دعوای برنج در مجلس
سه شنبه ۱۸ خرداد ۹۵ نماینده آمل و معاون پارلمانی وزارت کشاورزی پس از درگیری لفظی به زد و خورد پرداختند که با پیراهن پاره از صحن علنی مجلس خارج شد.
یقه درانی و گاز گرفتن در صحن مجلس چیز جدیدی نیست! اما نکته ای که نگارنده را به نوشتن این مقاله واداشت لزوم تغییر نوع کشت و کشاورزی در ایران است. بخصوص حذف کامل برنج و جانشین کردن آن با محصولات سود آور. هر کیلو برنج ۴۰۰۰ لیتر آب شیرین نیاز دارد و عملا بهای آب مصرفی آن از خود برنج بسیار بیشتر است! پس چرا برنج می کاریم؟
تغییرات اقلیمی ایران
آب شیرین منابع محدودی دارد و ایران یکی از خشکترین کشورهای جهان است که سال بسال هم بارندگی آن کاهش می یابد. تغییر اقلیم ایران اجبار طبیعت است و با گرم شدن زمین، مسیر بادهای منطقه ای که ابرها را حمل می کنند در حال تغییر است.
با تغییرات سالهای گذشته آشکارا شاهد این هستیم که مسیر بادهای منطقه ای در ۳۰ سال گذشته از غرب به شرق به جنوب غرب به شمال شرق تغییر کرده است. بزرگترین دلیل آنرا می توان در حرکت ریزگردهای عربستان بسمت شمال شرق عربستان در خاک عراق و ایران دید. این ریزگردها که در گذشته از عربستان بسمت شرق در حرکت بودند فقط گاهی جنوب ایران را لمس می کردند و آسمان استانهای فارس و کرمانشاه و لرستان در گذشته ای نه چندان دور این ریزگردها را نداشت. اما امروز می بینیم که علاوه برخوزستان و بوشهر ، استانهای فارس، لرستان، کرمانشاه ، خرم آباد و حتی همدان و تهران و بسیاری دیگر هم مورد هجوم ریزگردها قرار گرفته اند.
مهمترین دلیل مشاهده ریزگردها تغییر مسیر بادهای سوزان عربستان بسمت شمال شرقی است. این بادها البته در زمستان حامل ابرهای بارانزا هم هستند که مقدار کمی بارش در زاگرس را می آفرینند. در گذشته مسیر بادها کمتر جنوبی-شمالی بود ولی امروز مسیر جنوب غربی به شمال شرقی این بادها بیشترین آسیب را به کشاورزی و آب و هوای ایران زده اند. در ضمن بارانهای حاصل از ابرهای این مسیر نسبتاً تازه آلوده به گرد و غبار اسیدی هم هستند.
این تغییر اقلیمی که بخاطر گرم شدن زمین ایجاد شده است سرانجام کاهش توان جبهه شمالی معروف به “سیبری ” است. کاهش بارش برف در تمام ایران و همچنین کاهش بارندگی در بیشتر نقاط ، پیامد این تغییر در ۳۰ سال گذشته بوده است.
آب ، گرانبهاترین در ایران
ایران همواره کشوری کم آب بوده است که در نوار بیابانی صحرای افریقا به مغولستان قرار دارد. اما تغییرات اقلیمی ۳۰ سال گذشته این مشکل را شدت بخشیده است. امروزه آب به گرانبهاترین کالا در ایران بدل گشته است و نسلهای آینده بی آبی را با پوست و استخوان خویش حس خواهد کرد.
اگر در گذشته مثلاً یزد،اصفهان و کرمان با مشکل کم آبی روبرو بودند امروز فارس و لرستان و خوزستان و به تعبیری همه استانهای ایران بغیر از نوار شمالی، با کاهش بارندگی روبرو هستند. افزایش جمعیت کشور در سالهای آغازین جمهوری اسلامی هم یکی از دلایل کاهش منابع زیر زمینی آبی بوده است که خشک شدن دریاچه ها ،چشمه ها و کهریزها را سرانجام داشته است. شوربختانه این کاهش منابع زیرزمینی آبی بسیار شدید است بطوریکه در برخی نقاط ما آب جمع شده در ۷۰۰ سال گذشته را در ۳ دهه مصرف کرده ایم!
بنابراین آب گرانبهاترین گوهر در ایران است و مدیریت آب مهمترین کاری است که باید انجام می شد و در آینده هم باید بشود.
انتخاب محصولات کشاورزی
بسیاری از نقاط ایران کشت و کار گذشته را دارند در حالیکه با ایجاد شبکه های ترابری در جهان ، بسیاری از کشورها محصولات کشاورزی را دیگر بر اساس منابع و سوددهی آن تولید می کنند. تولید برنج برای کشوری خشک مانند ایران بسیار نادرست و غم انگیز است. ۶۰ درصد کل آب کشور فقط صرف برنج و گندم می شود! این درحالیست که گندم و برنج با وضعیت جهان امروز بسیار ارزان قابل تهیه هستند و ایران با توجه به نداشتن منابع آب و خاک مناسب این دو محصول هرگز توانایی رقابت با قیمت تمام شده در کشورهایی نظیر قزاقستان و تایلند را ندارد.گندم در قزاقستان با یک پنجم بهای تمام شده ایران تولید می شود و قیمت تمام شده برنج در تایلند یک هشتم ایران است! جالب است بدانید که امروز در هند و تایلند برنج ایرانی هم کشت می شود و ایران هم از وارد کننده های آن است.
