برخورد دو اتوبوس در جاده قم
با اندوه فراوان، خبر برخورد دو اتوبوس در جاده قم- تهران را دریافتیم. خبری که برای هر فرد با شرف و انسان دوست غم انگیزو ناراحت کننده است. این رویداد مرگ آور نزدیک به ساعت ۲۳ دوشنبه شب ۱۸شهریور ۹۲ رخ داد. بنا به گزارش داده شده، اتوبوس راهی از اصفهان به تهران در جاده قم به دلیل ترکیدن لاستیک جلو آن، پس از برخورد به خودروی هیوندا و گاردیل وسط اتوبان با اتوبوس مسیر تهران –یزد برخورد می کند. شدت تصادف دو اوتوبوس به حدی زیاد بوده که هردو اتوبوس آتش می گیرند و نیمی از مسافرین آندو در میان شعله ها می سوزند و جزغاله می شوند. در این برخورد، ۴۳ نفر از مسافران جان خود را از دست داده و ۴۴ نفر دیگر آسیب دیدند.
چه کسی مسئول است؟
اینگونه تصادف های مرگبار که شمار زیادی را به خاک و خون می کشاند و گروه بسیاری از بستگان و بازماندگان آنان را سوگوار و مصیبت زده می کند، یک سانحه و پیش آمد عادی و پیش پا افتاده شده نیست، بلکه یک کوتاهی، سهل انگاری، بی توجهی، و در نهایت یک جنایت است که بر مردم بینوا و دربند از سوی رژیم نادان و نالایق تحمیل گردیده است. از زمانی که جاده ها به صورت دو طرفه و جدا از هم در رفت و آمد و به شکل اتوبان ساخته شده است، انتظار می رود که تقریباً مسأله تصادف و برخورد دو خودرو به کلی منتفی و غیر ممکن باشد. ولی می بینیم که اتوبوسی افسار گسیخته از یک سوی اتوبان به سوی دیگر می رود، با سواری برخود می کند، مانع بین دوسوی جاده را از میان می برد، و، با اتوبوس در حال حرکت در سوی دیگر برخورد می نماید. به راستی شرم آور، تأسف انگیز و مایه زاری و گریستن است.
آیا راننده گناهکار است، دارنده و مالک اتوبوس، و یا دولت وظیفه ناشناس و خدمت ناگذار؟. بدیهی است که هرسه گروه گناهکار و مقسرند. ولی گناهکار اصلی مأمورین و مسئولین دولتند که باید هرچند ماه یکبار اتوبوس داران را وادار به معاینه فنی و توجه به ساییدگی لاستیک ها، کیفیت ترمزها و دیگر نکات شرایط اتوبوس ها کنند، و چگونگی رانندگی و حرکت اتوبوس های را همواره در نظر داشته باشند. بی تردید، دارندگان اتوبوس و رانندگان نیز در این کشتارها و یا بهتر بگوییم جنایت ها شریکند. آنان نیز باید همواره کیفیت و کارآیی اتوبوس را در نظر بگیرند، راننده خسته نباشد، از سرعت مجاز بیشتر نراند، و خود را مسئول در برابر مسافرین و مسئول جان آنان بداند.
تصادف های پی در پی
گویا امروزه دیگر تصادف دو یا اتوبوس، کامیون، و یا چند سواری در جاده ها و به خاک و خون کشیده شدن مردم بیگناه، امری عادی و بخشی از فرهنگ ما شده است. هفته ای نیست که خبر ناگواری از اینگونه حوادث شوم به گوش ما نرسد و همانگونه که برای مرده شور دیدن هرروزه پیکر جانباخته ای عادی و بدیهی است، برای ما نیز آگاهی از تصادف در یک و یا چند جاده کشور، خبر تازه ای به شمار نمی رود. همانگونه که به دار زدن مردم بیگناه در خیابان ها نیز جزء فرهنگ و رسوم ما شده و شماری از هم میهنان نادان و نا آگاهمان، کودکان خود را نیز مانند تماشای یک مسابقه فوتبال، و یا یک سیرک، به دیدن آن می برند.
این بی تفاوتی، خودخواهی و فراموشی چکامه زیبای سعدی؛ “بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند” که در این سه دهه با روی کار آمدن رژیم اسلامی و بنا به سیاست آن در ما پایه گذاری شده، موجب گردیده که ما به کلی آیین و فرهنگ خود را از یاد ببریم. پیامد این گونه تکروی ها، از هم گسیختگی و چند پارگی اجتماع ما شده و رژیم با سیاست: “تفرقه بیانداز و حکومت کن”، نه تنها توانسته از اتحاد و همبستگی ما جلوگیری کند، بلکه حس انسانی و مسئولیت ما را نیز در برابر همدیگر بخشکاند و از بین ببرد.
راهیان نور
هنوز فرستادن دختران چشم و گوش بسته با اتوبوس های درب و داغون به بیابان های گورستان هزاران جوان عرب و ایرانی، گذشتن از جاده های نا امن، و نامناسب را در سال گذشته فراموش نکرده ایم. فاجعه ای که ۲۶ دختر جوان را در کام مرگ فرو برد، و عده ای را زخمی و ناتوان ساخت. شمار خانواده و گروههایی که در سوگ این عزیزان از دست رفته زندگی و آرامش خود را از دست دادند، ناگفتنی است. هوسرانی رژیم برای شستشوی مغزی جوانان، آنهم با اتوبوس های از کار افتاده و رانندگان بی مسئول که در آن مصیبت بزرگ که یک استانی را سوگوار کرد.
نکته پایانی
از آنچه گفته شد، داستان، حکایت از زندگی پردغدغه و مالامال از خطر ۷۰ میلیون هم میهنان ما در چنگال رژیمی است که کمترین هویت و نشانه مردمی نداشته، و تنها به هوسرانی و اندیشه های غیر انسانی خود می پردازد. به راستی، آیا زندگی در ایران، زیر پرچم ولایت فقیه یک قمار نیست؟. قماری که سرانجام بازنده ان مردم در بند و بی دفاعند. نه تنها در خورد و خوراک و تغذیه هیچگونه تضمین سلامت و تندرستی نیست، بلکه رفت و آمد و مسافرت ها نیز سرشار از پیش آمدهای حساب نشده و مرگبار است. روز و هفته ای نیست که از برخورد و تصادف در جاده ها و کشتار عده ای بیگناه و سوگواری گروهی خبردار نشویم.
جاده های ایران را باید جاده مرگ نامید و هرگز نمی توان برآن اعتمادی داشت. مأمورین دولت هم کمترین احساس مسئولیت در راهها و جاده ها نمی کنند و رانندگان و مالکان از خدا بی خبر نیز در حفظ جان مردم دقت و مراقبتی ندارند. مردم در ایران پیش از مسافرت از زیر قرآن گذشته و دهها دعا و سوره قرآن می خوانند ولی در نهایت عررائیل شماری از مردم بیگناه دولت وظیفه نشناس، و راننده بی مسئولیت است.