ملت در بند حزب رستاخیز
ما ملت پای بند شیخ و شاه، همواره از برکت دستورات و راهنمایی های حزب رستاخیز برخوردار بوده و هستیم. این حزب که به دستور شاهنشاه سرتاپامهر پایه گذاری شد، مقرر کردید هر آن که به اصول مقدس آریامهری معتقد نبوده باشد، می بایست گذرنامه خود را دریافت داشته و از کشور همایونی بیرون رود. با پیروزی انقلاب سال ۵۷، و سرنگونی رژیم همیشه طلبکار شاهنشاهی، امام امت خمینی ملت شکن نیز “حزب رستاخیز نوینی بنام حزب الله” زیر نظر وزارت اغفال اسلامی (وزارت ارشاد)، و سپاه پاسداران همیشه در صحنه به وجود آورد و جوانانی از میدان امین السلطان و فرزندان سلحشور برآمده از محصولات شهرنو پیشین را در مصدر این حزب ولایتی قرار داد و آنگاه افسار آن را خود به دست گرفت.
حزب رستاخیز ولایتی
امام چهاردهم، روضه خوان ۵ تومانی که پس از کله پا شدن امام امت از سوی الله مدینه و به کمک حجت الاسکناس هاشمی رفسنجانی به شغل شریف ولایت وقیحی رسید و بر تشک قدرت و زورگویی تکیه زد. ملای مشهدی از آن زمان تاکنون، افسار اراده حزب الله (حزب رساخیز ولایتی) را نیز به دست گرفته و به دستور ایشان اوباشان مداح، فرزندان رشید و دلاور حوزه آخوندی نیز به گروه حزب رستاخیز ولایتی (حزب الله) پیوستند و بدین وسیله گروه بزن بهادر نایب امام زمان کامل گردید.
امام امت، حضرت روضه خوان ۵ تومانی به تازگی در فضله پراکنی خود در شهر ایرانی سناباد (مشهد تازیان) اساسنامه حزب رستاخیز خود (حزب الله ولایتی) را یادآور شدند و اعلام کردند هرکس که در انتصابات کمدی- فکاهی ریاست جمهور شرکت نکند، به اصول مقدس ولایتی معتقد نبوده و خائن به کشور است. البته این روضه خوان نفرمودند که آیا این افراد می توانند گذرنامه خود را دریافت کرده از کشور بیرون روند، و یا باید خود را به اوین معرفی نمایند تا ترتیبات بعدی داده شود!.
سوگند پادشاهی شاهزاده پهلوی
زمانی که زنده یاد محمد رضا شاه پهلوی پس از رانده شدن از سوی ملت ناسپاس و نمک نشناس، به آوارگی افتاد، و سرانجام در مصر در بستر بیماری بود، دلش برای ملت گوسفند نژاد ایران غنچ می زد و آتش می گرفت. چرا که آنها بدون چوپان و راهنما نمی توانستند به چراگاه و کشتارگاه روانه شوند. بنابراین، از فرزند دلبند خود شاهزاده گرامی خواست که پادشاهی ایران را بپذیرد و خود شاهزاده هروقت فرصت یافت تاجی تهیه و به سر گذارد.
البته از این که ملت گوسفند نژاد ایران در سال ۵۷ بی حرمتی کردند و به ساحت مقدس شهریاری توهین نموده و ایشان را روانه کشورهای دیگر نمودند باید همگی به خاک بیفتند و پوزش بخواهند زیرا نسبت به نعمت های بیکران ملوکانه ناسپاس بوده اند و حق رعیت و بندگی خود را به خوبی به جای نیاوردند. از این روی، شاهزاده گرامی سوگند خوردند و قبول فرمودند که پادشاهی و سرنوشت یک ملت را به عنوان ارث پدری پذیرفته، بر اریکه سلطنت بنشینند و افسار ملت را در دست گیرند.
خوانندگان ما برای آن که به رسالت شاهزاده برای جلوس به تخت سلطنت بهتر آگاهی یابند سفارش می شود که به ویدیوهای دکتر سعید سکویی و فرخ پیرنیا دوتن از سربازان ملوکانه گوش فرادهند.
