چرا شاهپرستان هرگونه انتقادی را دشمنی با شاهزاده خوانده و به گروه های مردمی، برچسب مزدوری می زنند؟ ۱۲

شاه در گسترش خرافات و زمینه دادن به لات های میدان و بزن بهادرها مانند شعبان بی مخ مخالفان خود را مورد حمله و آزار قرار می داد. تا آنجا که کودتای ۲۸ مرداد به خواسته انگلیس و کمک آمریکا و افراد دربار ایران به وجود آورد و اکنون بازماندگان آن رژیم با بیشرمی و گستاخی آن را کتمان و  حاشا می کند.

شاه در گسترش خرافات و زمینه دادن به لات های میدان و بزن بهادرها مانند شعبان بی مخ مخالفان خود را مورد حمله و آزار قرار می داد. تا آنجا که کودتای ۲۸ مرداد به خواسته انگلیس و کمک آمریکا و افراد دربار ایران به وجود آورد و اکنون بازماندگان آن رژیم با بیشرمی و گستاخی آن را کتمان و حاشا می کند.

انتقاد و دموکراسی

لازمه رسیدن به آزادی و دموکراسی، پذیرفتن انتقادها است. به گفته دیگر، انتقاد، دروازه رسیدن به آزادی است و تا انتقاد کردن و انتقاد پذیری نباشد، جامعه به سوی دموکراسی گام بر نمی دارد. چنانکه دیکتاتورها و خودکامه های تاریخ در برابر هرگونه انتقادی جبهه گیری می کنند. قلم ها را می شکنند، اعتراض و خرده گیری رسانه ها را سرکوب می سازند، و هرگونه صدایی برخلاف خواسته و میل خودشان را در گلو خفه می کنند. پیامد آن، سکوت، بی تفاوتی، کناره گیری و بازنشست انتقاد کنندگان، و در نهایت فرار آنان از کشور است.

چگونه یک فرد دیکتاتور می شود

هنگامی که یک فرد انتقاد ناپدیر شد و رفتاری خشمانه در برابر خرده گیری و اتنقاد دیگران در پیش گرفت، رفته رفته پوسته ای عایق و نفوذ ناپذیر میان او و دیگران به وجود آمده، و از رویداد و خبرها بی اطلاع میماند. به جای آگاهی از آنچه می گذرد، شماری مزدور و کیسه دوز به دور او گرد می آیند به چاخان و چاپلوسی وی می پردازند و با دادن خبرهای جعلی و دروغین، او را از حقیقت و آنچه می گذرد دور می سازند. رفته رفته شخص دور مانده از واقعیت ها و با روبرو بودن مشتی بادمجان دورقاب چین و فرصت طلب، از هر صدا و زمزمه مخالفی رنج می برد و جبهه مخالفی در برابر هرگونه انتقاد و خرده گیری در پیش خواهد گرفت. بنابراین، هیچکس از آغاز دیکتاتور نیست ولی رفتار غیر اجتماعی خود و انسان های کیسه دوز اطرافش می توانند او را به یک خودکامه و زورگو تبدیل نمایند.

دیکتاتوری رژیم اسلامی به کجا انجامید؟

تجربه تلخی که در این ۳۵ سال ما با آن روبرو بوده ایم، انتقاد ناپذیری و دیکتاتوری رژیم است، که هیچگونه صدا و زمزمه ای از کسی بیرون نمی آید. گروهی فرصت طلب و مزدور به دور خامنه ای و آخوندهای سوار بر مرکب دیگر جمع شده اند، و از بام تا شام به ستایش و تکریم آنان می پردازند. آنان را به آسمان برده و با فرشتگان به پرواز در می آورند. اگر هم جوانانی چون امید رضا میر صیافی و ستاربهشتی در وبلاگ خود به انتقاد از عملکرد رژیم پردازند، بی درنگ دستگیر، و با شکنجه های حیوانی چند سده پیش آنان را با زجر فراوان به کشتن دهند.

