پیش گفتار:
وجود افراد معتاد در یک کشور نشانه به هم ریختگی و فروپاشی آن جامعه است. هنگامی که رژیمی خودکامه و غیر مردمی بر سرکار است، به دلیل ورشکستگی اقتصادی، مردم هیچگاه در آسایش و آرامش به سر نمی برند. فقر مادی، مشکلات و نابه سامانی های اجتماعی در کنار دیکتاتوری و زورگویی رژیم آنان که ضربه پذیرترند به ناچار به اعتیاد پناه می برند و ناآگاه و ناخواسته در طلسم دیو مواد کشنده و خطرناک مخدر گرفتار می شوند.بی گمان مواد مخدر زهرهای کشنده ای است که نسل ها را می سوزاند و خانمان ها را بر باد می دهد.
همانگونه که گفته شد تنها در کشورهای با رژیم دیکتاتوری غیر مردمی و با وجود فقر و تنگدستی، و بیخانمانی می توان به مسأله غیر انسانی و چندش آور اعتیاد به مواد مخدر بر خورد نمود. چنانکه کشورهای دیکتاتوری نیکاراگوآ و ونزوئلا نیز مانند ایران نمونه زنده و آشکار روی آوردن مردم بینوای زیر فشار فقر و تهیدستی و دیکتاتوری به سموم و زهرهای کشنده ای بنام مواد مخدر می باشد.
در غرب چه می گذرد؟
مردم کشورهای غربی نیز از برکت برادران پاسدار و قاچاقچیان افغانستان دست و بالشان به مواد مخدر باز است و کم و بیش با مسأله اعتیاد آنهم نزد ثروتمندان و پولداران برخورد می کنیم. وگرنه مردم کم درآمد کمتر در پی این مواد کشنده اند. شاید اعتراض شود که در غرب نیز افراد بیخانمان و خیابان خواب دیده می شود که در زیر پلها و کنار رودخانه ها در گوشه و کنارهایی زندگی می کنند. باید گفت که اینان گروهی خود بیخانمان سازند. با آن که مقرری هفتگی برای زندگی قابل تحمل و هم چنین مسکن در اختیار آنان گذاشته می شود ولیکن آنان پول هفتگی را همواره دریافت می کنند و بازهم ولگردی و خیابان خوابی را بر یک زندگی اولیه درون ساختمان دولتی ترجیح می دهند.
زنان معتاد خیابان خواب
گرچه مسأله اعتیاد در هرکشوری لکه ننگی است که بر پیشانی فرمانروایان و گردانندگان آن کشور دیده می شود، ولیکن بودن زنان معتاد و ولگرد خیابانی اوج فروپاشی و به هم ریختن آن جامعه و نهایت دیکتاتوری و خودکامگی و بی توجهی رژیم حاکم بر آن کشور را نشان می دهد. ما در رژیم های گذشته با وجود درآمد کم کشور و نداشتن ارتباطات جهانی مانند امروز، مسأله اعتیاد بسیار ناچیز و کم و آنهم تنها به کشیدن تریاک خلاصه می شد. چنانچه آمار می گرفتند، مصرف کنندگان تریاک نیز بیشتر آخوندها و یا مالکان دهات و شهرهای کوچک بودند
در گذشته در کشورما سوای شمار کمی در شهرهای مرزی افغانستان و یاکمتر زنان معتاد دیده می شدند. شمار کمی از آنان در شهرهای مرزی قوچان، تایباد، و تربت جام خراسان و یا شماری از نقاط بلوچستان و مناطق مرزی دیگر به چشم می خوردند. اینگونه زنان انگشت شمار معتاد نیز در درون خانواده ها و در میان فامیل و بستگان می زیستند، به درد و رنج خود آگاه بودند، ولی هیچگاه خود را آواره خیابان ها و به شکل افتضاح آور امروزی کارتن خواب نمی کردند.
گزارشی از یک رسانه
وحید توفیقی در رسانه خود به گفتار مدیر عامل سازمان رفاه خدمات و مشارکت های اجتماعی تهران به شرح زیر اشاره می کند:
مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران با بیان اینکه متاسفانه پدیده کارتن خوابها در میان زنان قابل مشاهده است، تصریح کرد: ” قبلا این پدیده مختص آقایان بود اما هماکنون در میان زنان نیز این پدیده مشاهده میشود که این زنان معتاد هستند.”.
زارع صفت با اشاره به اینکه شاهد کاهش سن آسیب دیدگان در شهر تهران هستیم، تاکید کرد: متاسفانه سن زنان کارتن خواب ۲۰ سال است و این بیانگر کاهش سن آسیب دیدگی است.”.