تلاشهای شاهزاده برای رسیدن به ارث پدری
شاهزاده گرامی پس از درگذشت پدر بزرگوارشان یک لحظه استراحت نفرموده و همواره با پیر و پتال های رژیم شاهنشاهی، کشتی به گل نشستگان، مقامات پیشین کشوری و لشکری در رفته و فرار کرده، و همه منتظر بازگشت و رسیدن به پست های نان و آبدار پیشین، نشستند و گفتند و سرانجام جلسات خود را با خواندن دسته جمعی سرود شاهنشاهی و فریادهای زنده باد رضا شاه دوم به پایان رساندند.
همچنین شاهزاده گرامی، در مجالس نمایندگان آمریکا و گاهی کشورهای اروپایی و پارلمان ها، جشن های تولد، سپاس، و مانند آن شرکت فرمودند و پس از گلایه و ندبه و زاری بر غریبی خود درخواست کمک های فوری نظامی فرمودند تا شیخ را به کناری زده، و شاه را در میدان آورند. با همه جشن ها و برگزاری ها و تمهیدات دیگر، تاکنون کار به جایی نرسیده و شاهزاده گرامی ما خسته و مانده برجای ماندند و در آرزوی تخت شاهنشاهی و پرواز بر روی ابرها، شبها را تا بامدادان چشم فرو نبستند و از خواب و آرامش باز ماندند.
توصیه موی سپیدان شاهنشاهی به شاهزاده
هنگامی که همه تیرها به سنگ خورد و تلاش های بیکران شاهزاده در این سه دهه به جایی نرسید، ایشان از پیش کسوتان راهنمایی خواست تا ناچار نشود بیش از آن به سماق مکیدن ادامه دهد. آخرین نقشه ای که به خاطر گماشته های ملوکانه آمد آن بود که نشست حزب رستاخیز نوینی با شرکت همه یال و کوپال های شاهنشاهی ولی ظاهراً بنام دعوت از مبارزین و اوپوزیسیون های گوناگون تشکیل دهند و با یک آرتیست بازی و قایم موشک بازی در پشت درب های بسته و یا دنیای مجازی و خیالی مانند “فیلم سازش با شرکت بهروز وثوقی بنام دکتر رستگار”، یک انتخابات آبدوغ خیاری درست کنند و شاهزاده به عنوان نماینده منصوب شوند. آنگاه به دولت های باختری اعلام کنند که ایشان از سوی ملت برگزیده شده تا بتواند از مزایای قانونی آن مانند کمک های مالی، نظامی، تبلیغاتی، مشورتی دولت های باختری بهره مند گردد.
حزب رستاخیز ولایتعهدی
بر اساس پند و سفارش وامانده های رژیم گذشته، شاهزاده به کمک تلویزیون بابای پرچم فروش (کانال یک) و تلویزیون آریامهر و همچنین چند تن بله قربان گویان تلویزیون پارس، در حقیقت برای به وجود آوردن “حزب رستاخیر ولایتعهدی” ولی در ظاهر به عنوان “منشور ملی ایران”، تبلیغات گسترده ای را از سال پیش آغاز کردند و سرانجام آن نشست این دو روزه در پاریس بود. در روز نخست این نشست با تشریف فرمایی شاهزاده جمعیت سالن که بیشتر از صاحب منصبان و باز نشسته های پست های گوناگون رژیم گذشته و شمار اندکی از کسانی که از فدائیان، مجاهدین، و رژیم اسلامی راه خود را کج کرده بودند، به پای خواسته و مقدم همایونی را با دست زدن های ممتد گرامی داشتند.
آنگاه شاهزاده در پشت تریبون قرار گرفتند و شمه ای از برنامه و دلاوری های خود را بیان داشتند که هر دقیقه با کف زدن های ممتد جان نثاران و مقربان درگاه قطع می شد و شاید بتوان گفت صدای این کف زدن ها وغریو و فریادهای شادمانی شکرگذاران همایونی تا متروهای پاریس هم شنیده می شد.
شاهزاده پس از رأی دادن وابستگان رژیم پیشین به عنوان سخنگوی شورا سخنرانی می کند.
