بانوان گرانمایه و پاک سرشت کشورمان، از پیرتا جوان، یک سال و دوسال، یک دهه یا دو دهه، و یا یک سده و دو سده نیست که از قوانین اسلام زن ستیز، و در زیر دست دکان داران دین در رنج و عذابند. بلکه این زجر و شکنجه را همواره از ۱۴ سده پیش تا کنون، با پوست و گوشت و استخوان خود لمس کرده، و همچنان هم در برابر ظلم و ستم ناشی از دستورات ضد انسانی اسلام و کارگزاران آن، راستانه ایستاده اند، و رژیم جهل و جنایت را به چالش می گیرند.
از زمانی که پای نحس آخوند ارتجاعی به خاک کشورمان باز شد، و به خواسته آنان کتاب و رساله های ضد انسانی شیعه نگارش یافت و به چاپ رسید، این آپارتات جنسی، و ظلم بی رویه بر زنان افزایش یافت. اگر نگاهی کوتاه به نوشتار قرآن و رساله آخوندها بیاندازیم به آسانی نهایت ستمگری و ظلم بی پایان این گروه سربارمفتخور و سربار جامعه، و امت خردباخته را نسبت به زنان کشورمان می بینیم.
در این جا به نگارش چند نمونه از این ستمگری ها پرداخته می شود:
۱-حجاب و پوشش اجباری–
رژیمی که خود از هرگونه اخلاق انسانی و معنویت به دور است، و در هیزی، بدچشمی و هوسبازی از هر فرد شهوت ران آلوده تر است، با این بدبینی و ذات ناپاک خود به زور و بدون خواسته و میل باطنی بانوان محترم کشورمان، آنان را در پوششی سیاه، زشت، و نا هنجار اسیر و زندانی کرده است.
این پوشش سیاه، بی قواره، و ناموزون، نه تنها حیا و عفت و پاکدامنی نمی آورد، بلکه بسیار نازیبا و دست و پاگیر، غم آور، نیز می باشد. در دوران رژیم گذشته که گزینش پوشش بانوان آزاد بود، زن های روسپی زیادی با چادر در جاهای مذهبی مانند مشهد، قم، و شیراز پراکنده بودند و به شکار مردان می پرداختند. حال، چه تفاوتی می تواند میان یک زندانی باشد که به زور و به اجبار پوششی ناهنجار و نامناسب بر تن می کند، با یک بانویی که نمی تواند و اجازه ندارد پوششی با رنگ و پرداخت دلخواه خود، و با مد و نمونه ای که از پوشیدن آن شاد است و لذت می برد، بر تن نماید؟!. البته، آخوند چشم چران و ناپاک که همه رنگها را سیاه می بیند، دیدن هرزنی را با برداشت هوسبازی و زنبارگی خود ارزیابی می کند.
باید این نکته را یادآور شد که نگارنده کمترین حساسیت و یا دشمنی با پوشش اسلامی ندارد و بر این باور است زنان آزادند تا هر پوششی، چه چادر سیاه اسلامی ویا هرپوشش دیگر تا زمانی که در برابر اجتماع، زننده و انگشت نما نباشد، باشند، برای خود برگزینند. از این روی، بانوانی که نمی خواهند دستاویز هر خردباخته ناآگاهی قرار گرفته، و با دیکتاتوری، به ناچار خود را درون کیسه سیاهرنگ زندانی نمایند، آزادند تا پوشش خود را با رنگ و طرح دلخواهشان برگزینند.
۲- جدا کردن زن و مرد در جامعه-
با هیچ منطقی نمی توان پذیرفت که زنان و مردان را در اتوبوس، قطار، نشست ها، سخنرانی ها، انجمن ها، و یا آموزشگاه و دانشگاه از هم جدا نمود. و یا دانشگاهها را مانند گرمابه های زنانه، مردانه ویا دستشویی ها، تک جنسی ساخت. بی تردید این یک توهین، و دشنام به بشریت، و به شعور انسانی است. آخوندی که چنین توصیه می کند و یا دستور می دهد، باید یا دچار بیماری روانی، فقر فرهنگی و عدم آگاهی به وجود و پیامد های پر ارزش و شکوفای یک جامعه همکاری زن و مرد در آن است. یا آن که یک آپارتایت جنسی است، و با افکار مالیخولیایی خود بودن مردان، و زنان را نمی تواند تحمل کند. یقیناً چنین آخوندهایی از داشتن تعادل روحی محرومند، و باید هرچه زودتر به تیمارستان ها فرستاده شوند.
