بررسی فرگشتی دیدگاه های اجتماعی محافظه کار، پیشرو و میانه رو ۰

دیدگاههای اجتماعی

می توان دیدگاه های اجتماعی جوامع بشری را به طور منطقی به سه دسته ی محافظه کار (Conservative)، میانه ر (Moderate) و پیشرو (Progressive) تقسیم کرد.

فراموش نشود که همین واژه ها در فرهنگ سیاسی هم بکار می رود و البته گاهی اوقات در کاربرد آنها اشتباه می شود. نام نهادن نگره های سیاسی که دقیقن همسو با این جهان بینی ها نبوده اند به آنها کار تفکیک را مشکل تر ساخته است. پس برای پرهیز از هرگونه پراکندگی ذهنی ابتدا به تعریف این دیدگاه های اجتماعی می پردازیم:

دو خانم مسلمان محافظه کار با پوشش اسلامی در برابر خانمی با آخرین مد غربی

دو خانم مسلمان محافظه کار با پوشش اسلامی در برابر خانمی با آخرین مد غربی

محافظه کار:

یعنی نگهداری ساختار و ارزش های موجود جامعه است. با توجه به این تعریف بنیادین محافظه‌کاری به دو گرایش عمده تقسیم می گردد: محافظه‌کاری در برابر تغییر ارزشها، محافظه‌کاری در برابر تغییر ساختارها.این دیدگاه پایبندی به روش های که آزمون خود را پس داده اند و اکنون تبدیل به سنت ها، ساختارها و ارزش های جامعه شده اند را بهترین راه برای بقای جامعه می داند و به پایداری در این راه اصرار و پافشاری دارد.

پیشرو:

پیشرو: که در برخی جای ها «رادیکال» هم تعریف شده، یعنی نقطه ی مقابل محافظه کار. دیدگاهی که در پی تغییر ساختارها و ارزش های جامعه است.

میانه رو:

یعنی دیدگاهی که تلاش دارد حد میانه این دو را در نظر بگیرد.

آیا این دیدگاه ها طبیعی هستند؟

در طبیعت و بنا به نظریه ی تجربی فرگشت (دگرگونش-evolution) مهمترین چیز، بقای گونه است. در این راستا بقای «بسته ی ژنی» که از طریق تولیدمثل و زنده ماندن فرزندان صورت می پذیرد، مهمترین کار یک موجود زنده است و در مرحله ی بعدی بقای خودش مهم می شود. (بسته ژنی منظور همان ژن هایی هست که در اثر تولید مثل به نسل بعدی انتقال می یابد و نسل بعدی حاملین این بسته هستند.

زوج سیاه و سپید در کنار هم

زوج سیاه و سپید در کنار هم

برای همین که گوزن های نر سرشاخ می شوند یا شیرها و ببرها پنجه در پنجه می کنند، که نشان دهند کدام شیر یا گوزن برتر است، این برتری تنها نشان دهنده ی این است که این نر دارای ژن های بهتری است و احتمال بقای او بیشتر است. اما نمونه ی خیلی آشکار برای مهمتر بودن بقا و انتقال «بسته ژنی» را می توان در طاووس نر دید پرهای بلند و زیبای طاووس نر تنها برای جلب توجه ماده است و اینکه ماده او را برای جفت گیری انتخاب کند. اما همین پرهای بلند قابلیت پرواز و مانور او را مشکل ساخته و به راحتی خوراک شکارچیان می شود. می بینیم که انتقال بسته ی ژنی حتی از جان خود موجود مهمتر می شود.

محافظه کاری برای بقای بیشتر

حال با دانستن این تعریف ها به فرگشت اجتماعی این دیدگاه ها و اینکه از نظر طبیعت و نظریه تجربی فرگشت چگونه است:

بیشتر موجودات در طبیعت محافظه کار هستند، محافظه کاری با بقاء سازگاری خوبی دارد. وقتی موجودی ریسک نکند و به همان روال پیشینیان ادامه دهد مسلما شانس بقای خود را بالا برده است. یک آهو با شنیدن خش خش مشکوک علفزار باید بلافاصله فرار کند، اینکه ریسک کند و بایستد و تحلیل کند که میان علفزار چه موجودی است، آیا شیری کمین کرده یا نه، فکر خود را در شکم جناب شیر ادامه خواهد داد.

