اصلاح طلبان، یا برندگان واقعی انتخابات مجلس نهم! ۴

انتخابات مجلس نهم طی روزهای آتی در ایران برگزار خواهد شد و در این دوره برخلاف دوره های پیشین، گروه موسوم به اصلاح طلبان به رهبری سید محمد خاتمی در انتخابات حضور ندارند و یا به عبارتی دیگر مایل به شرکت در انتخابات فرمایشی رژیم نیستند. بدین ترتیب این فرصت که محبوبیت اصلاح طلبان در نزد افکار عمومی سنجیده شود میسر نیست. عناصر فعال این طیف هم بدلیل اینکه در زندان بودند امکان ثبت نام نداشتند و تعدادی از توابین مثل ابطحی و غیره… هم که نیک میدانستند نتیجه انتخابات چه میتواند باشد در انتخابات ثبت نام نکردند. اصلاح طلبان با گرایش راست مثل کواکبیان, خباز و تابش هم که هرگز توسط خاتمی و دوستانشان نفی نشدند، آنقدر تعدادشان کم هست که نمیتوان ورود یا عدم ورود شان به مجلس را اقبال عمومی به جناح اصلاخ طلب ارزیابی کرد.

 انتخابات، و یا در حقیقت انتصابات، بازی گرفتن مردم است در یک نمایش آخوندی، کاری که ۳۳ سال است مرتباً تکرار شده، و مردم گوسفند وار در این نمایشنامه  کمدی- فانتزی ولایت فقیح شرکت می کنند.

انتخابات، و یا در حقیقت انتصابات، بازی گرفتن مردم است در یک نمایش آخوندی، کاری که ۳۳ سال است مرتباً تکرار شده، و مردم گوسفند وار در این نمایشنامه کمدی- فانتزی ولایت فقیح شرکت می کنند.

اما سوال اینست که چرا اصلاح طلبان برنده واقعی انتخابات نهم هستند!؟
برای رسیدن به پاسخ ابتدا از مجلس چهارم که پیدایش اصلاح طلبان یا گروه موسوم به پیروان خط امام از آنجا آغاز شد شروع میکنم. در این انتخابات دو لیست با دو گرایش وجود داشت. یکی لیست مجمع روحانیون مبارز و دیگری لیست جامعه روحانیت مبارز تهران بود. البته لیست خانه کارگر هم بود اما آنان نیز در کنار خط امامی ها بودند.

مردمی که در شهرهای بزرگ در انتخابات شرکت میکردند، به یکی از این دو جناح رای میدادند. در این دوره لیست سی نفره جامعه روحانیت مبارز تماما به مجلس راه یافتند و مردم حتی صابر همیشگی که نفر سی ام لیست جامعه روحانیت تهران بود را به افراد منتخب روحانیون مبارز ترجیح دادند. البته افراد مشترک هر دو لیست با توجه به اقبال مردم به جناح راست به مجلس راه یافتند.

مضحک ترین بخش این نمایشنامه فانتزی، رأی دادن مردم به یک سطل خاکروبه، است آنچنانی که در تصویر می بینید.

مضحک ترین بخش این نمایشنامه فانتزی، رأی دادن مردم به یک سطل خاکروبه، است آنچنانی که در تصویر می بینید.

در این دوره نمایندگان طیف چپ عموما از شهرستان ها که غالبا بر اساس قومیت و فامیلی انتخاب میشوند به مجلس راه یافتند . در روز انتخابات به چند حوزه برای بررسی رفتم تا از چگونگی مشارکت مردم مطلع شوم و حتی با در دست داشتن لیست مجمع روحانیون مبارز به مسجد رضوان در نزدیکی میدان خراسان تهران رفتم که ناگهان جلوی در مسجد مسئول امنیت آنجا از ورودم به مسجد جلوگیری کرد. دلیل هم مشخص بود اما من اصرار کردم تا اینکه به من گفت تو “با این لیست نمی توانی به داخل مسجد بروی و رای دهی”. من تنها بودم و میخواستم سرو صدایی ایجاد کنم اما بدلیل فضای منطقه واقعا امکان پذیر نبود.

