۱۳ اسفند گذشته مذاکرات سوریه در ژنو پایان یافت. بالاخره مخالفان و دولت بشار اسد دور یک میز نشستند و در حالیکه حضور ترکیه و امریکا و روسیه بسیار پررنگ بود ، نبود نظرات مقامات ایرانی در این مذاکرات نشانه ی کاهش اهمیت و پایان تاریخ مصرف ایران بخت برگشته است.
تشکیل دولت سراسری غیرفرقهای، تهیه پیشنویس قانون اساسی جدید، برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه تحت نظارت سازمان ملل و اقدامات لازم برای مبارزه با تروریسم چهار محوری هستند که به گفته استفان دی میستورا برای مذاکرات آتی تعیین شده است.
چرا ایران مورد بی توجهی است؟
هیچ کس طرفدار دخالت ایران در ماجرای سوریه و عراق نیست. با وجودیکه سال گذشته ایران رهبری نیروهای زمینی شیعه را بر علیه داعش در سوریه و عراق داشته است و ۲۱۰۰ سپاهی ایران در جریان این درگیریها کشته شده اند ، اما هر چه داعش شکست خورد و عقب نشست ، نقش دیپلماتیک ایران در سوریه و عراق کاهش یافته است.
گویی هیچ یک از کشورهای منطقه روی خوشی نسبت به ایران ندارند و ترجیح می دهند ایرانی با ضرری چندین میلیارد دلاری پای خود را از عراق و سوریه کنار بکشد. دو دلیل عمده درباره کنار گذاشتن ایران می توان ذکر کرد.
انزوای سیاسی ایران
دلیل اول این است که رژیم جمهوری اسلامی از محبوبیت بین المللی و دیپلماتیک برخوردار نیست و طبیعتاً حتی کسی مانند بشار اسد با داشتن روسیه در کنار خود ترجیح می دهد بصورت علنی از حضور نیروهای سپاه در خاک سوریه حمایت ننماید. بشار اسد فردی بوده است که بخوبی توانسته بر اساس منافع خود عمل نماید و بیشترین بهره را از نیروهای ایرانی برده است.
جنگی که همه بشار اسد را بازنده بی چون و چرایش می دانستند با حمایت ایران و روسیه به جنگ برنده برای بشار اسد تبدیل شد. در ادامه هم ترکیه و امریکا مجبور شدند ، بشار اسد را به رسمیت بشناسند و در آینده سوریه او را نیز بعنوان یک وزنه قدرت بپذیرند. این چرخش امریکا و ترکیه به ضرر ایران تمام خواهد شد. چرا که محبوبیت و توان اقتصادی امریکا و ترکیه در جامعه جهانی بسیار وسوسه انگیز است و طبیعتاً سوریه به توان دیپلماتیک این دو کشور نیاز دارد. اما ایران در سطح جهانی نه تنها محبوب نیست بلکه منفور هم هست و هرجه سوریه به ایران بچسبد از این رابطه متضرر خواهد شد و وجهه اش در میان کشورهای عربی به خطر خواهد افتاد. طبیعتاً بشار اسد بدنبال بازیابی وجهه جهانی خود است و نزدیکی به امریکا و ترکیه تنها یک قربانی دارد و آن هم ایران است. عراق هم به همین منوال سعی در نزدیکی با امریکا دارد و منافع عراق در این است که روابطش را با امریکا بهبود بخشد و همانند دولت سوریه ، ایران را قربانی این ماجرا خواهد ساخت تا باز هم انزوای سیاسی ایران در جامعه جهانی آشکار شود.
