خَلق را تقلیدشان بَر باد داد! ۷

تقلید به چه معناست؟

در فرهنگ واژگان دهخدا، واژه “تقلید” بدین صورت معنا شده است: “در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج).

تفویض کردن عمل بر ولی چنانکه قرار دادن قلاده بر گردن وی. (از اقرب الموارد). || بدون نظر و تأمل پیروی کردن.(از اقرب الموارد). مجازاً بمعنی پیروی کسی بی دریافت حقیقت آن.(غیاث اللغات) (آنندراج). متابعت و اقتدا و پیروی کسی بی دریافت حقیقت و از روی کار دیگران کاری کردن.”

مردمی که تقلید پیشه کرده و کورکورانه مسائل را دنبال کرده و بدون تفکر و مطق از قوانین اجتماعی و... پیروی می کنند، فرجام شان همچون مردمان در فرتور است که به دره جهالت و عقب افتادگی سقوط خواهند کرد.

مردمی که تقلید پیشه کرده و کورکورانه مسائل را دنبال کرده و بدون تفکر و مطق از قوانین اجتماعی و… پیروی می کنند، فرجام شان همچون مردمان در فرتور است که به دره جهالت و عقب افتادگی سقوط خواهند کرد.

دهخدا تقلید کردن را نیز بدین صورت تعبیر نموده است: “پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن و از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن به طریقه و روش کسی.” حال به راستی تقلید کردن که به معنایِ پیروی کورکورانه از شخصی یا ایده ای است، چگونه به بخشِ بزرگی از فرهنگ ایرانیان تبدیل شده است؟

تقلید بخشِ بزرگی از فرهنگِ ایران امروز:

تقلید را در هر قسمت از زندگی یک ایرانی می توان مشاهده کرد؛ انتخاب های بدونِ تفکر و تعقل و به دور از منطق در زندگانی روزمره بیشتر ایرانیان به چشم می خورد. شاید بتوان گفت که این تقلید از به دنیا آمدن یک نوزاد و انتخاب مذهب و نام برای وی آغاز شده و تا به هنگام مرگ، پا به پایِ وی رشد کرده و در قسمت های مختلف زندگی خودش را نشان می دهد.

تقلید در نوعِ لباس پوشیدن، آرایش کردن، راه رفتن و سخن گفتن و حتی تقلید به هنگام ازدواج کردن، همه و همه را می توان در جامعه واپسگرایِ ایران امروز مشاهده کرد؛ بارها شده که با جوانانی برخورد داشته اید که در حال گوش دادن به یک موسیقی راکِ غربی با صدای بلند بوده اند.

اگر از ایشان بپرسید که معنایِ ترانه چیست، خواننده کیست و یا چه اندیشه ای در پسِ این موسیقی خوابیده، بسیاری از آنان پاسخی برای دادن ندارند و فقط به شما خواهند گفت: “همه گوش می دهند، ما هم گوش می کنیم…و یا این موسیقی الان مُد است….” اینگونه از تقلید ها را می توان ساده ترین و بی آزار ترین توع تقلید ها دانست ولی همین تقلید خود نشان دهنده نهادینه شدنِ امرِ دنباله روی بدون تعقل در جامعه ایرانی است.

ملتِ بزرگوار ایران همواره در حال نقلید و فرمانبرداری از شخص و یا اشخاصی بدون تفکر و تحقیق بوده اند؛ این مردمِ شریف روزی به دنبال شاه افتاده و شعارِ خدا، شاه، میهن سر می دادند و اکنون بیش از سه دهه است که گرفتارِ جادویِ آخوند شده و به اسارت نعلین پوش های حوزه علمیه در آمده اند.

ایرانیان یک روز قدم در خیابان ها گذاشته و شعارِ “یا مرگ یا مصدق” سر دادند و روزی دیگر با حمله به دفتر کار مصدق و ویران نمودن همه چیز، پیرمرد احمد آبادی را خانه نشین نموده و دِق مرگ کردند. روزی در خیابان ها آمده و برای دیدنِ شاهنشاه صف کشیدند و روزی دیگر مُشت ها را گره کرده و شعارِ “مرگ بر شاه” سر دادند.