اگر به زندگی گذشته خامنه ای نگاه کنیم، در آغاز انقلاب ۵۷ فردی ساده، خوش مشرب، و مردمی بود. با همه می نشست و بر می خاست، به همه گونه تفکر و اندیشه ای گوش فرا می داد و کمترین جنبه دیکتاتوری در او دیده نمی شد. ولی با نزدیک شدن عده ای قربان صدقه گوی چاخان به او، رفته رفته، خوی زیادی طلبی و تمامیت خواهی در او پیداشده زورگوتر و دیکتاتور تر می شود، و به همان نسبت افراد با حقیقت، انتقادگر، و دوستان واقعی از دور او پراکنده می شوند. آنچنان که دیده ایم و همگی شاهد آن هستیم، خامن های نیز سرانجام به یک خودکامه و جنایتکاری تبدیل گردیده که صدها جنایت وکوچک و بزرگ به دستور او انجام شده است.

این ویدیو ارتباطی با این مقاله ندارد. زیرا بحث و سخنرانی گروه هم جنس گرای آمریکا را نشان می دهد. در حقیقت این ویدیو بیانگر آزادی اندیشه و گفتگو در یک کشور دموکراسی  است.  آیا ما می توانیم همدیگر را تحمل کنیم، جلساتمان را دور از هرگونه کلک و ترفند به صورت آزاد نشان دهیم تا دموکراسی را تجربه کنیم، و یا باید در پشت پرده و دور از اطلاع و دید عمومی برگزار شده، و اطلاعات نادرستی در اختیار دیگران گذاریم؟.

انتقاد از رژیم های پیشین تاریخ

هر رژیمی کم و بیش انتقاد پذیر است و نمی توان عملکرد آن را سپید سپید و یا سیاه سیاه دانست. اگر بگوییم یک سیاستمدار صد در صد درست ویا برعکس اشتباه عمل کرده، در هردو مورد کاملن نادرست است. به عنوان نمونه، شاه عباس بزرگ، کریمخان زند، نادرشاه افشار، و رضاشاه هرکدام منشاء خدمات بسیار بزرگی در یک پارچگی و یا پیشرفت ایران بوده اند. ولی نمی توان هیچکدام از آن ها را بدون اشتباه و کارهای نادرست دانست. البته یک نکته نیز گفتنی است که دوران دور زمام داری شاه عباس، نادرشاه و کریمخان، آزادی و دموکراسی در جهان معنا و مفهومی نداشت. کشورهای غربی و شرقی در طلسم سوداگران دین اسیر بوده اند. از این روی، انتظار زیادی نمی توانست از آن دوران دیکتاتوری داشت.

انتقاد از رژیم گذشته

از محمد رضا پهلوی با داشتن آموزگاران خردمند ایرانی و تحصیل در کشور آزاد و دموکراسی سوئیس، و پس از گذشت دوران سیاه دیکتاتوری قاجاریه و طلیعه مشروطیت در ایران، انتظار می رفت که در نهایت دموکراسی و آزادیخواهی به سلطنت پردازد و کارهای اجرایی مملکت را به دست کاردانان و میهن دوستان واگذارد. ولی شاه به همه چیز پشت پا زد، مشروطیت نیمه بند ایران را کنار گذاشت و با دیکتاتوری و خودکامگی کارهای اجرایی مملکت را در دست گرفت. رفته رفته علاقمندان و خردمندان ایرانی از دور او پراکنده شدند، و به جای آنها چاپلوسان و حقه بازهای سوداگر جمع گردیدند. نتیجه آن شد که دیدیم. حال، اگر انتقادی از رژیم گذشته می شود، کمترین دشمنی و کینه توزی نیست. بلکه برای یاداوری تاریخ، و تکرار نشدن آنست.

شیخ و شاه دو مهره فرسایش و ویرانی ایرانند. رضا پهلوی هیچگونه گناهی از اشتباهات پدرش ندارد ولی حاشا کردن و  حمایت از رفتار دیکتاتوری و خرافاتی شاه، ایشان را هم در کنار آن کجروی ها می گذارد.

شیخ و شاه دو مهره فرسایش و ویرانی ایرانند. رضا پهلوی هیچگونه گناهی از اشتباهات پدرش ندارد ولی حاشا کردن و حمایت از رفتار دیکتاتوری و خرافاتی شاه، ایشان را هم در کنار آن کجروی ها می گذارد.