چرا که نه؟… آب در هند و تایلند مجانی است و در ایران ارزش طلا دارد و نباید آب گرانبها را هدر دهیم در حالیکه برنج نه از نظر غذایی و نه از نظر سوددهی کمکی بما نخواهد کرد. جایگزین کردن برنج با محصولاتی که سود دهی بیشتر دارند و با شرایط کم آبی ایران سازگارند الزامی است.
ایران در حال از دست دادن سهم خود در بسیاری از محصولات کشاورزی سود آور است. واردات خشکبار از چین و هند در حالیکه ما توان تولید آنها را با مدیریت منابع آبی داشتته ایم ، نشانه بی کفایتی و بی لیاقتی سران مدیریتی کشاورزی کشور است. حتی نخود، لوبیا ، عدس ، گردو، بادام را از چین و هند وارد می کنیم! این در حالیست که تولید برنج و گندم ۶۰ درصد آب کشور را بباد می دهد و سودی هم ندارد!
یک کیلوگرم برنج = ۴۰۰۰ لیتر آب شیرین
آب شیرین لیتری چند است؟ یک کیلوگرم برنج ۴۰۰۰ لیتر آب شیرین نیاز دارد. حال خود حساب کنید که برای ۲/۵ میلیون تن برنج مصرفی سالانه در ایران چند لیتر آب نیاز است چون ماشین حساب ما سوخت! این میزان آب را می توان برای مصارف دیگری ذخیره کرد و کشاورزان را آموزش داد تا محصولات جایگزین برنج را بکارند. چه دلیل دارد که در مناطق خشک و نیمه بیابانی مانند اصفهان و طبس برنج کشت شود؟ حتی کشت برنج در نوار شمالی کشور توجیه اقتصادی ندارد ؛ چون بهای آب شیرین مصرف شده چندین برابر برنج بدست آمده است.
کشاورزان ایرانی باید خود را با شرایط جهانی شدن همگام سازند. ایران روزگاری تولیدکننده چای خود بود که شوربختانه با بی توجهی و وارد شدن چایهای اسانس مصنوعی ذائقه مردم تغییر کرد و امروز مردم ایران “چای” نمی خواهند بلکه “کوکاکولای احمد” در بسته بندی چای احمد را می خواهند و گمان می برند که چای می نوشند! دوستان ! چای آنی نیست که در چای احمد و محمود و امثال آن یافته اید! چای واقعی همان چای طبیعی لاهیجان است. چای واقعی نیاز به ۳۰ دقیقه دم کشیدن دارد و این چایهای زود دم خارجی جز رنگ و مزه چای هیچ خاصیتی ندارند….
آموزش مردم و کشاورزان
مردم باید آموزش ببینند؛ کشاورزان هم. اینکه برنجی چقدر قد بکشد و اینکه چه عطری بدهد شاید گاهی جالب باشد ولی واقعیت این است که برنج پوست کنده چیزی جز نشاسته نیست. هر چقدر هم برنج گران بخرید چیزی بدست نمی آورید. پول خود را صرف میوه و سبزیجات و پروتئین کنید و نه برنج!
کشاورزان هم باید آموزش ببینند که محصولات پرسود با کمترین مصرف آب بدست آورند. کشت برنج و گندم بیشترین آسیب را به طبیعت و منابع گرانبهای آبی ما زده است و خطر ادامه کشت این دو محصول برای ما انکار ناپذیر است. ایران در حال از دست دادن سهم خود در بازار پسته است، چرا که سرمایه گذاری و تحقیق در این محصول انجام نشده است. بطور کلی پس از انقلاب کشاورزی ایران از باغداری و برنامه ریزی بلند مدت به کشاورزی یکساله تغییر یافته است که باعث افت منابع آبی و از بین رفتن خاک بسیاری از منطق ایران شده است. ایران با تنوع آب و هوایی خود می تواند محصولات مختلفی را در خود کشت نماید ولی ما باید با مدیریت ، نوع این محصولات را برنامه ریزی نماییم. اندکی توجه و برنامه ریزی می تواند شمال کشور را از بلای برنج که جز فقر و گرفتاری چیزی ببار نیاورده است به محصولات بسیار سود ده تر سوق دهد. محصولاتی فراموش شده که ما آنها را وارد می کنیم ولی امکان کشت آنها در ایران هست. وارد کردن بادام و گردو از چین و هند نشاندهنده تنبلی ما در مدیریت بلند مدت کشاورزی است. با این وضع ممکن است به واردکننده پسته و زعفران هم تبدیل شویم!