ضجه حصارها – برسد به دست زندانبان۰
تو ای زندانبان: دیوارها هر چه که برافراشته شوند، باز از خشت و گِل اند، آسمان را نمیشود زندان کرد، سقف می گذاری، با ژرفای اندیشهام چه میکنی. شما که شجاعت فرصت برابر را ندارید، شما که از انتقاد بیزارید، شما که جز مدح و ستایش هیچ نمی خواهید. از سخن میترسید، از نفس میترسی، از صدا و قلم میترسی.