بی تردید هیچکدام از امثال ما خوشنود نبودیم که شاه از سلطنت برکنار، و از کشور رانده شده و با وجود بیماری و ناتوانی جسمی در سرزمینی بیگانه به خاک سپرده شود. این برای هر ایرانی باشرف و با حقیقت اندوهبار و موجب سرشکستگی است. همانگونه که شاهان و بازماندگان ساسانی و خود یزدگرد دچار اشتباهاتی شدند که کشور ما به دست بیابانگردان عربستان افتاد. ولی در هرحال، گرچه از یزدگرد و شاهزادگان ساسانی انتقاد می شود ولی جنبه دشمنی و کینه توزی ندارد. زیرا یزدگرد، یا شاهان دیگر از گذشته تا محمد رضا شاه پهلوی جزء شناسنامه کشور مان به شمار می آیند و از ما جدا نیستند.

انتقاد ما از شاهزاده

انتقاد گروه ما و شماری دیگر از نویسندگان و سیاستمداران ایرانی از شاهزاده برای آن بود که علاقه داشتیم ایشان بتواند با روش دموکراسی و آزادیخواهی و دور از دخالت و نفوذ خودکامه ها و زورگویانی که هر فرد آزادی خواهی را به دیکتاتوری می کشانند، بتواند با همه گروهها و افراد دلسوز و علاقمند به آزادی کشورمان به گفتگو نشیند و با هم اندیشی وهم کاری جمعیت زیادی از مردم ایران را به سوی خود جلب کند. ولی شوربختانه شاهزاده تا کنون راه درستی نپیموده، و خود را از گروهها و افراد گوناگون که می توانند بر فکر و اندیشه مردم ایران اثر داشته باشند و مورد تأیید گروهی از مردم می باشند، دور و جدا گرفته است.

این تکروی، در جلد خود فرو رفتن، و تنها با طرفداران رژیم گذشته سر و کار داشتن، کاری را به جایی نمی برد. گفتگوی شاهزاده با مجله فوکوس آلمان در ۶ ژون گذشته، اگر هم فاصله ای نبود، فاصله هایی را به وجود آورد. تأیید وی از عملکرد دیکتاتوری پدرش، و برنامه او برای بازگشت به رژیم شاهنشاهی که در سال ۵۷ از سوی مردم بر آن خط بطلان کشیده شد، گروهها و اندیشمندها را از شاهزاده دور ساخت.

آیا انتخاب امیر عباس فخر آور؛ مه لقا فخر آور و نازیلا گلستان که چهره مردمی ندارند آن هم در کنار شاهزاده رضا پهلوی نشانه چیست؟. نشانه انتخابات مردمی؟، شرکت همه گروههای سیاسی؟، و یا به دلیل آن که اینان خود را به شاهزاده چسپاندند و در پرتو او به شورا راه یافتند؟!. آیا تعداد کل افراد نام نویسی کرده برای رای دادن: ۱۲۸۹، تعداد کل نامزد های انتخاباتی: ۵۳۵، تعداد کل آرای ریخته شده به صندوق آرا: ۲۱۶۸۳، و تعداد کل رای دهندگان: ۷۵۶، با رأی ناچیز ۶۱۰ برای شاهزاده، دلیل بر چیست؟، شرکت و علاقه  بی صبرانه چند میلیون ایرانی بیرون از کشور؟، شرکت مجازی ایرانیان درون مرزی که با بوق و کرنا برای آن تبلیغ شده بود، و یا مردمی و دموکراسی ندانستن این شورا، این افراد، و این نحوه گزینش در پس پرده؟!.

تا زمانی که ما درک نکنیم و نپذیریم که همه بدبختی ها، اسارت و درماندگی مردم و ویرانی و عقب ماندن کشورمان از دوران ساسانیان تا کنون به دلیل اتحاد شوم و توطئه میان شاه و شیخ بوده و هست، به خود نمی آییم و در نجات کشورمان کاری نخواهیم نمود

تا زمانی که ما درک نکنیم و نپذیریم که همه بدبختی ها، اسارت و درماندگی مردم و ویرانی و عقب ماندن کشورمان از دوران ساسانیان تا کنون به دلیل اتحاد شوم و توطئه میان شاه و شیخ بوده و هست، به خود نمی آییم و در نجات کشورمان کاری نخواهیم نمود