برنامه روز دوم:
پس از سرود شاهنشاهی و ابراز احساسات نمک خوران همایونی، آقای محمدی مسئول کیهان لندن بر روی منبر رفت و تتمه آبروی خود را در ستایش این گردهم آیی که مردم ایران را نمایندگی می کند، به باد داد. سپس آقای اردوان مفید دلقک معروف، به بذله گویی پرداخت و کلی حاضرین را در کیف و شادی فرو برد. در طول جلسه خانمی که در میز جلو نشسته بود، مرتباً با صدای خشن، ناموزون و گوش خراش و دور از هرگونه محبت و دوستی خود، به حاضرین در جلسه امر و نهی می کرد و همانند ” قمرخانم” در سریال ” خانه قمرخانم”، برسر همگان داد و فریاد می کشید.
نامزدی شورای عالی و بازرسی
گام بعدی معرفی منصوب شدگان (خدا می داند چه انتخاباتی!) و انتخاب آنان برای شورای عالی و یا پست های دیگر بود. در طول زمانی که این درخواست کنندگان یکی پس از دیگری خود را معرفی می کردند، تلویزیون های در خدمت شاهزاده بر روی پانل، تنظیم و زوم شده بود. بنا براین، برای تماشاگران تلویزیون همه این درخواست ها حالت مجازی و غیر واقعی داشت
در این جا گلچینی چند از منصوب شدگان که خود را نمایندگان ملت ایران می دانند به نگارش در می آید:
۱- فرخ پیرنیا– این بابا که به اجداد خود می نازد، دارای چنان افکار دیکتاتوری است که با شنیدن یکی از ویدیوهای وی می توان با چهره غیر مردمی او آشنا شد. ۲- حمید حسینی – از نیروی هوایی شاهنشاهی ۳- اردوان مفید، دلقک دربار ۴-سیاوش آذری، روزنامه نگار- ستایش کننده و دعاگوی دربار شاهنشاهی ۵-رزیتا منطقی، هوادار و شعار دهنده شاهزاده ۶-داریوش مجلسی، عضو جبهه ملی در گذشته-پایه گذار برنامه های شاهزاده در هلند ۷-هوشنگ نظری از خانواده شاهدوست بختیاری، عضو حزب پان ایرانیست ۸- منصور کشفی، با سابقه در خدمت شاهنشاه آریامهر ۹- حیدر بیدخت، جزء حزب ایران نوین و حزب رستاخیز. ۱۰ پرویز حدادی زاده، عضو حزب پان ایرانیست
۱۱- دخی عبدی (با عرض ادب به شهریار ایران)، مدیر تلویزیون آریامهر ۱۲- سوزی یاشار، هنرمند دوران پهلوی ۱۳- شهریار مترجم مدنی، از نوادگان مترجم رضا شاه ۱۴-.. ضابطی، سرهنگ دوم نیروه هوایی ۱۵-علی ابراهیمی، جانباز ۲۵ درصد، پیرو افکار اعلیحضرت رضا شاه پهلوی ۱۶-قاسم روحانی، عضو سازمان نگهبانان جاوید. ۱۷-فاطمه آهنگر، پیرو راه شاهزاده ۱۸- محمد کرمی زرندی، مشروطه پادشاهی آلمان ۱۹- شهرام موقوفی، سازمان خدا، شاه، میهن ۲۰- مسعود معین زاده، افسر ارتش شاهنشاهی
نگاهی کوتاه به برگزیدگان
هنگامی که ما به لیست این افراد و سایر آنها نگاه می کنیم، در می یابیم که بیشتر به نحوی و به روشی به رژیم شاهنشاهی وابسته بوده اند، و یا هم اکنون در خدمت شاهزاده اند. به تعداد انگشت شماری از گروههای دیگر، که گروه خود را نمایندگی می کنند، برخورد ننمودیم. تنها شمار کمی از فعالان حقوق بشر و امور پناهندگان دیده می شود.
چنانچه هواداران شاهزاده با این نتیجه گیری مخالفند، نوار این دو روز را بدون آن که دستکاری کنند در فیس بوک بگذارند تا ما به اشتباه خود پی ببریم. ولی با اطمینان می توان گفت که شرکت کنندگان، هرکدام با وابستگی ویژه ای به رژیم گذشته و یا شاهزاده پهلوی از درون فیلتر گذشته و به اصطلاح انتخاب شدند.