در دوره پنجم انتخابات مجلس با ظهور فائزه هاشمی و سرحدی زاده ,محجوب و غیره … تا حدودی این یکپارچگی در جناح راست از بین رفت و با ظهور کارگزاران سازندگی افراد جدیدی به مجلس راه یافتند. البته رای مردم به فائزه به هیچ وجه رای به پدرش تلقی نمی شد زیرا شعار انتخاباتی ایشان حمایت از زنان و آزادی استفاده از ماهواره بوده و باعث شد تا اقشار مختلف اعم از جوانان و زنان، از ایشان حمایت کنند.
ایشان برای رسیدن به هدف خود حتی دوچرخه سواری میکرد عملی که در آن فضای ساخته شده توسط حکومت , ناهنجاری محسوب میشد یا حتی عناصر خودی بنام حزب الله او را دشنام میدادند تا محبوب شود. بهرحال در این دوره هم اقبال عمومی به سمت اصلاح طلبان که با نام پیروان خط امام معروف بودند وجود نداشت و نمایندگان خط امامی ها غالبا از شهرستانهای کوچک و یا از استان های که نفوذ داشتند می آمدند. در این دوره همچون انتخابان دوره چهارم استقبال مردم از انتخابات خیلی کم بوده و مردم ناراضی هم توجهی به درصد مشارکت نداشتند.

اما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ ورق برگشت و مردم برای اولین بار پس از فوت خمینی به جناح چپ حکومت رای دادند. و این در حالی بود که همه از انتخاب ناطق نوری مطمئن بودند و  خاتمی هم به زعم خامنه ای برای گرم کردن تنور انتخابات وارد میدان شده بود. از شش ماه مانده به برگزاری انتخابات,  ناطق نوری علاوه بر حضور در رسانه های داخلی به کشور روسیه هم سفر کرد تا پیشاپیش افکار عمومی را آماده کند. اما حوادثی در ماه پایانی قبل از انتخابات روی داد و باعث شکست ناطق نوری شد.

مهمترین عامل، دخالت رهبر در معرفی فرد اصلح بود او که از شعار انتخاباتی محمد خاتمی مخصوصا شعار توسعه سیاسی او نگران شده بود در بدترین لحظه ممکن از ناطق نوری حمایت کرد و باعث شد تا هر روز اقبال عمومی به ناطق کمتر شود. اکثریت خاموش هم که پس از اواخر دهه پنجاه با صندوق رای قهر کرده بودند، به میدان آمدند و به حمایت از رقیب فرد اصلح مورد نظر خامنه ای پرداختند.

خاتمی هم که متوجه اوضاع شده بود شعارهای مردم پسند مانند عدم سختگیری در مورد پوشش زنان و استفاده از ماهواره, توسعه سیاسی و قانون گرایی را جزء اصول برنامه های خود قرار داد و توانست با استفاده از این شعارهای انتخاباتی رای بسیاری از جوانان و زنان را به خود جلب کند. مضافا در این هنگام اکثر چهره های ناراضی, هنرمندان, ورزشکاران و نویسندگان نیز از او حمایت کردند و نگارنده هم مثل بسیاری از اقشار مردم که هیچ اعتقادی به حکومت ولی فقیه نداشت اما برای ایجاد شرایط بهتر مبلغ خاتمی شد.

تلویزیون جمهوری اسلامی , پاسداران و بسیجیان هم به مردم مبلغ نظر خامنه ای بودند و منظور آقا از فرد اصلح که همان ” ناطق نوری” بود را معرفی میکردند. در این اثنا بود که اکثریت خاموش به میدان آمدند و به انتخاب  خامنه ای ” نه” گفتند. در حقیقت این “نه” فقط جواب به انتخاب فرد مورد نظر خامنه ای نبود زیرا مردم آمدند تا به رهبری نظام و قانون اساسی نه بگویند. به مشروعیت رزیم نه بگویند. به استبداد حاکم که حتی تحمل افراد خودی مثل  منتظری را نداشت نه بگویند و الا افرادی مثل خاتمی یا کروبی و محتشمی و نوری که در گذشته بودند و مردم هیچ علاقه ای به آنان نشان نمیدادند.

