چرا ما مردم ایران سرمان را زیر برف فرو برده، حقه بازی و نیرنگ های آخوند را نمی بینیم؟ ۵

بخش نخست- توخالی بودن و زود باوری های ما

مشکل ما مشکل فرهنگی است. ما نیاز بر آن داریم که کمی در روش برداشت و اندیشیدن خود تجدید نظر نموده، و یک خانه تکانی مغزی و فکری داشته باشیم. زیرا، ما ملت ساده لوح و زود باوری هستیم. به آنچه می شنویم، می خوانیم و یا می بینیم، بدون آن که در باره آن کمی بیندیشیم، دربست به عنوان یک حقیقت می پذیریم.

در روزنامه زمان انقلاب می بینیم که خمینی می گوید در رژیم اسلامی دیکتاتوری وجود ندارد، و آب و برق مجانی است. ادعاهایی که ملت خردباخته ما آن را باور کردند!.

در روزنامه زمان انقلاب می بینیم که خمینی می گوید در رژیم اسلامی دیکتاتوری وجود ندارد، و آب و برق مجانی است. ادعاهایی که ملت خردباخته ما آن را باور کردند!.

این سادگی و زودباوری، گویا با خون ما عجیین شده و با وجود ما گره خورده است. هرگز در برابر گفتار و کردار دیگران، از خود پرسشی نمی کنیم. به گفته دیگر، ما ملت سیاه و سپیدیم. یا به آنچه در برابرمان می گذرد با دیده منفی و از پشت عینک دودی نگاه می کنیم، و بر روی آن گفته و یا عملکرد خط بطلان می کشیم، و یا آن که بی چون و چرا بدون اندک وسواس و شکی آن را می پذیریم.

سادگی و زودباوری در وجود ما بستگی به میزان سواد و پایان نامه تحصیلاتمان ندارد. در این مورد از بی سواد و باسواد همگی خرداندیشی و کنشگری را تعطیل کرده، مغزمان را به استراحت و یا به مرخصی فرستاده ایم، و به آنچه برخورد می کنیم، تسلیم و در برابر آن بی اراده و ناتوانیم.
برای نمونه، ۱۴۰۰ سال پیش کتابی بی محتوا، بدون منطق، که از یک مشت داستان های خرافاتی، دستورات خشونت و کشتار، اطلاعات نادرست و بی ارزش غیر علمی، و ادعاهای دروغین و بی پایه، و به تمام معنا کتابی فانتزی و کودکانه، دور از هر عقل و خردی را به نام قرآن به ما دادند. و ما با چشمان بسته و مغز توخالی و از کار افتاده، بی چون و چرا و بدون یک لحظه درنگ، آن کتاب و آن الله رحمان و رحیم دروغین در آسمان هارا پذیرفتیم و به دنبال آن طوق بردگی و نوکری تازیان، را تا به امروز برگردن نهادیم.

آخوند دزد و فرومایه زندگی مردم را در این جهان به دوزخ و جهنمی تبدیل کرده، و امت بی مغزو خردباخته را به بهشتی رؤیایی مانند این تصویر وعده می دهد!!!.

آخوند دزد و فرومایه زندگی مردم را در این جهان به دوزخ و جهنمی تبدیل کرده، و امت بی مغزو خردباخته را به بهشتی رؤیایی مانند این تصویر وعده می دهد!!!.

نتیجه سادگی و نادانی ما، مملکتی را به دست آخوند سپردن، و جنایاتی مانند این تصویر است.

نتیجه سادگی و نادانی ما، مملکتی را به دست آخوند سپردن، و جنایاتی مانند این تصویر است.

دلیلن نشناختن آخوند چه بود؟

ما آخوندها را نشناختیم. ما در همه عمر کم و یا زیاد خود شاهد آن بوده ایم که آخوندها هرگز به کار، حرفه، و شغلی نپرداخته اند. آنان به تمام معنا سربار مردم، و زالوی اجتماع بوده اند. کشاورز بینوا در سرمای کشنده زمستان، و زیر رگبار، و در گرمای سوزان تابستان، با ابزاری بسیار پیش پا افتاده در کشتزار و مزارع، عرق ریزان به کار می پردازد. هنگام خرمن کوبی و یا پس از چیدن محصولات، ناگهان سر و کله آخوند بیشرم و بی حیا سبز می شود. کشاورز درمانده به ناچار با دستهای پینه بسته و ترک برداشته خود پیمانه هایی از دسترنج خود را در دست نرم و نازک آفتاب ندیده، و هرگز به کاری نپرداخته آخوند می گذارد. در زندگی مدرن امروزی هم دیگر نیازی نیست که آخوند به سر خرمن ها و کشتزار کشاورز رود. روضه ها، و امام زاده ها منابع پول ساز آخوندند.

امروزه بدون آن که آخوند از روی تشک و اتاق خواب خود بلند شده و بیرون آید، حواله هایی از شماری کسبه و بازاری های خردباخته که دستشان در جیب مردم است، دریافت می کند. کشاورز با آن قوت کم و ناچیز به زندگی دشوار خود می پردازد و با شرایط نامناسب کارو زندگی عمر کوتاهی خواهدداشت. آنچنان که در سن ۴۰- ۶۰ سالگی از جور طبیعت و ظلم سیستم آسوده می شود و سر به درون خاک فرو می برد.