بیم مردم عرب منطقه از ایجاد ولایت فقیه در کشورشان
دلیل دوم جامعه عربی منطقه است که دل خوشی از دخالتهای ایران در سوریه و عراق ندارند. یعنی از یک سوی بیشترین بهره را از نیروهای سپاه برای شکست داعش برده اند و از سوی دیگر سپاه را بعنوان یک داعش دیگر می بینند و نفرت از جمهوری اسلامی در میان جوامع عربی روز بروز بیشتر شده است. اعراب بخوبی می دانند که ایران بدنبال ایجاد حکومتهای مانند خود و باصطلاح “صادر ” کردن انقلاب خود است. این داستان البته از همان آغاز انقلاب ننگین اسلامی بوده است و همواره ایران کشورهای همسایه را با چالش صدور انقلاب خود مواجه نموده است. اگر چه در آغاز گمان می رفت که مردم عرب منطقه و بخصوص شیعیان از ایجاد حکومتی مانند رژیم ایران در سوریه و عراق حمایت نمایند ولی تجربه تلخ ایران در سقوط کشور به ژرفای فقر و دزدیهای بی سابقه و همچنین بروز دیکتاتوری دینی و فاشیسم مذهبی باعث عقب نشینی و بیم جامعه عرب منطقه از تکرار اشتباه انقلاب اسلامی شد.
اما سپاه قدس ایران بزور تفنگ هم شده می خواهد این انقلاب کذایی خود را صادر نماید! طبیعی است که افکار عمومی جامعه عرب منطقه چه شیعه و چه سنی هرگز به چنین تجربه فلاکت باری تن نخواهند داد . این می تواند دلیل محکمی باشد بر انزوای ایران در منطقه که با توجه به ماهیت نظام فاشیستی ولایت فقیه ، روز بروز هم بر این نفرت از جمهوری اسلامی افزوده شده است.
پوتین ،ترامپ و اردوغان
با حذف قریب الوقوع ایران از مذاکرات سوریه و همچنین از جنگ عراق، بازیگران اصلی منطقه سه کشور خواهند بود. روسیه ، ترکیه و امریکا. ترکیه نمایندگی نظرات کشورهای عرب سنی را خواهد داشت و اردوغان سعی کرده است تا نقش ترکیه را در میان کشورهای اسلامی تقویت کند و با توجه به توان نظامی و اقتصادی و دیپلماتیک ترکیه تا به امروز بسیار هم موفق بوده است. چرخش ترکیه درباره بشار اسد بخوبی نشان داد و اردوغان یک سیاستمدار کارکشته و کاربلد است.
پوتین هر چند حامی بشار اسد و ایران در این مذاکرات است ولی تجربه نشان داده است که روسها می توانند به سرعت پیمان شکنی نمایند و حمایت از ایران و اسد تنها بهانه ای برای حضور روسیه در منطقه است. منافع سیاسی و نظامی روسیه شاید بر منافع اقتصادیش بچرخد ولی بهر حال حضور روسیه در یک کشور عربی آن هم در قلب خاور میانه می تواند منافع اقتصادی هم برای روسها داشته باشد. روابط محکم با امریکا طبیعتا برای پوتین وسوسه انگیز است و روسیه هیچ گاه بخاطر جمهوری اسلامی در برابر امریکا ریسک نکرده است. عیناً مانند پرونده هسته ای که روسیه ناگهان درست ایران را در حنا گذاشت؛ چون منافع روسیه حکم می کرد که با امریکا همراه شود.
طبیعتا ایران بزرگترین بازنده این بازی است ، چرا که در بازی ترامپ و پوتین ، خامنه ای و سپاه قدس او مهره سوخته محسوب می شوند. تاریح مصرف پیاده ها تمام شده است و زمان حذف پیاده در بازی شطرنج سوریه و عراق است.
از اکنون زمزمه هایی برای کاهش و حذف نیروهای سپاه قدس در میان نمایندگان مجلس عراق شنیده می شود . مقامات عراقی هم در پاسخ به امریکا از خروج سپاه قدس تلویحاً سخن گفتند. تکلیف میلیاردها دلار مردم فقیر و بدبخت ایران که در این دو کشور هم خرج شده مشخص است : اصولاً جمهوری اسلامی کاری به منافع ملت ایران نداشته و ندارد!