خامنه ای هم خوب میدانست که اعضای مجمع روحانیون مبارز و کلا طیف چپ هیچ پایگاهی در نزد مردم ندارند اما دو حرکت باعث شکست او شد. یکی شعارهای جذاب انتخاباتی خاتمی بود که توانست قشر جوان و دانشجو و زنان را همراه خود کند و دوم انتخاب فرد اصلح توسط وی بود که اکثریت خاموش را به صحنه آورد تا به او “نه” بگویند.

با انتخاب خاتمی و آزادی نسبی که در مقایسه با سالهای دهه شصت نصیب مردم شد این امیدواری به مردم داد شد تا در انتخابات شوراهای شهر و مجلس ششم مشارکت فعال داشته باشند و عوامل بازدارنده از جمله مجلس را که دست جناح راست بود خارج کنند. مردم همه نا مهربانی ها و ظلم های که از سوی جناح چپ حکومت در دهه شصت بوجود آمده بود را نادیده گرفتند تا شاید صبح آزادی بدمد.

در چنین شرایطی انتخابات ششم مجلس برگزار شد و اصلاح طلبان برنده انتخابات شدند. در پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم گروه موسوم به ملی-مذهبی ها و دفتر تحکیم وحدت و حزب جدید التاسیس مشارکت و مهمتر از همه اکثریت خاموش نقش کلیدی داشتند.
در این انتخابات مشخص شد که مردم به لیست خط امامی ها و مجمع روحانیون مبارز که خاتمی و کروبی عضو آن بودند هیچ گرایشی ندارند. چون فقط آنانی از لیست مجمع روحانیون مبارز به مجلس ششم رفتند که در لیست مشترک سایر گروهها بودند. بدین ترتیب و با تشکیل مجلس ششم اکثریت به دست اصلاح طلبان افتاد و مردم وظیفه خود را به درستی انجام دادند. اما آیا خاتمی از این همه رای و حمایت مردم توانست کاری بکند یا نه؟، از حوصله این مقاله خارج است.

ولی فقیه که نمی تواند با صدها حیله و افسون، باردیگر مردم را در این نمایش کمدی - فانتزی گرد هم آورد، ناچار است از شناسنامه و حضور مردگان نیز کمک بگیرد.

ولی فقیه که نمی تواند با صدها حیله و افسون، باردیگر مردم را در این نمایش کمدی - فانتزی گرد هم آورد، ناچار است از شناسنامه و حضور مردگان نیز کمک بگیرد.

پس از انتخابات دوره ششم مجلس و عدم توفیق اصلاح طلبان در اجرای شعارهای انتخاباتی , مردم کم کم از آنان فاصله گرفتند و تا جائیکه برای شورای شهر تهران مردم به اصلاح طلبان نه گفتند و حتی به اعضای نهضت آزادی هم که در انتخابات شرکت کرده بودند رای ندادند و جناح راست و نو محافظه کاران توانست در غیاب اکثریت مردم ،شورای شهر تهران را به دست بگیرند.

خاتمی و دیگر اصلاح طلبان خیلی سعی کردند تا اکثریت خاموش را مجددا به پای صندوق بیاورند اما مردم فریب آنان را که تنها هدفشان حفظ قدرت و حفظ نظام جمهوری اسلامی بود نخوردند. از این دوره به بعد حتی بسیاری از تشکل های دانشجویی از خاتمی و دیگر اصلاح طلبان حکومتی عبور کردند و خواستار برگزاری انتخابات زیر نظر سازمان ملل و یا دیگر سازمانهای منطقه ای و جهانی شدند.اما متاسفانه خاتمی هرگز به رای دهندگان خود اتکاء نکرد و به قول خود یک تدارکات چی باقی ماند.