در حالی که آخوند مفتخور بی حیا، با زندگی آرام و بی دردسر، تا سن ۸۰- ۱۰۰ سالگی، به یاوه گویی می پردازد و همچنان طفیلی جامعه است. هنگامی هم که کله مرگ به زمین می گذارد، خردباختگان، مزدوران، و دکاندارن دین، هیکل چاق و چله و توپر او را با بوق و کرنا و تشریفاتی کامل به خاک می سپارند. آنگاه گور این زالوها، برای امتی بی شعور و خردباخته، مرکز عبادت و زیارتگاه می شود. حال، اگرما نتوانستیم آخوند را با این توصیف بشناسیم، باید کمی به مغز و اندیشه خود مشکوک باشیم، زیرا عیب از خود ما است. و شاید بد نباشد که سری به یک روانشناس بزنیم!!.

وعده آب و برق مجانی خمینی نشآنه شارلاتانی این شیخ افسونگر، و حماقت و نادانی کسانی که آن را باور کردند.

وعده آب و برق مجانی خمینی نشآنه شارلاتانی این شیخ افسونگر، و حماقت و نادانی کسانی که آن را باور کردند.

وعده های دروغین خمینی

بی تردید خمینی، شیخ افسونگر و خوش خط و خالی بود که بر حماقت و نادانی ما تکیه کرد و ملتی را باید گفت به بند و افسار کشید. خمینی در فرانسه و پیش از آن که قدرت را قبضه کند، از آزادی زنان و حجاب و حرمت و ا‍حترام و کرامت انسانی سخن می گفت. به افسران و درجه داران توصیه می کرد که به حکومت اسلام گروند تا به کرامت و بزرگی خود رسند. خمینی وعده برق و آب و اتوبوس رایگان به همگان داد.
ما چگونه ملتی باید باشیم که این وعده های احمقانه و بی خردانه را بپذیریم؟. آیا امکان دارد و در جهان کشوری دیده شده که اینگونه سرویس های دائمی که با هزینه سرسام آوری همراه است، رایگان و مجانی باشد؟. آیا پذیرفتن این وعده های دروغین آخوند حقه باز، دلیل بر چه می توانست باشد؟، نادانی و بی خردی ما؟، اعتقاد و ایمان داشتن به گفتار مفتخورترین سربار اجتماعمان؟، و یا حرص و آزمان در دریافت سرویس مجانی و مال مفت؟!.

اینست آب و برق مجانی خمینی. مردم روستای گتیش از توابع بخش شاور شهرستان شوش برای تامین آب شرب روزانه .۸۰۰ متر پیاده روی می کنند تا به آب رودخانه برسند و از آب رودخانه برای تامین مصارف روزانه استفاده کنند

اینست آب و برق مجانی خمینی. مردم روستای گتیش از توابع بخش شاور شهرستان شوش برای تامین آب شرب روزانه .۸۰۰ متر پیاده روی می کنند تا به آب رودخانه برسند و از آب گل آلود رودخانه برای تامین مصارف روزانه استفاده کنند

تأیید رژیم پس از کشتار افسران ارتش

پیش از آن که ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، و یا ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ فرارسد و ما گوسفند وار سند بردگی خود را امضاء کنیم، خمینی در همان آغاز ورود پس از نشست در بهشت زهرا، سرشت ناپاک و روش فاشیستی خود را در چند سخنرانی نشان داده بود. انسان ها با چند گفتار به خوبی خود را رسوا می کنند. آنگاه نوبت کشتار فرزندان دلاور ارتش، خردمندان، سیاستمداران، و بزرگانی چون دکتر فرخ رو پارسا، امیر عباس هویدا، و مهندس عبدالله ریاضی رسید. آیا این نمونه جنایت ها کافی نبود که اگر ما تا آن زمان آخوند را نمی شناختیم، با چهره دیو سیرت او آشنا شویم و در ۱۲ فروردین ۱۳۵۷، به جمهوری فاشیست اسلامی و قانون اساسی آن که هنوز ندیده بودیم رأی ندهیم؟. آیا بازهم نیازی نیست که ما ملت مشوش و سرگردان از چند روانشناس کمک وراهنمایی بگیریم؟.

دیدن عکس خمینی روی کره ماه، حاکی

دیدن عکس خمینی روی کره ماه، حاکی از چیست؟، معجزات و کرامات یک آخوند پشمالو، و یا سبک مغزی و توخالی بودن ما؟!!.

انتصاب بازرگان و بنی صدر

بازرگان دارای تحصیلات بالا در ترمودینامیک از پلی تکنیک پاریس بود. دانشگاه و رشته ای که سرآمد تکنولوژی آن زمان به شمار می آورد. ولی، این مردخرباخته مذهبی، به جای مفید بودن و کار در رشته خود، به طهارت و آفتابه و خرافات اسلامی توجه داشت. آیا خردمندی و عاقلانه بود مردم ما کمترین شناسایی از او نداشتند، با صف کشیدن به این مرد ناشناس که خواسته خمینی بود رأی دهند؟!.