باید گفت که در کوتاه مدت و حتی برای همه ی عمر یک نسل، محافظه کاری می تواند روش سودمند و مطمئنی برای بقاء باشد. اگر به دیدگاه محافظه کاران هم نگاه کنیم می بینیم که می گویند آنچه پیشتر آزموده شده و از بوته ی آزمایش سربلند در آمده، جواب خود را پس داده و اکنون به شکل آداب و سنن به ما رسیده است. حال این ارزش ها و حتی ساختار آنها را باید به هر قیمتی که شده حفظ کنیم.

نمونه هایی از دنیای محافظه کاری

دنبال یک آب باریکه و زندگی کارمندی بودن، قناعت کردن به وضعیت موجود، درگیر نشدن در مسائل ریسک دار نمونه های اجتماعی دیدگاه محافظه کاری است که احتمالا ما در میان خیلی از دوستان و آشنایان خود هم دیده ایم.

از دیگر فواید دیدگاه محافظه کاری بالا بردن بهره وری است. وقتی یک کار و حتی ساختار اجرایی آن تکرار شود تجربه بالاتر می رود و نقاط ضعف کاسته می شود و در نتیجه هزینه ی انجام کار کاهش و بهره وری افزایش می یابد.

توجه نکردن به این خواستگاه عظیم اجتماعی برای سیاست محافظه کاری، اشتباهی استراتژیکی است که بارها در میان تحلیل های اجتماعی و حتی سیاسی دیده می شود.

دیدگاه پیشرو در جامعه

در مقابل، دیدگاه پیشرو با اینکه فرد به ظاهر ریسک می پذیرد و این غریزه ی طبیعی بقاء را به خطر می اندازد و حتی قربانی هم در این راستا می دهد، اما بسیاری از پیشرفت ها حاصل همین جسارت و روحیه ی سرکش این دسته بوده است. نخست به نمونه ای در طبیعت اشاره کنم. نخستین پرندگان در اصل دایناسورها بوده اند که فرگشت یافته اند، اما باید دایناسوری می بوده که ریسک پریدن را به جان می خریده تا بقیه ی همگونه های او به این کار بیفتند و راه نجات و بقایی دیگرگونه بیابند.

فرگشت ماهیان تا جانوران دیگر

بنا به کشفیات می دانیم همه ی موجودات زنده ی روی زمین دگرگونش یافته از ماهی ها هستند. اگر آن ماهی که برای فرار از ماهی های بزرگ شکارچی به آب های کم ژرفا پناه بیاورد، نبود. و اگر رفته رفته پس از نسل ها گونه ای از همان ماهی های آبهای کم عمق که با دیدن اینکه شکارچی او هم دگرگونش یافته و به او حتی در آبهای کم ژرفا حمله ور می شود، به خشکی پناه آوردند هم نبودند. ما اکنون اینجا نبودیم.

دیدگاه انسان متفاوت است. زنی می تواند به راحتی با مرد بدون دست، و زن دیگری با مرد بدون پا ازدواج کند.

دیدگاه انسان متفاوت است. زنی می تواند به راحتی با مرد بدون دست، و زن دیگری با مرد بدون پا ازدواج کند.

اما نمونه ی بشری این دیدگاه هم بیشتر مخترعین و مکتشفین از آغاز تا امروز را شامل می شود. باید یکی از اجداد ما برخلاف همنوعان دوره ی خودش ترس از آتش را کنار می گذاشت و بجای فرار به سوی آتش می رفت تا آنرا مهار کند. باید یکی از اجداد ما از اینکه گوشت شکارش بخاطر سهل انگاری در داخل آتش افتاده، ریسک دست در آتش بردن را به مردن از گشنگی ترجیح می داد، تا با کشیدن تکه گوشت از میان آتش به خوشمزگی و راحت شدن جویدن آن پی ببرند و البته آغاز دگرگونش از میمون سانان به انسان را کلید بزنند.

اگر برادران رایت نبودند که ماشینی بسازند که پرواز کند، و ریسک سرنشینی همین ماشین را به جان بخرند ما این همه رفاه پرواز را نداشتیم. البته دقیقن مشکل این دیدگاه هم همین است ریسک پذیری بسیار، پیش از برادران رایت خیلی های دیگر حتی جان خود را برای به تحقق این آرزو گذاشتند.

