در طی روزها و هفته های گذشته نویسندگان، فعالین سیاسی، وبلاگ نویسان و تمامی کسانی که از دور و نزدیک دستی بر آتش سیاست ایران زمین دارند و با شرایط موجود به نوعی مشکل داشته و مخالف این همه ستم و استبداد می باشند انتخابات مجلس نهم را تحریم کرده و از مردم خواسته اند تا کسی در انتخابات شرکت نکند.
می توان ادعا کرد که پس از مدت زمان بسیار طولانی، تمامی حزب ها و گروه های مخالف رژیم در یک امر به توافق رسیدند و آن هم تحریم همه جانبه انتصابات رژیم است. اپوزوسیون و گروه های کوچک و بزرگ دیگر، مردم را دعوت کرده اند تا در روز دوازدهم اسفند ماه، خود را در خانه حبس کرده و به مدت یک روز از خانه شان خارج نشوند. رژیم جنایتکار اسلامی از عدم حضور مردم اطمینان پیدا کرده و بسیار دستپاچه و نگران گشته و دست به هر کاری زده است تا مردم را پای صندوق های رأی بکشاند.
می توان گفت که به جز مشتی مزدور و خود فروخته و بسیجیان و حزب اللهی های فرومابه و همچنین نیروهای بیگانه ای که سید علی خامنه ای، با پول نفت توانسته از کشورهایی چون سوریه، عراق، لبنان، بحرین و… بخرد و به خدمت خود در آورد؛ هیچ کس دیگری در بازار کساد و متروک انتخابات دولتی، شرکت نخواهد کرد و رژیم در بد ترین شرایط خود قرار داشته و از کمترین پشتیبانی و حمایت مردمی برخوردار نیست. البته باید اعتراف کرد که از شهرستان های کوچک و روستاهای اطراف شان، انتظار همراهی و همدلی با سایر مردم ایران نمی رود.
از آنجا که در روستاها و شهرستان های کوچک، همه با یکدیگر فامیل و دوست و آشنا هستند؛ مردم همیشه در “رو در بایستی” قرار گرفته و حتی اگر قلبن راضی به انجام کاری نیستند، بابت نسبتی که برای مثال با کاندیدای نمایندگی مجلس دارند، در انتخابات شرکت کرده و به وی رأی خواهند داد. این بیماری “رو در بایستی” و مرض “تعارف” هم جزئی از مشکلات اخلاقی و معضلات فرهنگی ایران امروز هستند که باید سر فرصت مناسب در رابطه با آن ها، چندین مقاله نوشت.
حال چنانچه از مسئله شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات بگذریم، می توانیم به نکته ای بیاندیشیم که تا کنون، کمتر نویسنده ای در رابطه با آن مقاله ای نوشته است. آن نکته این است که به راستی این مزدورانی که کاندیدای نمایندگی مجلس شده اند و هزاران میلیارد تومان خرج کرده اند و برای گرفتن رأی، میان مردم ساندویچ و کارت شارژ و گوشی موبایل پخش کرده اند چه موجودات پست و بی ارزشی هستند؟ آیا این خودفروختگان بی مقدار، چشم و گوش های خود را بسته و درد و رنج و آوارگی مردم را نمی بینند؟
آیا کاندیداهای نمایندگی مجلس از داغ دل مادران پارک لاله بی خبرند؟ آیا آن جیره خواران پلید از بلایی که رژیم اسلامی با تکیه بر قوانین شریعه قرآن بر سر ترانه موسوی و کیانوش آسا و سهراب اعرابی و ندا آقا سلطان و امیر و شبنم و محمد و صانع و هزاران هزار جوان دلاور و آزادی خواه ایرانی آورد، خبر ندارند و یا ایشان خود را به کَری و کوری زده اند؟ یک انسان چقدر می تواند بی وجدان و بی اخلاق باشد که تمامی ظلم و ستمی را که بر ملتش روا می دارند را تماشا کند و آنگاه با بی حیایی و بی شرمی تمام خود را کاندید نمایندگی مردمی نماید که تا خرخره، در بدبختی و بیچارگی و درماندگی فرو رفته اند و در حال غرق شدن می باشند؟
نکته دیگر این است که کاندیدای نمایندگی مجلسی شدن که سر تا پای آن فرمایشی و دروغین است و حرف اول و آخر را رهبر و نوکرانش می زنند و نمایندگان آن مجلس، جز مفت خوری و غارت کردن سرمایه ملی و ژست های عوام فریبانه گرفتن، کار دیگری نمی کنند؛ امری بسیار ضد مردمی و ضد میهنی است. تنها وطن فروشان و انسان های بی شرف هستند که حاضرند بر خون پاک کشته شدگان راه آزادی گام برداشته و بر دستان کسی بوسه بزنند که دستور کشتن جوانان میهن را داده است.
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که اشخاصی که کاندید نمایندگی مجلس شده اند، ده ها بار از مردمی که دوازدهم اسفند ماه در انتصابات دولتی شرکت می کنند، وقیح تر، بی حیا تر و بی شرف ترند و از عشق و دوستی نسبت به وطن و هم میهنان در بندشان، تُهی هستند. نمایندگان مجلس کنونی و نمایندگان مجلس های آتی، تا زمانی که آخوند بر مملکت حکومت می کند و جان و مال و دارایی مردم از کمترین ارزش و اعتباری برخوردار نیست و ملت بزرگوار ایران درمانده و بی دفاع می باشند و سایه جبر، استبداد و خفقان بر سراسر این مرز و بوم گسترده شده است؛ دشمنان خونی مردم ایران زمین می باشند و حتی از تازیان نیز بیگانه ترند.