روزی عکس خمینی بر سر گرفته، ریشش را در قرآن پیدا کرده و چهره منحوسش را در ماه دیدند و امروز نیز در حالِ لعن و نفرین کردن آن پیرمرد خونخوارند؛ به راستی چه باعت می شود که ملت ما تا به این اندازه متزلزل، ناپایدار و غیر قابل اعتماد باشند؟ چرا ایرانیان مدام در حال اتشباه کردن و تکرارِ تاریخ اند و هرگز نیز کشتی ویران میهن را به ساحلی آرام نخواهند رساند؟

خواهی نَشَوی رُسوا، همرنگِ جماعت شو!

این یادواره مشهور پارسی یکی از پوچ ترین و بی معنا ترین سخنانی است که می توان به کودکان و نسل های جوان ایران زمین آموخت! این ضرب المثل عملن آدمی را به تقلید، دروغگویی و نقش بازی کردن تنها برای پیشبردِ اهداف شخصی تشویق می کند.

فرتور یکی از پُست های تاربرگ فیسبوک فضول محله را نشان می دهد. در این پست هواداران با تقلید و پیروی کورکورانه از یکدیگر، بدون توجه به فریاد های کاربران مبنی بر "سر کاری بودن پست " تا کنون بیش از شانزده هزار کامنت گذاشته و عدد سی و هفت را نوشته اند. به راستی عقل و منطق این دوستان کجاست؟

فرتور یکی از پُست های تاربرگ فیسبوک فضول محله را نشان می دهد. در این پست هواداران با تقلید و پیروی کورکورانه از یکدیگر، بدون توجه به فریاد های کاربران مبنی بر “سر کاری بودن پست ” تا کنون بیش از هفده هزار کامنت گذاشته و عدد سی و هفت را نوشته اند. به راستی عقل و منطق این دوستان کجاست؟

همرنگِ جماعت شدن یعنی گوسفند وار زندگی کردن و به دنبال بزِ سفیدی راه افتادن و بر روی قوه عقل و اختیار خود خط کشیدن و کورکورانه تقلید و پیروی کردن از اکثریتی که نادان اَند؛ چگونه یک انسان که درس خوانده و سواد دارد و از دنیایِ اطرافش و آنچه در جهان می گذرد آگاه است، می تواند افسار تقلید بر گردن خود نهاده و بندِ چرمین افسار را به دست اکثریتی بدهد که سرانه مطالعه شان دو دقیقه در شبانه روز است؟

آدمی قدرت سبک – سنگین کردن مسائل و بررسی منطقی موضوع های مختلف را دارد، حال یک انسان باید به چه جایگاهِ پست و بی مقداری رسیده باشد که فقط به دلیل اینکه بخش زیادی از جامعه در حال انجام یک عمل خاص اَند، او نیز بدون تفکر دنباله رو ایشان شود؟

چه نیکوست اگر ایرانیان همین امروز امرِ زشت و به دور از عقلانیتِ “تقلید” را به فراموشی سپرده و زندگی شان را بر اساس تفکر، منطق و سبک – سنگین کردن مسائل و همفکری با یکدیگر، پیش ببرند. شوم بختانه تا وقتی که تقلید و دنباله روی کورکورانه در جامعه وجود دارد، رسیدن به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم غیر ممکن است.

  • Korosh-koni

    کاسه توالتی خواهم ساخت از سنگ قبر کورش اگر یبوست نشوم فردا.پدر سگ حذف نکن

  • Atosa-bezar

    لطفاً گوسفند نباشید!علف های هرز کورش در کمین رویشند فقط در پی تعویض پالان به زین برای سواری هستند.افسار هم خر مهره فروهر است .اینان فقط انروی سکه رژیم کنونی هستند

  • Korosh

    kire korosh to kose zaneh saran va trafdaraneh jombori isalmi

    • Hassan

      لطفاً شیشه نوشابه باشه عادت کردیم کیر کورش هم ارزانی خودتان

  • reza

     

    ازمجموع
    اتهاماتی که به حق یا ناحق از طرف خودی و بیگانه . دوست و دشمن برما وارد می شود
    .  چنین پیداست که ایرانی اسیر احساسات خویش است .  از منطق احساس پیروی می کند . نه منطق عقل . به
    راه افراط و تفریط می رود . فراوان دروغ می گوید . اغراق و مبالغه می کند .
    ریاکاری و تقیه را جایز می داند . 

     

    اهل تملق و
    چاپلوسی است .  به خرافات پای بند است . با
    فال گیر و رمال . اختربین و جادوگر و دعانویس رابطه ای دیرینه دارد . قفل و دخیل
    می بندد . به قضا و قدر و سرنوشت معتقد است . روحیه منفی نگری و خودشیفتگی دارد . به
    رشوه خواری و پارتی بازی آلوده است . با حزن و اندوه خوگرفته . در عین حال که رگه
    هائی از رسم و رسوم پهلوانی و منش جوانمردی را به رسم موروثی از دوران باستان در
    سرشت خود به یدک می کشد  . 