۳- راندن، دلسرد کردن، و به کنار گذاشتن بانوان، از کار، و فعالیت های اجتماعی-
از آغاز روی کار آمدن این رژیم زن ستیز، رفته رفته زنان، و دختران را از اداره جات، کارگاهها، کارخانه ها، مؤسسات علمی، صنعتی، اقتصادی، و حتی فرهنگی، و درمان بهداشت بیرون راندند و جای آنان را از یک مشت جوان های هرزه، بی سواد و عقب مانده، نوکر و مزدور خود پر نمودند. افرادی نوکیسه، سودجوی، و متعصب خرافاتی، چون بیشتر آخوندها، و یا شماری چون عسگر اولادی، عبدالکریم حاج لباف، برنامه ریز، و موجب بیرون راندن، و یا دلسرد کردن بانوان کوشا و تلاشگر کشورمان شدند. آنان، با بیرون راندن بانوان از ادارات و سازمان های گوناگون، جایشان را بیشتر از بستگان و دوستان بی سواد و ناآگاه خود پرنمودند.
۴- شرکت ندادن بانوان در مجلس، هیأت دولت، و یا سرپرستی و مدیریت سازمان ها-
در کشوری که بیش از نیمی از جمعیت آن از بانوان است، ردپای بانوان خردمند به عنوان نماینده مجلس، وزیر، استاندار، فرماندار، بخشدار، و یا هر سازمان دیگری، کمتر دیده می شود. اگر شماری چند در میان لشکر انبوه مزدوران درگاه خلافت دیده می شود، آنهم برای خالی نبودن عریضه و مأموریت های ضد ملی و ضد منافع بانوان کشور است که از آنان می خواهند. قطع کردن رشته های تحصیلی پذیرفته شدگان دختر نیز روش دلسرد کردن، و زیر پای زنان جاروب کردن رژیم است.
نمونه ای چند از تلاش پیگیر زنان هم میهنانمان در گذشته و حال-
۱- بررسی تاریخ گذشته ایران نشان می دهد که در دوران پیش از اشغال کشورمان از سوی تازیان و اسلام زن ستیز، زنان دوش به دوش مردان در همه زمینه ها همکاری و شرکت داشته اند. زنانی بودند که حتی فرمانده و سپهسار جنگ شدند و در نبرد سخت با دشمنان شرکت داشته اند. یوتاب یکی از دهها نمونه آنست.
۲- بد بختانه پس از اشغال کشورمان به وسیله تازیان و اجرای دستورات اسلامی، زنان از همه پست ها مانند قضاوت، فرماندهی ارتش، شرکت در برنامه ریزی و ساخت کشور، و سرپرستی سازمان ها ی برنامه ساز، به بهانه ضد انسانی این که ؛”زنان ناقص عقلند!”، و شعورشان بیش از نیم مردان نیست، به تدریخ از همه پست ها و سمت ها برکنار ماندند.
۳- با همه سختی ها و کارشکنی ها، در جریان تاریخ اسلام زده ایران گهگاه میان بانوان، چهره های درخشانی پیداشدند که پیه سرزنش و دشمنی ها را به جان خریدند. نمونه درخشان و روشن آن طاهره قرة العین بود که در برابر دیکتاتوری و خودکامگی ناصرالدین شاه ایستاد، درخواست زناشویی با او را رد کرد، و بر باور دینی خود استوار ایستاد. نممونه دیگر، زنان دلاور و قدرتمند دوران مشروطیت است که سهم به سزا و بزرگی در انقلاب مشروطیت داشتند.
۴- در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، مهر انگیز دولتشاهی -اولین سفیر زن ایرانی- “راه نو” را تشکیل داد و همراه با صفیه فیروز اولین سازمان حمایت از حقوق بشر را در ایران تاسیس کردند، این دو تن به ملاقات شاه رفته و متقاضی حقوق برابر شدند ولی مخالفت روحانیون به این مناظره پایان داد. سرانجام در بهمن ۱۳۴۱ حق رای و کاندید شدن به زنان اعطا شد.
در سال ۱۳۴۷ قوانین حمایت از خانواده به تصویب رسید. طلاق به دادگاه های خانواده ارجاع داده شد و موفقیت هایی در مورد تغییر در قوانین طلاق بدست آمد. سن ازدواج برای دختران از هیجده سال به بالا تعیین شد. دکتر فرخ رو پارسا سالار زن ایران، اولین وزیر زن در ایران شد. زنان ملزم به شرکت در سپاه دانش و خدمت سربازی شدند. در سال ۱۳۵۴ زنان حق نگهداری فرزندانشان را، بعد از مرگ شوهر بدست آوردند. سقط جنین هیچ گاه قانونی نشد ولی مجازات برای آن لغو شد. در همین سال مهناز افخمی، اولین وزیر مسئول امور زنان شد.