انتظار ما از شاهزاده

با همه کجی و کاستی ها، و آنچنان که رفت، بازهم برای ما چیزی بالاتر از این نبود که شاهزاده بتواند پیک نجات کشورمان از دست رژیم آدمخوار اسلامی و رهایی مردم از بند دیوان باشد، ولی چنین نشد. شاهزاده هرنوع انتقادی را کینه توزی و دشمنی تلقی کرد، و خود را از همه طیف های سیاسی و فرهنگی ایران به دور داشت. شورای ملی که با شرکت فعالانه ایشان تشکیل شد، کمترین نشانه و عملکرد مردمی و شورایی نداشت. این را ما به عنوان دلسوز و علاقمند به موفقیت و پیروزی وی در مقاله هایی یادآور شدیم.

ممکن است مقاله های ما طنز آمیز باشد ولی در آن کوچکترین دشمنی، و بدخواهی نیست. شورا که واژه نادرست است زیرا شورایی در کار نبوده، زیرا روی درخواست کسانی که احتمال می دادند به به نگویند و چهچه نزنند و حتی ممکن است انتقاد کننده باشند، به عنوان دشمن شاهزاده خط کشیدند و پاسخی بدانان ندادند.

دلیل کمتر گرایش به شورای ملی

باید این نکته را یادآور شد کسانی که  برای شورا برگزیده شدند معرف طیف های سیاسی ایران نیستد. بیشتر از هواداران شاهزاده و شماری هم جاه طلب در میان آنان دیده می شود. اگر گروههای سیاسی هم شرکت نکردند، به دلیل آن که همگی دریافتند این شورا مردمی نیست و تنها به دست هواخواهان و افراد گرداگرد شاهزاده آنهم با هو و جنجال و جارچیان ایشان برگزار می شود. رأی کم و ناچیز خود شاهزاده نیز نشانه آنست که مردم کمترین نشانه ای از همگانی و مردمی بودن و شورایی در این نشست های پشت پرده ندیدند.

ما آرزوداشتیم که سیل جمعیتی عظیم همراه شاهزاده و در تأیید او برای آزاد کردن ایران ببینیم، ولی با این بافت شورا و دیدگاههای چندش آور عده ای که خود را طرفدار شاهزاده می دانند ولی تیشه به ریشه او می زنند و شوربختانه با این ترکیب افرادی که نمایندگی مردم ایران را ندارند، امید زیادی به پیشرفت آزادیخواهی و دموکراسی شاهزاده نیست. مطالب گفتنی در این باره زیاد است.

نامه چاپلوسان گرد شاهزاده

آنهایی که از خود هنر و دلسوزی برای کشور و مردم ندارند، بیشرمانه و با وقاحتی هرچه تمام تر گروههای فعال پاکباخته و میهن پرست را وابسته به جهل و جنایت اسلامی می دانند. گذشته از آن، به عنوان نمونه نگارنده در دوران تاریک و سیاه انقلاب ۵۷ ازهرگونه دخالت آخوند و آخوند نما نفرت داشتم و حتی نخست وزیری بازرگان یک فرد دبش مذهبی را تأیید نمی کردم. تا آنجا که مورد ضرب و شتم خردباختگان آنروز قرار گرفتم.

گروه ما که در چهار سال گذشته با نوشتن مقالات بیشماری رژیم اسلامی را به ستوه درآورده، و زیر و بالای رژیم را به خوانندگان گرامی امان شناسانده است،  حال، چگونه یک  شاهپرست به خود اجازه می دهد که ما را بخشی از رژیم اسلامی بنامد؟!. این بی خبری است، و یا دشمنی و کینه توزی؟!.

رسیدن دونامه طعنه آمیز و سراپا تهمت و اتهام از سوی چاپلوسان طراف شاهزاده برای ما  که به راستی اندکی در آن حقیقت و راستی دیده نمی شود. از این نوع نگرش ضد ایرانی است که عده ای از به اصطلاح همراهان شاهزاده درپیش گرفته اند. بی تردید با رسیدن چنین نامه های اتهام آمیزی به شدت آزرده شدم. نتیجه آن چنان که می بینیم، به جای ایجاد همبستگی و گروش  بیشتر گروههای دیگر با شاهزاده، جداشدن و دوری  زیادتر و هرچه بیشتر  با نامبرده خواهد بود. ما این نامه ها را بر ملا نمی کنیم ولی در بایگانی خود نگاه می داریم.