در انتخابات مجلس هفتم هم همانطوریکه پیش بینی میشد مردم به مانند انتخابات دوره دوم شورای شهر تهران بار دیگر پای صندوق رای حاضر نشدند و بدین صورت مجلس هفتم دراختیار جناح راست قرار گرفت. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴نیز شکست دیگری برای اصلاح طلبان بود. در این دوره هیچ وحدتی بین اصلاح طلبان وجود نداشت و آنان با معرفی معین و کروبی برای تسخیر کاخ ریاست جمهوری آمدند و از طرفی  هاشمی رفسنجانی هم خود را کاندید ریاست جمهوری کرد.
در این بین حزب خاتمی از معین حمایت کرد و با احتساب حمایت علنی و غیر علنی دانشجویان, نهضت آزادی و سایر ملی و مذهبی ها ,  معین حدود چهار میلیون رای آورد و باعث شد تا اصلاح طلبان حکومتی شکست سنگینی بخورند و دنبال راه چاره باشند. در این دوره اصلاح طلبان حکومتی فهمیدند که از پایگاه اجتماعی برخوردار نیستند و در دوره های گذشته هم فقط به جهت “نه” گفتن به خامنه ای به آنان رای دادند.

خاتمی، و رفسنجانی دو روباه و همکار کلاهبرداری در خام کردن و فریب انسان های ناآگاه، در کنار هم دیده می شود. رفسنجانی که با غارت کشور، برای هفت نسل آینده اش کاخ فرعونی بنا کرد، و خاتمی، یا سید خندان که با زهرخند خود قاپ ملت را دزدید، و با ۲۲ میلیون رأی، به مقام «آبدارچی ولایت فقیه» رسید.

خاتمی، و رفسنجانی دو روباه و همکار کلاهبرداری در خام کردن و فریب انسان های ناآگاه، در کنار هم دیده می شود. رفسنجانی که با غارت کشور، برای هفت نسل آینده اش کاخ فرعونی بنا کرد، و خاتمی، یا سید خندان که با زهرخند خود قاپ ملت را دزدید، و با ۲۲ میلیون رأی، به مقام «آبدارچی ویا تدارکات چی ولایت فقیه» رسید.

در انتخابات مجلس هشتم هم اکثریت خاموش که فضای انتخابات را مناسب ندیدند و در انتخابات شرکت نکردند . بدین ترتیب مجددا مجلس هشتم هم در اختیار جناح راست قرار گرفت. البته در بعضی از شهرستان ها اصلاح طلبان به مجلس راه یافتند . اما هم در اقلیت مطلق بودند و هم نام اصلاح طلب داشتند ولی در عمل از راست هم راست تر بودند. نمونه اش هم خباز نماینده کاشمر که پس از انتخابات ۱۳۸۸ روز و شب در تلویزیون بود تا خود را از معترضین جدا کند و بعضا معترضین را عامل بیگانه هم بنامد!!

اما انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری یک استثنا بود. تا یک ماه قبل از انتخابات هر یک از فعالین سیاسی و صاحب نفوذ و گروههای سیاسی به نوعی سلامت انتخابات را زیر سوال می بردند. در حقیقت اینگونه تحلیل میشد که مشارکت و یا عدم مشارکت مردم در انتخابات هیچ فرقی نداشته و رئیس جمهور از قبل تعیین شده است. در این شرایط، خامنه ای به منظور گرم نگهداشتن تنور انتخابات و تحقیر اصلاح طلبان , صلاحیت موسوی و  کروبی را تائید کرد . زیرا انتظار داشت تا جمعیت خاموش کماکان خاموش باقی بمانند و  احمدی نژاد هم با رای از پیش فرض شده رئیس جمهور شود. اصلاح طلبان هم مانند دوره پیش شکست بخورند و در پی علت شکست خود باشند.

بازیچه آخوند قرار گرفتن، و شرکت گوسفند وار در انتخابات، پیامد آن اشغال مجلس از سوی یک گله دیگر از آخوندهای شکمباره  و زنباره، آنچنان که در تصویر می بینید، خواهد بود.

بازیچه آخوند قرار گرفتن، و شرکت گوسفند وار در انتخابات، پیامد آن اشغال مجلس از سوی یک گله دیگر از آخوندهای شکمباره و زنباره، آنچنان که در تصویر می بینید، خواهد بود.

