کشوری دراشغال کفتارها و لاشخورها
اکنون ۳۵ سال می گذرد که کشور پویا و بالنده ما در زیر سایه شوم و فشار نعلین لاشخوران و کفتارهای از خدا بی خبران و انسان نماهای تاریخ، دوران فرسایشی، نگون بختی، و سیه روزی خود را طی می کند. باردیگر کشور کهنسال ما مورد تاخت و تاز نه تازی بیابانگرد عربستان، بلکه تفاله های آنان قرار گرفت. شوربختانه در این اجتماع آسیب دیده پس از سه دهه، گروهی مسخ شده و دنباله رو این نابخردانند.
عده ای هم راه خیانت و مزدوری که راه کوتاهتری بود با وطن فروشی خود به این کفتارها و دکانداران در پیش گرفتند. در هردو حال، میزان نادانی و ناآگاهی و یا خیانت و فرصت طلبی آنچنان بالا رفت که رژیم فاشیستی اسلامی را تا کنون برپا نگه داشت، و حتی همکاری و شرکت این دوگروه در افتضاحاتی بنام “انتخابات ولایتی”، به پیکر پژمرده و در حال پوسیدن رژیم پوشالی جان بخشید و باردیگر بر دوام و عمر ننگین آن افزود.
زنان، بزرگترین قربانیان اجتماع
زنان، و به راستی فرشتگان سرزمین ما بزرگترین قربانیان این رژیم ضد بشر و زنباره اند. امروزه بیشتر خانواده هایی که دختر پیدا می کنند، مانند عده ای از پدران خردباخته و متعصب گذشته ما، از داشتن فرزند دختر در کشور آخوند زده و زیر چنگال قوانین زن ستیز اسلامی در رنجند. این دیگر نهایت فروکش و سرنگونی ما است. زیرا خانواده ها می دانند که فرزندان دختر آنان با چه نابه سامانی ها، تبعیض ها، و آسیب های اجتماع کنونی دست به گریبان خواهند بود.
روزگار سخت فرشتگان، در پس پرده سیاه جهل و خرافات یا به ناچار و بی اختیار در چنبره آخوند می گذرد. به راستی زنان در اجتماع خردباخته و مرد سالار ایران، و زیر ستم قوانین ارتجاعی و فاشیست اسلامی، چگونه زندگی می توانند داشته باشند؟. از یک سوی فشار خانواده، سرزنش ها، و ایراد گیری های بی جا و بی خردانه افراد خانواده مانند پدر، برادر، و بستگان نزدیک، و از سوی دیگر، تنگ نظری، مردسالاری، و ایرادگیری های بی مورد و غیر منطقی اجتماع، اعم از کارفرمایان و مزد دهندگان، و همکاران مرد محیط کار، و یا چشم دوزی ها، هیزی ها، هرزگیها، و لغز پرانی مردنماهایی که خفقان آور کوچه و خیابانند، دردهایی است که در سینه بانوان کشورمان انباشته می شود، و آنان را به بیماری های روانی و یا بدبینی و ترس از مردم، و در نهایت گوشه نشینی و تکروی وا می دارد.
روابط انسانی میان زن و مرد در کشورهای پیشرفته
در کشورهای پیشرفته و دارای مبانی اصول و اخلاق، زنان و مردان در کنار هم زندگی می کنند، با همدیگر همکاری و معاشرت دارند، از بودن و دیدن همدیگر مراتب انسانیت و پاکدامنی از خود نشان می دهند، بدون آن که به افکار انحرافی و غیر اخلاقی کشیده شوند.در دوران رژیم گذشته نیز زنان و مردان بدون کمترین مزاحمت و یا توجه غیر اخلاقی بیکدیگر، در کنار هم و با هم زندگی می کردند. در مزرعه ، صحرا، و باغها بازهم زنان و مردان مانند خواهر و برادر با هم همکاری داشتند.
تجاوزز، دروغ گویی، و صدها فساد اخلاقی دیگر نه در اجتماع ایران بود، و نه در جهان آزاد بوده و هست. ولی هرچه بخواهید دزدی، بی ناموسی، دروغگویی و همه گونه فساد اخلاقی که زائیده افکار پوسیده و تجاوزکارانه آخوند است، از ۳۵ سال پیش تا کنون در میان مردم ایران به شدت رواج پیداکرده است.
سالها پیش، در حوالی دروزه دولت تهران مرد زردشتی را می شاختم که پس از مرگ همسرش، با خواهر زن خود زندگی می کرد. این خواهر زن که برای پذیرایی و مواظبت او در اتاقی جداگانه اقامت داشت، دارای بهترین روابط انسانی و دور از هرآلودگی و یا افکار کثیف آخوندی با شوهر خواهر خود بود. من که کودکی بیش نبودم، روزها و هفته ها در آن خانه شاهد بهترین روابط انسانی و دوستی میان آندو بودم. چیزی که در جامعه آخوند زده ما کمتر مانند آن دیده می شود.