     

    ما ملتی هستیم احساسی و عاطفی که در درازای تاریخ بیشتر از
    احساساتمان صدمه خورده ایم  . و کمتر از
    اندیشه بهره گرفتیم .  تفکرات ما بیشتر
    خرافی وگفتار ما شعارگونه بوده  نه
    مستدل  . شاید به خاطر همین خلقیات و
    باورها بوده که دانشمندان خرد گرای ایرانی در مبارزه با جهل و جمود و تحجر راه به
    جائی نبردند . بنابراین آنان که برای ملت ایران خواب دموکراسی می بینند بهتراست
    ابتدا خصوصیات ایرانیان را بشناسند و براساس واقعیات تصمیم بگیرند تا بیهوده انرژی
    و امکانات  به هدر نرود .

  • reza

     

    درست است . ایرانیان اینگونه نبودند  . خیلی از مفاسد اخلاقی که امروزه بین ما رایج
    شده ره آورد شکست قادسیه است .

     

    براثرهجوم تازیان هویت قوم ایرانی تغییر کرد . اشرافیت
    ایرانی درهم شکست . ایرانیان تحقیر شدند و روحیه خود را باختند  .  
    فضائل اخلاقی رو به افول گذاشت  . مرام
    پهلوانی و منش جوانمردی کمرنگ شد .  .غیرت
    و غرور ملی از یادها رفت  . فرهنگ خودباوری
    و عزت نفس تخریب شد و جای آن را  تسلیم و
    چاپلوسی گرفت . فرهنگ آقامنشی به نوکرمنشی تغییر یافت و فرزندان ایران فوج فوج به
    بردگی تازیان رفتند  .

     

    بنیاد
    اعتقادی کردار وگفتار و پندارنیک که اساس آئین ایرانیان بود با ضربات  ویرانگر 
    اسلام متلاشی شد . تقیه و دروغ مصلحتی بر 
    قداست راستگوئی فائق آمد . شوق یکتا پرستی در باور دلها پژمرد و ترس از
    عذاب آخرت دستمایه تقوا شد . بدیهی است آئینی که به زور شمشیر  و اخذ جزیه  بر ملتی تحمیل شود . منشا خیر و برکت  نخواهد شد 
    . این
    همه تزویر و ریا . حیله و نیرنگ . پنهانکاری و ظاهرسازی که تحت نام
    تقیه در کار خلق می بینیم نتیجه شکست قادسیه است .

     

    رسم
    آزادگی رنگ تملق گرفت و  نواندیشی زندانی
    سنت گردید  . علو طبع و اعتماد به نفس از
    میان رفت و  ترس و دل مردگی جای آن نشست .
    آداب و رسوم ملی و جشنهای شادی  منسوخ
    گردید و درعوض آئین های عربی زیر نام اسلام مرسوم گردید .روزهای هفته ماه و سال و
    نام افراد به عربی درآمد و سیل واژه های بیگانه لجام گسیخته وارد زبان پارسی شد .

     

    ایرانی که تا آن زمان به هویت اشرافی و اصالت اجدادی خویش
    می بالید . چنان تحقیر و سلطه پذیر شد که عنوان موالی بخود گرفت . به خدمتگزاری
    خواجگان عرب تن داد . و  دلخوش به این
    که  غلام فلان سردار عرب باشد . و به
    اعتبار مولای عربش شناخته شود .

     

    اعراب برای ما
    معرفت فضیلت و فرزانگی نیآوردند . آزادی و آزادگی نیآوردند . عمران و آبادانی
    نیآوردند . انصاف و مروت و عدالت اجتماعی نیآوردند . تعلیمات عالیه و سخنان
    حکیمانه نیآوردند . اصولا برای خوشبخت کردن نیآمده بودند .  بلکه به طمع غارت و غنیمت و دریافت باج و خراج
    آمده بودند  . لذا جز خشونت و  کشتار و بستن بند بردگی بر پای زنان و کودکان
    ما ارمغانی  نداشتند . هرجا رفتند تخریب و
    ویرانی ببار آوردند .

    • Behrooz-bruce

      مگر نه اینکه خود ما ایرانیان آغوشمان را برای این اسارت و بندگی باز کردیم؟! چرا غربیها اسیر این دین خرافاتی نشدند؟!