اما اوضاع در هفته های پایانی قبل از انتخابات به ناگاه تغییر کرد. نیمی از اکثریت خاموش بار دیگر به میدان آمدند تا به خامنه ای “نه” بگویند و کماکان خواستار تغییر باشند. در ظهور مجدد اکثریت خاموش به صحنه انتخابات , بیش از همه اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای تاثیر داشتند. مردم ایران از نظرات افراد صاحب نفوذ و محبوب در ایران و خارج مطلع می شدند و می توانستند حماسه ای همچون دوم خرداد را بوجود بیاورند.
بدین ترتیب درحالیکه نیمی از اکثریت خاموش حاضر به مشارکت شدند و شاید برای آخرین بار تمایل خود مبنی بر اصلاح نظام سیاسی ایران را از درون نظام جستجو می نمودند اما خامنه ای بار دیگر فقط به انتخاب فرد مورد نظر خود فکر می کرد و رای مردم را برای نمایش در رسانه های گروهی و مشروعیت انتخابات در اذهان مزدم دنیا می خواست.

همانطور که انتظار می رفت انتخابات در فضای مبهم و بدون نظارت افراد مستقل برگزار شد و نتیجه آن هم نادیده گرفتن رای مردم بود. حتی خودشان هم باور نمی کردند که رای کروبی کمتر از رای باطله اعلام شود. اما آقازاده بالاخره کار خود را کرد و انتقام آن نامه کروبی خطاب به پدرش در سال ۱۳۸۴را گرفت و احمدی نژاد را در همان مرحله اول رئیس جمهور معرفی کرد. نگارنده به هیچ وجه محبوبیت  احمدی نژاد در بین اقشار روستایی و مستمندان را نفی نمی کند ولی در خوش بینانه ترین حالت انتخابات باید به دور دوم کشیده می شد.

با شرح وقایع بیست سال گذشته که در بالا بدان اشاره شد مطمئنا اکثریت خاموش همچون گذشته در انتخابات شرکت نخواهند کرد و منتظر فرصت برای اعتراض و تغییر خواهند ماند. اما برنده واقعی انتخابات مجلس نهم خاتمی , مجمع روحانیون مبارز و سایر خط امامی ها هستند که اعلام کردند بدلیل فضای موجود از کاندیدای خاصی در انتخابات حمایت نمی کنند. اصلاح طلبان بدرستی دریافتند که در صورت شرکت در انتخابات شکستی سنگین تر از انتخابات مجلس چهارم در انتظارشان است.

نتیجه از آن چه گذشت  این که می بینیم در این ۳۳ سال، چگونه یک عده  آخوند ملتی را بر سر کار گذاشتند، و با آنها بازی کردند؟!. آخوندهایی که از چند سده گذشته همواره با اجرای نقش و نمایشنامه ای، یک کشور و یک ملت را به سخره گرفتند و سرانجام به امت اسلامی تبدیل نمودند. از این روی، بر ما است که دیگر بازیچه آخوند قرار نگریم، و با شرکت نکردن در هر گونه انتخاباتی، و یا در هر اجتماعی که آخوند نمایشنامه پرداز و کارگردان آن است، چراغ عمر این مفتخوران و زالوهای سرزمین مان را خاموش کرده، و برای همیشه از شر آنان در امان بمانیم.

  • نسل سوخته

    مقاله عالی بود یکی از بهترین مقاله هایی که توی این سایت دیدم.
    درود بر شما.

  • Abazarghafary

    هر کسی رایی به این دزدان دهد، مادرش آن کاره هست ،،آخوند جماعت از زور کون گشادی  هست که بی کاره هست //میفروشد حرف مفت بر کس مشنگان پای منبر نشین  ،، ازنفهمی  این امت اسلام نشان هست که مفت خواره هست  //جاکشیست آخوند ، توی حجره ها کون داده است  ،،  از همین رو این چنین پر  رو شده چون که وی کون پاره هست //   یاد ایرج میرزا این شاعر ملی به خیر که داد زد ،،  مادر آخوند  با  حفظ حجاب و لنگان باز هست که ان کاره هست //

  • هاهاها

    ما رای دادیم
    خیلی هم پای صندوق شلوغ بود
    همه این نظام قبول دارن
    ازشم راضی هستن
    شما بشینین بزنین تو سر خودتون

  • مادرتو رو آخوند گایده

    کیر تو کس مادرت مادر جنده کیر هرچی آخونده تو کس خواهرت با این مقالت