این ویدیو گفتگویی است میان پیر مورگان و یکی از صاحبان و دست اندر کاران اسلحه در آمریکا. بازهم ویدیو ربطی به این مقاله ندارد ولی نشان می دهد که در یک کشور آزاد و دموکراسی  حرف ها در دل نمی ماند و انسان ها آزادانه حرف دل و عقاید و برداشت های خود را بدون ترس و پایپوشی و حاشا کردن و دروغ پردازی بر زبان می آورند. این انتقادها و گفتارها سمبل و مظهر آزادی است. بهتر است شاهپرست های ما که می خواهند هر صدایی را در گلو خفه کنند، در حالی که خود در اجتماعی آزاد زندگی می کنند، از دیدن این گونه برخوردها کمی یادبگیرند و نخواهند در برابر جبهه های انتقادگر شعبان بی مخی عمل کنند.

پوزش خواهی از اشتباهات گذشته

در جریان سیاسی رژیم گذشته و رژیم کنونی، عده ای در مصدر کاربودند، موجب زیان های جبران ناپذیری بر مردم و کشورمان وارد ساختند ولی هرگز از عملکرد نادرست خود از ملت ایران پوزش نخواستند. به عنوان نمونه، بازماندگان رژیم گذشته که شماری از آنان نیز مسئولیت هایی داشتند ولی نه به اشتباه خود اعتراف و اذعان دارند، و نه کجروی های رژیم پیشین را قبول دارند. در جریان انقلاب سال ۵۷ نیز شماری موجب بدبختی و سرنگونی کشور و به قدرت رسیدن خمینی شدند. اینها نه تنها به گذشته نکبت بار گذشته خود اعترافی ندارند، بلکه با بیشرمی هنوز هم طلبکارند.

نمونه  بسیار روشن خیانت کاران فراموشکار، بنی صدر است که آخوند متجاوز و جنایتکار و گمنام را با شعبده بازی و تبلیغات به قدرت رساند، و یا افرادی چون عبد الکریم سروش که دانشگاههای ایران را به لجن کشانید، و یا کسانی که با رژیم همراه بودند و خود را به کنار کشیده اند، برای کشورمان زیان آور و آسیب بارند. و نباید باردیگر به پست و مقامی دست یابند. در برابر، انسان های بزرگی هم مانند زنده یاد سید احمد صدر حاج سید جوادی بودند که از اشتباه خود در پشتیبانی از رژیم اسلامی، از مردم پوزش خواستند.

از آنچه گذشت

در پایان، غلو و زیاده روی دعا و ثناگویان دیکتاتوری گذشته  و روش تحمیر گرانه آنان که مانند رژیم گذشته و رژیم اسلامی ایرانی  را ابله و نادان می شمارند در تلویزیون پارس و کانال یک و تلویزیون آریامهر، و درخشان و مردمی نشان دادن شورای ملی، نه تنها جاذبه ای ایجاد نمی کند، بلکه همانگونه که گفته شد، فاصله ها را نیز زیادتر می سازد.

این یک ویدیو کارکاتوریست از موقعیت و برنامه های سیاسی شاهزاده. .ببینید و تماشاکنید.
شاهزاده با مادرشان به دیدن منشور آزادی بخش کوروش در واشنگتن رفتند که بسیار کار خوب و زیبایی انجام دادند. به راستی منشور آزادی کوروش الهام و پیام آور دوستی، گذشت، محبت به دیگران، و تحمل گفتار مخالفین است.

شاهزاده با مادرشان به دیدن منشور آزادی بخش کوروش در واشنگتن رفتند که بسیار کار خوب و زیبایی انجام دادند. به راستی منشور آزادی کوروش الهام و پیام آور دوستی، گذشت، محبت به دیگران، و تحمل گفتار مخالفین است.

