هم میهنان رانده از شهر و کوی خود، پناهنده آبهای آزاد می‌شوند ۱

آبهای خروشان و غران، تنها پناهگاه درماندگان

در میان اخباری که همیشه درطی این چندین سال در صدر هستند، قایق‌های پی‌ درپی واژگون شده پناهجویان است که همیشه بادبانهایشان بالا بوده است. پناهجویانی که تمام زندگیشان از کارد‌های به استخوان رسیده منتهی‌ می‌شود به یک امید، به یک شانس، یک استثنا برای ماندن و شاید غرق نشدن و تازه زندگی را از دور بو کشیدن.

اما پرونده زیستن‌شان به لطفِ قانونِ نوشته شده و مکتوب آوارگی در میان آب‌های آزاد مختومه می‌شود چرا که در سرزمینی به دنیا آمده ایم که از نخستین روز تولدمان باید توبه می‌‌کردیم، چرا که بالقوه گناهکار بودیم و بالفعل معصیت کار!!!
ساحل اما هیچ وقت دور نبوده، از دور دیده می‌شده، همان ساحلی که قانون‌های بشری بر سکو‌هایشان مراسم افسوس می‌گیرند، همان ساحلی که محافل اجتماعی و انسانی‌ در تابستان بر رویش آفتاب می‌گیرند.
همان ساحلی که آرزو بود و حسرت شد.

آناهیتا ترکمان فرزند دلاور میهن از پرواز پرندگان میهن و هم آغوش شدن آب نیلگون دریا دلخوشی ندارد. بلکه او می خواهد که آنان، در ایرانی آباد، ایرانی آزاد، با خلیج همیشه پارس به چهچهه زدن و بلبل سرایی پرازند و شوق پرواز دور از مام میهن را فراموش سازند.

در دل دریا چه می گذرد؟

مردمان من اما آزاد می‌شوند چه فرق می‌کند، اینجا هم آبهای آزاد است،
راستی‌ آزادی صفت بود یا اسم، نمی دانم؟.
اما در عمق آبها، دیگر از آن تو هم هست. نه، ببخشید تو از آن او هستی.

پناه بردن بر آب های نیلگون اقیانوسها، و به کام مرگ در  آرامش دریا  فرو رفتن، به ز دیدار قیافه آخوند است. روانشان شاد آنان که رفتند و ولایت فقیه را پشت سر گذاشتند.

پناه بردن بر آب های نیلگون اقیانوسها، و به کام مرگ در آرامش دریا فرو رفتن، به ز دیدار قیافه آخوند است. روانشان شاد آنان که رفتند و ولایت فقیه را پشت سر گذاشتند.

آن‌ زمان که جان و نان و زندگی،‌ قافیه ناهمگون بودنت بود

‌ تو که زاده خاک طلا خیز بودی؛
تو که صاحب نفت بودی، تو که گاز می فروشی، اتم می‌سازی؛
تو چرا گرسنه ماندی؟! و تو چرا گرسنه رفتی‌؟.
تو که امام زاده بیژن داری، تو که ولی ِفقیه غمخوار داری، تو که اختیارات داری، تو که انتخابات می کاری، تو چرا واماندی، به کجا می‌رفتی؟.

