یک کتاب با ارزش تاریخی و دینی نخوانده اند به دور خود گرد آورده و مزخرفات و اراجیفی مانند ابراهیم و کشتن فرزندش اسماعیل و گله گوسفندی که به یاد واقعه مسخره کربلا که بعدها اتفاق خواهد افتاد، پریشان و غمگینند و برای سه روز از خوردن علف خود داری می کنند.

این آخوند مکارچنین سخن می گوید که گوسفندان در میان علفزارهای بزرگ و فراوان برای چند روز  علف نمی خوردند زیرا آنان در سرزمین کربلا بودند. حال باید از این آخوند متقلب و حقه باز پرسید:

۱- هنگامی که داستان ابراهیم و اسماعیل همگی افسانه و بی محتواست، چرا بیشرمانه آن را روی منبر عنوان می کند؟.
۲- کربلا تا سال ۶۱ هجری کشته شدن امام حسین دهکده ای بیش نبوده و کشتزار و علف زاری در آن وجود نداشته است.
۳- علف نخوردن گوسفندان چه ارتباطی به واقعه کربلا و تشنگی امام حسین داشته است؟.
۴- مردک حقه باز از کجا می گوید که گوسفندی قادر به سخن گفتن بوده است؟….

از آنچه گذشت:

چرچیل می گوید برای نابودی کشوری و به خاکستر نشاندن ملتی نیازی به لشکر کشی و جنگ با آن کشور نیست. بلکه کافیست که:” جای افراد سیاستمدار، آگاه، و برجسته آن کشور را با شماری نادان و احمق عوض کنید. گویا خمینی شاگرد خوبی برای چرچیل بوده زیرا همان روش را در ارتش، دانشگاهها، کارخانجات و مؤسسات پیشرفته ایران پیاده کرد. با به کار بردن مشتی بیسواد، مزدور، ودزد و غارتگر و بی وطن بنام پاسدار، وبسیجی مملکت و ورشکسته و ملتی را خاکستر نشین نمود.

خمینی آنگاه ارتش آزموده را از کار انداخته و افسران خردمند و وطن پرست آنرا بیکار، آواره و خانه نشین نمود. استادان ورزیده و دانشمند را بر کنار، منزوی و یا از مملکت فراری داد، و به جای آنان گروهی بی سواد مکتبی و بی خرد وطن فروش را جانشین نمود. نگارنده بر این باور است که برای نابودی کشوری و ذلیل و بیچاره کردن ملت آن به کمار گماردن شماری شیاد کلاهبردار به نام آخوند کافیست که عقل و خرد را از مردم گرفته و آنان را در لجن خرافات و حماقت بنام امت اسلامی فرو برد.

  • yahoda

    gheseh khatneh mardam intorie drost shod ke khodavand be ebrahim va nazdiekaneshon goft bejayeh koshtaneh pesaret sare kireto ghat kon va az on mogheh khatneh kire marda dar ghomeh yahod va mosalmon rasm shod