عکس العمل روحانیون نسبت به این تغییرات شدید بود، فتواهایی نیز از سوی روحانیون در مخالفت با این تغییرات صادر می گردید. در همین زمان، مصیبت دیگری برای ما ایرانیان، به ویژه زنان به وجود آمد و آن ظهور فردی خردباخته و فرصت طلبی به نام علی شریعتی بود که دستورات و عملکردش سرپوشی بود بر آزادی و پیشرفت بانوان ایرانی، و مقدمه ای شد برای روی کار آمدن خمینی و رژیم جهل و جنایت اسلامی. علی شریعتی کتاب پر فروش “فاطمه، فاطمه است” را منتشر کرد و در آن هر نوع نگاه غربی زن ایرانی را فاسد و تحریف شده خواند.
مرتضی مطهری، یک آخوند ضد ایرانی در خصوص حقوق زنان و حضور زنان در عرصه اجتماع مسئله حجاب را مطرح می کنند و درمجله ی “زن روز” سری مقالات “زن در اسلام” را به چاپ می رساند و درآنها حجاب را تایید می نماید.” این خردباخته اسلامی، به مجرد این که می بینند حضور زنان در عرصه اجتماع، کار و تحصیل امری ضروری است و در جامعه آن روز حضور زنان در عرصه اجتماع، با حفظ حجاب در تقابل قرار داشت و تحصیل و کار زن ملازم شده بود با بی حجابی و بی عفتی، کتاب «مسئله حجاب» را می نویسند: ” که ما می توانیم دو حجاب داشته باشیم یک حجاب اسلامی و دیگری حجاب کار”. یعنی این که زن در عرصه اجتماع، در عرصه کار و تحصیل می تواند با حجابی به عنوان لباس کار وارد بشود. ایشان از آن به عنوان حجاب اضطراری تعبیر کرده اند که این حجاب از حجاب کامل اسلامی قابل تفکیک است”.( سیری در اندیشه های آقای مرتضی مطهری-روزنامه
۵- در این سه دهه، جای بسی خرسندی و بالیدن است که با آن همه ستم و بیدادگری رژیم نسبت به بانوان، و نادیده گرفتن و پایمال کردن حقوق آنان در همه زمینه ها، باز هم این هم میهنان بزرگوار و ارزشمند کشورمان در برابر همه سختی ها و کارشکنی ها، دلسرد و ناامید نشده، و در هرزمینه به چالش و رویارویی با رژیم دیوانه افسارگسیخته ، توانسته اند در همه زمینه ها جای پای خود را باز کنند. موفقیت و پیروزی دانش آموزان دختر در دانشگاهها که از پسران نیز پیشی گرفته اند، تا کنون برنامه های اهریمنی زن ستیزی آخوند فرومایه را نقش بر آب کرده است.
شرکت و تلاش بانوان در اعتراض و انتقاد به رژیم غیر مردمی، پیشگام بودن در راه پیمایی ها، برگزاری نشست های فرهنگی، ادبی، چکامه سرایی، چالش های بزرگی است که بانوان گرانمایه و فرهیخته کشورمان، با رژیم زن ستیز پرداخته، و توانستند در هرزمینه پا به پای مردان، و حتی در چند زمینه از آنان نیز پیشی بگیرند.
شوربختانه، دو گروه هستند که در جلو تلاش پیگیر بانوان سنگ می اندازند، و تلاش آنان را سخت تر می سازند:
۱- گروهی از زنان خردباخته و ناآگاهی که با شیادی و کلاهبرداری آخوند، به گمراهی کشانده شده، وراه خود را گم کرده اند. این بانوان، به عنوان امت اسلامی، با فراموش کردن زن ستیزی آخوند، به هم میهنان و کشور خود خیانت می کنند.
۲- گروه زیادی از مردان نیز به همکاری با آخوند پرداخته، و با همسر و فرزندان دختر خود به خشونت و ستمگری می پردازند.
از آنچه گفته شد، تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر زنان ایرانی و چالش همه جانبه آنان با رژیم کشتارگر، در خور ستایش و ارج نهادن است. بی تردید در فردای آزاد ایران، زنان می توانند و باید در همه زمینه ها پا به پای مردان و با همکاری برابر، در برگزاری و بافت دولت، نمایندگی مردم، مدیریت و سرپرستی ادارات، سازمان ها، کارخانه جات، ارتش، شهربانی شرکت داشته باشند.