پایان نشست و نتیجه گیری
در ساعت نزدیک به ۵ پس از نیمروز، کاروان شاهزاده از راه رسید و جمعیت در سالن با احترام و مانند بچه های درس خوان از جای بلند شد و به کف زدن و هورا کشیدن پرداخت. آنگاه شاهزاده پشت تریبون جای گرفتند و نمایندگی خود را از سوی ملت ایران اعلام داشت و همان گونه که دکتر رستگار در پایان فیلم سازش به مردم وعده داد که به آبادانی محل می پردازد، شاهزاده نیز وعده داد که از امروز با مقامات سیاسی کشورهای گوناگون به عنوان نماینده ایران تماس خواهد گرفت!.
از آنچه گذشت
نشست شاهزاده و همراهانشان در پاریس، مردم ایران و گروههای گوناگون سیاسی را نمایندگی نمی کند. برنامه چنان طرح ریزی شده بود که تنها کسانی که به نحوی و روشی به رژیم شاهنشاهی وابستگی دارند و یا ادب، احترام و بندگی خود را به بازماندگان رژیم گذشته به ویژه شخص شاهزاده نشان دادند، از فیلتر گذشته و به اصطلاح در این شورای ملی و در حقیقت حزب رستاخیز نوین شاهزاده شرکت و فعالیت داشته باشند.
جای شگفتی نیست که پس از رستاخیز آریامهری، و رستاخیز ولایتی (حزب الله)، شاهزاده، سفارشات پدر بزرگوار خود را جامه عمل پوشانده، و حزب رستاخیز نوین شاهزاده را در پوشش عوام فریبانه شورای ملی ایران برپا کند. آینده نشان خواهد داد که ما آنچه پیش می آمد به خوبی و روشنی گفتیم که بی تردید با دشنام و ناسزاگویی آفتاب پرستان روبرو خواهیم شد. همانگونه که در سال ۵۷ از سوی خردباختگان مکتب آخوند مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم.
دکتر سعید سکویی عربده کشان، شاهزاده را متهم کرده که چرا از نظام شاهنشاهی قدم فراتر گذاشته ( که البته نگذاشته). این بابا با جسارت و بیشرمی، انقلاب مردمی سال ۵۷ از سوی میلوین ها ایرانی که رژیم شاهنشاهی را سرنگون کردند، به مسخره می گیرد. به راستی موجب خجالت و شرمندگی است که این افراد بخواهند روزی دوباره به سکوی قدرت باز گردند و بر مردم سوار شوند.
توصیه ما به شاهزاده
شاهزاده با این خیمه شب بازی و آرتیست بازی ها از جمع نزدیک به ۵ میلیون ایرانی پراکنده در سرتاسر جهان، و انتخابات مجازی از درون ایران تنها ۶۱۰ رأی به دست آورد. این نشان دهنده آنست که شاهزاده تا کنون مردمی نبوده، و تنها به بازماندگان رژیم گذشته تکیه دارد. مانند کسانی که به آسانی به پاریس آمدند و در برابر شاهزاده به خضوع و خشوع پرداختند.
شاهزاده باید بداند که مردم ایران در ۳۵ سال گذشته دوران تلخی را پشر سرگذاشتند و تجربه درخشانی به دست آوردند. آنان دیگر اشتباه گذشته را تکرار نمی کنند و بی تردید به بازماندگان خانواده پهلوی در شرایط کنونی خوشبین نیستند. گروه ما در ایران فعال است و نگارنده تا کنون هرساله و هربار برای چند ماه در ایران بوده، و با اقشار گوناگون به گفتگو نشسته ام. و به جرأت می توان گفت که برخلاف ادعای توخالی فرخ پیرنیا، شمار طرفداران رژیم سلطنتی از ۱۵٪ تجاوز نمی کند.
بنابراین، توصیه نگارنده در نهایت دوستی ودلسوزی آنست که شاهزاده اجازه دهد ما ۳-۴ نفر در جایی از کشوری از ایشان دیدار، و به گفتگو بنشینیم. ما کمترین انتظاری از شاهزاده نداشته، بلکه می توانیم روش ها و راههایی را یشنهاد کنیم که موجب جلب حمایت و دوستی مردم ایران شده و ایشان بتواند پیک آزادی و دموکراسی کشورمان باشد.