در این گفتار مسئول سازمان رفاه شهرداری کمترین اشاره ای به این نمی کند که چرا در رژیم ضد انسان ولایت فقیه زنان نیز معتاد شده و حتی کارتن خواب و آواره خیابان ها می شوند؟!. آیا در کدام یک از رژیم های گذشته این پدیده ننگ و نفرت آور اجتماعی دیده شده که زنان، یعنی ناموس همه ما سرگردان کوچه و پس کوچه باشند!. آنهم در دخترانی در سن ۲۰ سالگی که جای آنان در یک کشور با رژیم انسانی در دانشگاهها و یا ادارات و مؤسسات انسانی است!
هشدار نسبت به افزایش زایمان زنان کارتن خواب
شورای شهر تهران اعلام کرد: در گذشته گزارش ولادت ۳ تا ۴ نوزاد معتاد در هر ماه به دست ما میرسید ولی متاسفانه آمار ولادت نوزادان کارتنخواب به شدت افزایش یافته و به طور میانگین ۲ تولد در هر روز گزارش میشود.”
علت جمع آوری زنان کارتن خواب را نباید حسن نیت رژیم دانست که می خواهد آنان را درمان کرده، خانه و زندگی دهد و از آوارگی نجات بخشد. بلکه این نهایت آبروریزی و خشم و نفرت مردم رهگذر از رژیم ضد انسانی ولایت فقیه بود که همواره در میان آنان شنیده شده به گوش مسئولین به مسئولیت نیزمی رسید. تا آنجا که رژیم تصمیم می گیرد دختران و زنان باردار شده را عقیم کند. از آن جا که انتظار می رفت سر و صدای این جنایت آشکار نیز بر ملا شده و به گوش همگان برسد، رژیم ترجیح داد که با جمع آوری این زنان و سربه نیست کردن آنان، سرپوش بر کوتاهی و عملکرد ضد ملی و مردمی خود حاکی از عدم توجه به مشکلات و نارسایی های جامعه بگذارد.
حواشی فاجعهبار اعتیاد و فقر زنان
افزایش فقر و اعتیاد در میان زنان، حواشی فاجعهباری نیز به همراه دارد. یکی از نمونههای آن که سالهاست وجود دارد، اما اخیرا اخبار مربوط به آن در سطح رسانهها انعکاس بیشتری یافته، خرید وفروش نوزاد است. فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران، از خرید و فروش نوزدان در اطراف برخی بیمارستانهای جنوب تهران خبر داد.
فاطمه دانشور به خبر گزاری”فارس” گفته بود که گزارشها نشان میدهند “خانمهای کارتن خواب و زنان روسپی به هنگام زایمان در برخی از بیمارستانهای جنوب و مرکز شهر” نوزاد خود را با دریافت ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان میفروشند. به گفته او اکثر این نوزادان مبتلا به HIV و بیماریهای دیگر هستند، از آنها نگهداری درستی نمیشود و طولعمر کوتاهی دارند. مشتریان این کودکان “باندهای مختلف” از جمله “متکدیان” هستند.
از آنچه گفته شد:
آیا کارتن خوابی و خیابان گردی زنان کشورمان که ناموس همه به شمار می آیند آنهم کشوری که بر روی دریایی از نفت و گاز قرار گرفته و کوهها و تپه های آن انباشته از کانهای زیر زمینی است، تف سربالایی نیست که بر پیشانی فردفرد رژیم فرود می آید؟!. به راستی، رژیم ضد انسانی ولایت فقیه به عنوان اسلام ناب محمدی چگونه جامعه پیشرفته و دارای فضایل اخلاقی و منش انسانی ما را به فساد و تباهی کشانید! . چگونه شیرازه خانواده ها را به هم ریخت!. فساد، تباهی، دزدی، رشوه خواری، اعتیاد، هرزگی و همه گونه زشتی ها را در جامعه رواج داد. فامیل ها را از هم جدا، آواره، بدبین، و روبه روی هم قرار داد!!.
آیا با اینهمه فساد اجتماعی به ویژه آواره و سرگردان شدن زنان جامعه ما و اکنون به نحوی و روشی سر به نیست کردن آنان، مایه شرم و موجب خجالت هر ایرانی فرهیخته نیست؟. آیا دیگر وقت آن فرا نرسیده که ملت خاموش ما از جای بر خیزند و این رژیم جنایتکار ضد ایرانی را به سزای کارهای غیر انسانی و تخریب و ویران کردن کشورمان برسانند؟؟!.