مکتب آخوندی و ارتباط بازنان
مکتب آخوندی، آموزش و گرایش به زنبارگی، سکس و شهوت بیکران است. مثال عامیانه فارسی می گوید که همه درک و شعور، و افکار و اندیشه یک آخوند در شکم و زیر شکم اوست. زیرا آنان از مغز فارغند و هرگز نمی توانند مسائل را با برهان و منطق ارزیابی کنند. این روش حیوانی و شهوت بسیار در وجود آخوندها، موجب گردیده که آنان به جز شکم و زیر شکم فکر و ذکری نداشته باشند. چنانکه تجربه نیز نشان می دهد فساد اخلاقی و تجاوز در شهرهای مذهبی تر و در حوالی گور تازیان که بیشتر مرکز رفت و آمد آخوند است، همیشه بیشتر بوده است.
این فساد فکر و اندیشه از روزهای نخست پیدایش اسلام در میان محمدابن عبدالله و همراهان و دکانداران و مروج دین او بوده، و تاکنون همچنان ادامه دارد. به همین دلیل، کتاب های مذهبی که به وسیله آخوند نوشته شده، از قرآن گرفته شده تا رساله ها و بیان هرگونه حدیث و تمثیل از پیامبر و امامان، همگی دلالت دارد بر شهوت بی همتا و غیر قابل کنترل آخوند است که جامعه را فرا گرفته و در آنها جز سکس، تجاوز، کشت و کشتار، و زنبارگیچیز دیگری نیست.
آخوند جانوری هیز و بد چشم
از آنچه گفته شد به دلیل زنبارگی آخوند و شهوت بی حد و حصر و حیوانی آنان، همه توجه و نگاههای آنان در کوچه و خیابان به دنبال زنان، و نگاهی حریصانه به مو، سینه، پاها، و اندام زنانه آنها است. این افکار شیطانی و مالیخولیایی، یک لحظه آخوند را آرام و آسوده نمی گذارد. درست مانند آن که شخص روزه داری که روز پیش از روزه گرفتن در ماه رمضان، خوراک چندانی نخورده، شب را بی شام خوابیده تا سحرگاهان شکم را انباشته از خوراک کند. ولی از بخت بد سحر بیدار نمی شود و ناچار است روز بسیار بلند را در گرما و کار طاقت فرسا طی کند.
در چنین شرایطی چانچه در مدت روز، با شکم خالی و بسیار گرسنه شاهد و ناظر دهها غذاهای رنگین، و بودار باشد، عرصه و طاقت بر او تنگ می شود. همین فشار گرسنگی و عادت به روزه نداشتن وموجب گردیده که انتظار داشته باشد در روز رمضان مردم اجتماع در حضور او خوراکی نخورند، و غذایی دور و بر او نباشد.
حکایت آخوند حریص و شهوتران، با زنانی که در اجتماع آزاد می گردند، دست و پا و موی خود را نمی پوشانند، مانند همان مرد روزه دار بسیار گرسنه و واکنش او با دیدن خوراک های گوناگون و خوردن مردم در اجتماع است. از این روی، می توان گفت که حجاب اسلامی مانند پوشاندن سر و دست و پا، آنهم با پارچه سیاه، بی حال و با رنگ مرده و بدون داشتن هرگونه جاذبه و زیبایی، به دلیل هیزی و بدچشمی و ذات پلید و آلوده آخوند است.
نکته پایانی:
حجاب اسلامی بر اساس نیازهای جنسی و شهوت غیر قابل آخوند است. زیرا آخوندها، با شهوت فراوان خود، نمی توانند با دیدن زنانی با موی برهنه، دست و پای آزاد و بدون پوشش، خود را کنترل کنند، همانگونه که یک فرد روزه دار که در سحر هم خواب مانده و در مدت دو روز غذای خوبی نخورده است، نمی تواند در مدت روز، غذاهای گوناگون و متنوع و روزه خواری مردم را ببیند، از کنار آنان به آسانی بگذرد، و بی تفاوت بماند.
بنابراین، به وجود آمدن حجاب اسلامی پیامد و برپایه هوس های جنسی، هیزی، و چشم ناپاکی آخوند است. زیرا آخوند از دیدن سر، و دست و پای برهنه زنان و موهای افشان آنان زجر می کشد و دچار عقده های روانی می گردد. از این روی، حجاب اسلامی که ساخته و پرداخته آنان، می تواند چشمان هیز آخوند را بپوشاند تا اندازه زیادی او را راحت گذارد…