  • ardeshir ardi

    تحلیل آبکی‌ بود. از شما انتظار بیشتری میرفت. تکرار اصطلاحات روشنفکر مابانه چون “شیخ و شاه” یا “کودتای ۲۸ مرداد” بیشتر نشانه غرض ورزی است تا یک تحلیل بیطرفانه و علمی‌. به عنوان مثل، آیا قانون شکنی‌های مصدق چون انحلال غیر قانونی‌ مجلس، رفراندوم غیر قانونی‌، لایحه اختیارت تام، ( آن هم دو بار) دخالت در امور ارتش، ندیده گرفتن فرامن عزل خود، و… کودتا نیست؟ ولی‌ توسل به زور برای برکنار کردن یک نخست قانون شکن کودتا است؟ ظاهراً کلمات وقتی‌ از دهان و قلم مخالفان مادر زادی رژیم پهلوی بیرون میاید معنی‌ دیگری پیدا میکنند.

    • چرا تحلیل آبکی بود؟. این اشتباهات تاریخی را اگر شاهزاده نپذیرد چنانکه تا کنون نپذیرفته است، چگونه می توان از ایشان انتظار آزادی خواهی و دموکراسی داشت؟. حرف ما روی شاهزاده است که اعمال دیکتاتوری گذشته را درست می داند و پدرش را آزادیخواه می خواند. ما آنچه می نویسیم با وجود مدارک بین المللی و غیر قابل انکار می نویسیم. حال چگونه شما آن را آبکی می خوانید؟!!.

  • mardi aziran

    در آستانه تشکیل شورای ملی‌ عمله‌های خامنه‌ای به جنب و جوش افتاده‌اند

  • رضا پهلوی می خواهد با فریب مردم، توسل به قدرتهای خارجی و حمله نظامی به قدرت برسد:
    ۱- ناگفته هایی از «روابط محرمانه رضا پهلوی با سیا (C.I.A)» در زمان «جنگ ایران و عراق» (سند)

    http://nagoftehayeiran.blogspot.com/2013/02/cia-reza-pahlavi-nytimes.html
    2- رضا پهلوی: ما همان تمهیداتی را که در باره قذافی دنبال شد را برگزیدیم!

    http://www.lefigaro.fr/international/2011/12/14/01003-20111214ARTFIG00560-reza-pahlavi-il-faut-juger-les-crimes-du-regime-iranien.php
    3- رضا پهلوی: بسیاری از ایرانی ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت.

    http://www.irandarjahan.net/سیاست/اینکه-آیا-من-تاج.html
    4- آرزوهای محمدعلی شاهی

    http://news.gooya.com/politics/archives/2012/06/142507.php
    5-دروغهای سلطنتی رضا پهلوی

    http://mahmood-delkhasteh.blogspot.com/2013/02/blog-post_14.html

  • این دروغ شرم آور از کجا امده
    که رضا پهلوی موافق حمله به ایران هست
    رضا پهلوی درهمه حال
    مخالف حمله نظامی
    به ایران بوده
    تا چندی پیش یک سری
    از همفکر ‌ها شما