حال که به خوبی های این دو دیدگاه پرداختیم بدی های آنها را در مقایسه با هم ببینیم:

زیان دیدگاه محافظه کار؛

اما زیان دیدگاه محافظه کار راکد کردن جامعه و در جا زدن است. پایین نگاه داشتن خواست فردی و اجتماعی تنها در حد خواسته ی غریزی بقاست. قدرت یافتن بیش از حد دیدگاه محافظه کاری در هر جامعه ای موجب می شود که جلوی هرگونه نگرش پیشرو گرفته شود و جامعه از پویایی و بازتولید ارزش ها و ساختارها بماند و در رقابت میان جوامع بشری، شاید جوامع محافظه کار پایداری و ماندگاری تقریبا طولانی داشته باشند، اما رفته رفته ضعیف تر می شوند. حتی زمانی می رسد که بهره وری بالا آنها هم پاسخ نمی دهد.

به چند نمونه ی تلخ در تاریخ ایران اشاره می کنم:

۱- به دلایل گوناگون، ایرانیان ارتش نیروی زمینی بسیار قوی و دلیری داشتند و بطور بسیار محافظه کارانه ای ایرانیان تقریبا در طول تاریخ تا نیمه ی نخست قرن بیستم تمام تمرکز حکمرانان ایران به نیروی زمینی بود. برای همین با وجود کارایی و بهره وری بالای این نیرو وقتی در هر دوره ای با نیروی دریایی [جنگ با یونان، جنگ با پرتقالی ها و انگلیسی ها] مواجه می شدند شکست می خوردند.(توضیح درست است که شاه عباس توانست پرتقالی ها را از جنوب ایران اخراج کند ولی این تنها بخاطر کمک نیروی دریایی انگلیس بود و البته آغاز راهی شد برای ورود نظامی انگلیس به شاخاب پارس).

۲- نمونه ی دیگر خیلی آشکار محافظه کاری در نبرد چالدران است، با وجود اینکه قزلباشان و شاه اسماعیل از آمدن اسلحه ی گرم خبر داشتند و می دانستند این اسلحه توان نظامی را بسیار افزایش می دهد، از استفاده از آن پرهیز کردند و آنرا خلاف جوانمردی و دلیری می دانستند. نتیجه اش شکست با وجود همه ی دلیری ها بود.

اما در مقابل دیدگاه پیشرو هم همانطور که ذکر شد بخاطر بی باکی و خطر کردن و ریسک پذیری بالا مشکلاتی دارد. این دیدگاه بیشتر تمرکز خود را به ساختارشکنی تمرکز می کند و گاهی حتی ساختارهای مفید اجتماعی را هم در هم می ریزد برای همین هم هست که جامعه شناسان گاهی بجای واژه «پیشرو» از واژه «رادیکال» استفاده می کنند. در کل هزینه ی اجتماعی و خطر حرکت پیشرو بالاست و احتمال شکست ان هم زیاد است.

به تنها گروهی که نپرداختیم گروه میانه رو بود. دلیل هم این بود که با درک خواص دو گروه محافظه کار و پیشرو این گروه هم مشخص می شوند. این دیدگاهی اجمالی بود به سه رویکرد و دیدگاه اجتماعی و خاصیت آنها، جوامعی پیشرفت می کنند و به پایداری و ثبات می رسند که هر سه دیدگاه اجتماعی در ان قدرت تبلور و رشد پیدا کند.

اگر به تاریخچه ی اروپا نگاه کنیم می بینیم که دقیقن همین تقابل میان دیدگاه نو گرا یا پیشرو ، با دیدگاه محافظه کار حال یا ملی یا مذهبی هم وجود داشته است. با این تفاوت که محافظه کاران اروپایی دریافتند که بقای آنها نه در مبارزه با نیروهای اندیشمند و دانشمند پیشرو بلکه در همزیستی مسالمت آمیز با آنهاست و البته گروه مقابل هم همین نتیجه را گرفتند که در کنار سرکشی ها و خطر کردن های خود نیازمند به همراهی با محافظه کاران هستند.

در آخر تنها به یک نکته اشاره می کنم که خیلی از گروه های اجتماعی و احزاب سیاسی خود را پیشرو می نامند، اما در عمل با مقایسه ی آنها با تعاریف بالا، در اصل گونه ای از محافظه کار هستند و اینکه اگر گروه یا حتی مکتب و جهان بینی که در دوره ای نقش پیشرو را بازی می کرده دلیل نمی شود در همه ی تاریخ پیشرو بماند و ممکن است همین امروز نقش محافظه کار را بازی کند.