در مورد بنی صدر چطور؟. در آن زمان بر کسی پوشیده نبود که بنی صدر خمینی، ملای سرگردان را از دروازه کویت به فرانسه آورد، و با تبلیغات گسترده با همکاری یزدی و قطب زاده و چند نفر دیگر، نردبان ترقی او شدند و به حلق مردم ایران فرو کردند. حال، چه مناسبتی داشت که مردم ایران به این بابای ناشناس تنها به دلیل توصیه خمینی و آخوندهای مفتخور قم، به صف بایستند و به او رأی دهند؟!.

نکته پایانی

زود باوری ما، ناشی از تهی بودن، مطالعه نداشتن، سیاه و سپید به مسائل نگاه کردن، و تعصبات مذهبی، ملی، و قومی ما است. این زودباوری موجب گردیده که در گفتار و رفتار دیگران توجه نکنیم، و به طور سطحی بدون اندیشیدن، آن را بپذیریم و یا رد کنیم. پذیرفتن دین اسلام، و پیروی بی خردانه آن در این ۱۴ سده، و درگیر آخوندهای مفتخور و زالوهای اجتماع شدن، همگی دال بر آن زودباوری و نپختگی ما است.

هنگامی که ما وجود الله ستمگر، انتقام کش و قهار را در آسمان ها بدون یک لحظه اندیشیدن می پذیریم، به بهشت وعده آخوند می اندیشیم در حالی که همین آخوند زندگی و جهان ما را جهنم کرده است، و یا تصویر خمینی، شیاد را در ماه می بینیم، بی گمان نیاز بر آن داریم که به بیمارستان های روانی  سپرده شویم، و از روانشناسانی کمک بگیریم.

این ویدیو بیانگر حقه بازی و شیادی های خمینی است که ملتی را احمق به شمار آورد، کشوری را به لجن کشید و آن را دهها سال به عقب راند.

بخش دوم- حقه بازی ها و تبلیغات دروغین رژیم-

بخش دوم در چند روز آینده پخش خواهد شد.

  • ramin irani

    درودبرشماسهراب ار‌رژنگ گرامی
    جهانی سپاس بازهم نوشتاری بسیارجالب وخواندنی من هرروزکه ازبیگاری برای لقمه ای نان به منزل میایم یا شوق زیادی به سایت شما سری میزنم تا بازهم ازتوشتارهای خردمندانه وروشنگرانه شما بهره ببرم.این را بدان دوست بسیارخوبم نوشتارهای شمابسیاردرمن اثری مفیدگذارده است.درمورداین مقاله هم که من تمام انرا با دفت خواندم حرفهای دل من هم بود.من چون درایران هستم وبامردم عادی عمرمیگذرانم ودراین مواجهه به خوبی ازسخنان نسل امروزی میتوان دریافت که بزودی اسلام-فران-اخوندوتمام موضوعاتی که مربوط به تازیان است ازایران بیرون ریخنه خواهدشد.

    • با سپاس و تشکر فراوان از محبت و مهرورزی اتان- سهراب

  • ardeshir ardi

    جناب ارژنگ،
    در مقاله قبلی‌ که راجع‌به شورای ملی‌ مطالبی نوشته بودید جایی برای کامنت نگذاشته بودید. این است که لازم دیدم چند نکته را به شما یادآوری کنم. نخست این که خواندن “رافی خاچاطوریان” به “رافی چاخان طوریان” یا خواندن “رضا پهلوی” به “آقا رضا” کاری پسندیده‌ای نبود. اگر مطلبی برای گفتن دارید چرا نام مردم را مسخره می‌کنید؟ در جایی دیگر عکسی‌ از یک مرد مسن نشان داده‌اید و گفتید ” این آقا که به نظر میاید از کهنه کار‌های رژیم پهلوی باشد….” عجب پس شما قیافه شناس هم هستید. این گونه سخن گویی آرزش مقاله را پایین می‌آورد. به طوری که تجزیه و تحلیل شما اگر هم منطقی‌ باشد به دل‌ نمی‌‌نشیند. با توجه به جهت گیری شخصی شما من حتا در اصالت عکس منصور اصانلو که چاپ کردید شک دارم. شاید هم آن عکس اصلا کار فوتوشاپی خودتان باشد.

    • بادرود به شما، این موضوع را حتمن به برنامه نویسان و کارشناسان کامپیوترمان یادآور می شوم- از این بابت از شما پوزش میخواهم- سهراب ارژنگ

  • بهروز

    بخدا هنوز هم بعد از گذشتن سی و پنج سال هنوز هم عده زیادی سر روضه خوانی آخوند مینشینند و به حرفهای آخوند مثل وحی منزل گوش میدهند تو هنوز این مردم خر را نمیشناسی برو بیشتر راجع به مردم ایران مطالعه کن!