    از آقای به نام
    انصاری هوداری میکردین

    به خاطر مبارزه با رضا پهلوی

    بعد همون آقا رفت ایران و رفت
    دست بوسی خامنه ای

    و دیگه از دوستان همفکر شما صدای بلند نشد

    در حمایت از این آقا

    و چیزی که از نظر من جالبه

    امثال شما از نقد حرف میزنید

    اما خود شما همفکر ها

    تحمل یک نقد ساده ندارین

  • صباح

    شاه و شیخ پساب های متعفن تاریخند!
    رضا پهلوی یک لاشه گندیده و متعفن از تفاله های تاریخ و دوران بربریت است !
    پدر و پسر بربر و خونآشام پهلوی موجب ننگ و رسوایی انسان ایرانی بوده و هستند!
    سلطنت متعلق به عصر سیطره پریمات ها است, یعنی دورانی که پریمات های انسان نمایی مثلا هیکل گنده تری داشتند و
    یا از چنگال های تیزتری برخوردار بودند و دندان های برنده تری داشتند و بهتر میتوانستند که چنگ بزنند و گاز بگیرند, لذا شاه بوزینه ها میشدند! این نظام به غایت ارتجاعی و گندیده به هیچ وجه ربطی به عصر نوین و به ویژه عصر دوران پس از روشنگری نداشته و ندارد و فقط به ضرب و زور و زر و سرنیزه و نادانی و عقب ماندگی بخشی از توده مردم نفس های وحش احتضار سر میداد و میدهد, یعنی به همان دلایلی که مذهب نفس های مقدس واپسین زهرآگینش
    را میکشد!!!
    مردم ایران سلطنت ننگین و تبهکار پهلوی را در سال ۱۳۵۷ استفراغ کردند و به هیچ وجه قرار نیست آنرا دوباره قورت
    دهند!
    قر و اطوارهای به غایت مضحک و مشمئز کننده “وطن پرستانه؟!” نوه منگل پهلوی به راستی مایه جک و خنده مردم ایران است. رضا پهلوی به جای قر و اطوارهای مضحک “وطن دوستی اش؟!” در صدد آن باشد تا ثروت غارت شده چن ده میلیارد دلاری را که پدر و پدر بزرگ تبهکار و خون آشامش از مردم ایران به تاراج برده است را به مردم برگرداند!
    ننگ و نفرت بر تمام بقایای ننگین ارتجاع پادشاهان که توسط غارتگر متجاوزی به نام کورش در سرزمین ایران پایه گذاری گردیده بود!
    نام آورانی همتراز مانی و مزدک و بابک و حسن صباح یعنی انقلابیون و کوشندگان در راه حقوق مردم مایه افتخار ایرانیان میباشد, نه حیوانات درنده ایی از قماش کورش و انوشیروان و شاهان دیگر و مغان و شیوخ که موجب رنج و عذاب و فلاکت و بردگی و استثمار وحشیانه توده کار و زحمت ایرانی بودند!
    سلطنت طلبان قسم به روح کوروش مورشتان و تمام من درآوردی های در پیتی چاخان پاخان هایتان بهتر است, دست از
    شامورتی بازیهای بی پایان بردارید! فقط عرض خود میبرید و زحمت ما میدارید!

  • چرا
    مصدق اللهی ها هر تلاشی برای اتحاد میان گروههای اپوزیسیون را با پیش
    کشیدن کربلای ۲۸ مرداد، به تفرقه و جدل می کشند؟ چرا این غرض‌ورزان عقده‌ای
    هنوز از ملت طلبکارند؟

  • شما
    عقب ماندگان خائن چرا یک بار از خدمات بی شمار رضاشاه بزرگ و محمدرضاشاه
    فقید سخن نگفته اید؟ اگر بویی از شرافت و وجدان برده اید باید نیکی این
    افراد را هم بگویید. پس مسلما شما هم غرض و مرضی در کارتان است و سر در
    آبشخور همان ایران ستیزان میهن فروش دارید

    • خدمات شهری در برابر گرفتن آزادی سیاسی و خط بطلان کشیدن روی مشروطیت ایران و ایجاد خفقان سیاسی و به کنار گذاشتن و از بین بردن انتقاد کنندگان ناچیز و ناشمردنی است. هیتلر هم در دوران خود سرتاسر آلمان را از اتوبان گرفته تا خدمات شهری آباد کرد و آلمان را به یکی از بهترین کشورهای اروپا پس از جنگ اول جهانی تبدیل ساخت ولی آیا این خدمت ها در برابر خیانت های او ارزشی داشت؟>

      رژیم اسلامی هم سرتاسر ایران و همه دهات و کوه و کمرها را جاده کشیده و اسفالت کرده. در همین تهران دهها اتوبان بزرگ به وجود آورده. دههها سد درست کرده. خدمات شهری آن کم نظیر است . ولی آیا این خدمات در برابر جنایت ها و خط کشیدن روی دموکراسی ایران ارزشی دارد؟ آیا ۹۰٪ مردم ایران هم اکنون نمی گویند مرگ بر رژیم اسلامی و مرگ بر آخوند؟

      ملت ایران خادمین و خائنین و دیکتاتورها را به خوبی می شناسند. به همین دلیل هاست که وقتی زنده یاد رضا شاه را از کشور بیرون بردند، مردم به جای اعتراض و به پاخاستن، در سرتاسر کشور چراغانی کردند. زیرا مردم دنبال آزادی بوده اند نه تشنه پل و جاده. محمد رضا شاه هم که کارسازندگی نکرد. جز تبلیغ و خود ستایی کاری نداشت. سهراب ارژنگ