آخوند ناز و مهربان، زحمت کش دوران، شریک مال مردمان، گرسنه دل زمان

آخوند ناز و مهربان، زحمت کش دوران، شریک مال مردمان، گرسنه دل زمان

مردان و زنان و کودکانِ یک عمر خفگی

تو که زن بودی، تو که خوب، بی‌ وزن شده بودی میان خیابان‌های بی‌ صاحب و لابلای امر‌های به معروف نشستهﻯ مضحک، تو که تجربه داشتی میان خفگی گره‌های روسری و بغض های خاموشی، میان درد زایش، از تجاوزِمشروع فقه به قانون خانواده؛
و سبُک بودی میان اصول کافی‌ و توضیح المسائلِ  و رساله ها بالای ۹ سالگی ات، تو چرا واماندی، به کجا می‌رفتی؟.
تو که مرد بودی مَرد، صبور و خسته و سنگین، صبح که می‌شد غرق می‌شدی میان گرانی و سنگینی و تباهی، میان فشار خون متصل به نمودار قیمت؛
و حقت می‌شد حرفهای فرو خورده از اربابانِ بی‌ لیاقت اقتصاد اسلامی و اسلام اقتصادی؛
مگر تو قطره‌ای از آن‌ دریا دریا آوارگانِ میدان‌ها و چهارراه‌ها نبودی؛ تو چرا واماندی، به کجا می‌رفتی؟.

خانه ای که خمینی به مردم وعده داد، و آخوند در ۳۵ سال گذشته برای مردم ساخت. این خانه ویرانه خانه دار را رهایی بیابان هاو کشورها ساخت، و سرانجام سر از آب دریاها بیرون آورد.

خانه ای که خمینی به مردم وعده داد، و آخوند در ۳۵ سال گذشته برای مردم ساخت. این خانه ویرانه خانه دار را رهایی بیابان هاو کشورها ساخت، و سرانجام سر از آب دریاها بیرون آورد.

و اما، از کودکان چه خبر؟

کودکانِ فهیمِ کوچک، کودکانِ درک نابرابری‌های بزرگ؛
کودکانِ حقو‌قهای رو سیاه بشری
کودکانی که موج‌ها می شوند آخرین آغوش سخاوت برای دربه دری هایشان
به اینجا که می‌رسیم واژه‌ها یک به یک آب می‌کشند، و قانون‌های برابری ما و آنها بوی‌ نم می‌دهند.
بخواب آروم بخواب دلبندترین که آبروی دنیا را آب برد.

فرتور جمع شدن و دخیل بستن ملت خردباخته به ضریح یک امامزاده سیار را نشان می دهد. به راستی آیا شما به عنوان یک ایرانی از دیدن این فرتور و این هم میهنان عقب افتاده احساس شرمندگی نمی کنید؟ این است فرجام ملتی که فرهنگ غنی و اصیل خود را رها کرده و دنباله رو پا برهنگان عرب گشته است.

فرتور جمع شدن و دخیل بستن ملت خردباخته به ضریح یک امامزاده سیار را نشان می دهد. به راستی آیا شما به عنوان یک ایرانی از دیدن این فرتور و این هم میهنان عقب افتاده احساس شرمندگی نمی کنید؟ این است فرجام ملتی که فرهنگ غنی و اصیل خود را رها کرده و دنباله رو پا برهنگان عرب گشته است.

ما به کجا می‌رفتیم، ما چرا افتادیم، و ما چرا غرق شدیم؟

ما فاتحان عبور از خود، ما رقاصکان بنفشِ خیابان‌های سیاه؛
ما متوسلین امامان دوازده گانه و چهارده گانهٔ دو گانه سوز؛
ما امت تا ابد بدهکارِ همیشه در صحنه؛
ما به کجا می‌رفتیم، ما چرا وا ماندیم؟.

و آخرین حرف که هیچ وقت آخر ندارد
دیدی که حق داشت مادرِ همیشه نگران، آنقدر این کوله بارِ لاکردار را بازو بسته کرد تا چشم‌های تر شده اش، تار شد و آخر هم یک چیز مهم جا ماند که داغ دلش را تازه تر کند….

  • Joe Ho Ho Ho

    AA-ya mogheh-ye bidari niest? …. Sefateh shaitan(altered
    ego): dard, gham, marg, jang, khoon, faghr,tars, tahdid,jahanam,… Sefateh
    Khoda-ye rastin: Eshgh,Shadi, Faravani, Jashn, Raghs, Ziba-ey…Hamisheh
    behesht….. AA-ya sefateh khoda-ye tu ( AA-llah) beh kodam nazdik tar hast?
    1400 sal Shaitan (aa-lah) parastie az tarseh shamshir? Aa-ya mogheh bidari
    niest?