  • یک ایرانی خسته

    درود

    می دونم شما دوگروه عقاید سیاسی متفاوتی با هم دارید اما ما همه یک هدف مشترک داریم سرنگونی رژیم اسلامی و تشکیل حکومت سکولار-دموکرات هست الان وقت متحد شدن هست نه درگیری ؛ هرچقدر دیر تر بشه خطرناک تر میشه چون خطر های زیادی میهن ما رو تهدید میکنه مثل حمله ی نظامی به ایران که ریشه کشور رو برای همیشه میکنه
    هدف همه ی ما آزادی و سربلندی ایران هست پس لطفا اختلافات رو کنار بگذارید و دست به کار بشید بعد از سرنگونی رژیم این حق مردمه که شاه رو انتخاب کنن یا شخص دیگری رو
    من بنده از شاهزاده سخن نامربوطی نشنیدم که بخوام با اون مخالفت کنم و هر شخصی که برای آزادی میهن تلاش کنه برای من قابل احترامه

  • Khosro Fravahar

    چون انتقاد را گویا دوست دارید، پس این انتقاد من را نیز بپذیرید:

    تصویر شما از شاه فقید پر از یک سونگری بود، گویا اسلام را ایشان به ایران آورد! در کجای زمان وی شاه به خاطر اسلام به کسی‌ تجاوز کرد، دین شاه در سیاست وی کجا جای داشت، بر عکس شما مخالفان شاه بودید که بر علیه حق رای زنان به خیابان رفتید، مگر بیژن جزنی چپ در دانشگاه تهران ۱۳۴۲ از خمینی دفاع نکرد؟

    نوشته شما کاملا یک سؤ و پر از تعصب بود. بسیاری از جملات آخوند‌ها و مجأهین خلق را به کار بردید، از حمله به ساسنیان تا نشاندن شاه در کنار شیخ. آخر سر هم در زیر عبای مصدق و کربلای دروغین ۲۸ امرداد پنهان شدید.

    خسرو
    صمدی(فروهر)

  • جهانخواران مافیایی و چپاولگران و دزدان کارتل های نفتی، بویژه انگلیس و آمریکا و روس، با سیاست همیشگی خود در بکارگیری مهره های دست نشانده و مزدوران خود بنام گروه های سیاسی، چه کمونیست توده ی و چه سازمان های فدایی و مجاهدین رجوی و نهضت های اسلامی، به ویژه با چپاندن دو نیروی- شیخ و شاه – نفت و دارایی ایران را به سود خود به تاراج بردند و هنوز هم به دزدی میبرند و میخورند و بر ایرانیان بخواب رفته میخندند. در اینجا شیخ و شاه مسلمان” دست به دست هم، هرچند بیزار از هم، ولی گوش به فرمان ارباب، با بکارگیری استبداد و دیکتاتوری شیخی و شاهی، با آموزش دادن خرافات اسلامی و پرورش فرزندان ایران بنام مؤمنان اسلامی و ساختن مسجد و امام زاده،،، در چیره گی بر خرد و اندیشه مردم، در سرکوب کردن اندیشه وران آزادیخواه” مصدق – کسروی – هدایت،،،،، و به زندان انداختن بسیاری از روشنگران آزاده اندیش” با خود فروشی و بردگی، برای خرسندی و جیب پر کردن اربابان دزد، در نابودی و بدبختی ایران و ایرانیان دست و پا زدند و میزنند.. سرانجام ۳۸ سال حکومت کودتایی و چکمه یی و آخوند پرستی حاجی آقای مکه دیده، محمد رضای آریامهر نا مهربان، مسلمان سازی فرزندان بی گناه ایران بنام امت جانباز اسلامی در جان نثاری برای خمینی خونین سرشت بود. دستگاه ولایت جنایت آخوندی چیره بر ایران امروز زائیده همان آموزش های تعلیمات دینی دوازده امام و زبان عربی آخوند پرستی شاه انگلیسی و آمریکایی است. همان کاری را که اربابان نفتی از شاه خواستند و همان کاری که از شیخ های قرآنی میخواهند : بارکشی و کارگری در رساندن بشکه های نفت به دهان اربابان نفت خور و پس رفتگی و پریشانی ایران و ایرانیان.

    : نه اسلام – نه قرآن – جاوید نام ایران * بابک پارسا *