توافق با غَرب یا عَهدنامه ترکمانچای؟ ۲

در راستای توافق هسته ای رژیم ایران و قدرت های جهانی، طیف نظرات گسترده و بحث های مختلفی در بین مردم ایران و کارشناسان آغاز شده است. بسیاری با توجه به آنکه این توافق نامه می تواند پایانی بر ماجراجویی هسته ای سران رژیم و در رأس آنها رهبری نظام باشد و شروعی گردد بر پایان گرفتن تحریم های ایجاد شده توسط دول غربی، از این توافق خشنود هستند.

البته در این بحث، نگارنده و بسیاری از کنشگران سیاسی با مردم هم داستان هستیم و دور شدن از گزینه ی نظامی و احتمال وقوع جنگ و یا حتی تشدید تحریم های بیشتر بر مردم بینوا را می ستاییم، اما در این بین دو طیف از داخل نظام با بزرگ جلوه دادن دستاوردهای اندک این توافق قصد لاپوشانی و کوچکتر جلوه دادن اشتباهات و خطاهای رهبر ماجرا جوی نظام در طی این سالهای قمار هسته ای را داشته و تمامی خطاهای صورت گرفته را به پای محمود احمدی نژاد می نویسند.

نتیجه مذاکرات چند هفته اخیر به یک توافق دو طرفه انجامید که طی آن فعالیت های هسته ای ایران محدود و تحت کنترل و نظارت نهادهای بین المللی در می آید و غرب نیز بسیاری از تحریم های سنگین را به حالت تعلیق در می آورد.

نتیجه مذاکرات چند هفته اخیر به یک توافق دو طرفه انجامید که طی آن فعالیت های هسته ای ایران محدود و تحت کنترل و نظارت نهادهای بین المللی در می آید و غرب نیز بسیاری از تحریم های سنگین را به حالت تعلیق در می آورد.

طیف اول که حامیان رهبری نظام هستند این توافق را پیروزی بزرگی می دانند، که در طی استقامت در برابر دول غربی به دست آمده و آن را نشانه ی پیروزی عزم و اراده ی رهبر فرزانه ی خود میدانند، آنها با چشم پوشی از هزینه های تحمیلی بر مردم ایران طی این سالها، از یک پیروزی خیالی صحبت می کنند که گویی فتح الفتوحی ست و جهان از فردای امضای این تسلیم نامه به زیر چکمه ی اقتدار آنها در آمده است.

اما طیف دوم را که عمدتا سبزهای سابق و بنفش های امروز تشکیل می دهند، این توافق نامه را حاصل دیپلماسی قدرتمندی می دانند که انتخاب شیخ دیپلماتشان به ارمغان آورده و جناب محمد جواد ظریف طی یک سری کنش های سخت و پیچیده با حفظ مواضع اصولی، هم مانع زیاده خواهی رهبری شده و هم اقتدار ایران را در مقابل غربی ها حفظ نموده است.

این دسته گرچه خود را حامیان دیروز و امروز میرحسین موسوی می دانند اما موضوع رهبر در بند خود را در برابر توافق نامه ی سه جانبه ی ایران با دو کشور ترکیه و برزیل تعمدا به دست فراموشی سپرده اند. میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد توافق نامه ای (۱) که به مراتب دهها بار بهتر، اصولی تر و آبرومندانه تر بود، را با قردادهایی چون ترکمانچای و گلستان مقایسه کردند. (۲)

اگر منصفانه بخواهیم به این جریان بنگریم با وجود آنکه مسلما فشار بنفش ها به رهبری برای پذیرش این تسلیم نامه بی تأثیر نبوده است، اما اصلی ترین دلیل برای پذیرش این توافق نامه، تحریم های فلج کننده ی غرب است. غربی که احتمالا در پشت پرده اطمینانی شبیه به آنچه که یکبار به قزافی مبنی بر عدم دخالت در امور داخلی لیبی را داده بود، این بار به نظام ایران داده است و این شاید دست نظام را برای سرکوب جنبش های مدنی در آینده بازتر کند.

خوشحالیم از اینکه احتمال پایان گرفتن قمار هسته ای بیشتر شده است و ایران از خطر یک جنگ خارجی علی الظاهر نجات یافته، همانطور که از پایان گرفتن جنگ ۸ ساله با عراق خشنود گشتیم، اما همانطور که خمینی آن روزها با لجاجت در ادامه ی جنگ ایران را از موضع قدرت در پایان سال دوم به جایگاه تسلیم و پذیرش خفت بار جنگ در سال هشتم رساند، رهبری ایران هم احتمال با دریافت اطمینان از سوی غربی ها منبی بر عدم دخالت در امور داخلی ایران در صورت ادامه ی فعالیت های ضد حقوق بشری خود در داخل تن به این تسلیم نامه داده است.

این نقشه سایت های هسته ای ایران را نشان می دهد که به زودی فعالیت شان محدود و ناچیز خواهد بود.

این نقشه سایت های هسته ای ایران را نشان می دهد که به زودی فعالیت شان محدود و ناچیز خواهد بود.

به هر روی ما مردم ایران از ابتدا تنها یکدیگر را داشته ایم و نباید فراموش کنیم که دموکراسی تنها با دستان خود ما، به ارمغان خواهد آمد. یادآوری هزینه هایی که به واسطه ی ماجراجویی های رهبری به دست آمده در شکستن اتوریته ی این نظام ایلگارشی به ما و جنبش مدنی ایران برای پیروزی کمک خواهد کرد و نباید به واسطه ی رضایت از پایان یافتن این ماجراجویی هسته ای چشم را بر واقعیت ذلت بار این تسلیم نامه که با لجاجت سران نظام به دست آمده ببندیم.

در سمت دیگر این ماجرا هستند کنشگرانی که تمام امید خود را به عدم توافق هسته ای غرب و نظام بسته بودند و از این رو این توافق را محکوم می کنند، استدلال آنها اضافه شدن به عمر نظام است، اما آنان فراموش نموده اند که اولا شکم گرسنه و جیب خالی دموکراسی نمی شناسد و ثانیا غرب و در رأس آنها امریکا، هیچگاه به دنبال ایجاد دموکراسی و برقراری حقوق بشر در کشورهای دیگر نبوده و نیست.

غرب این حقیقت شوم را به کرات ثابت نموده است، کشورهای استبداد زده ی جهان سومی، هیچ چاره ای جز اتکا به خود ندارند. ملت ایران ملتی بزرگ با سابقه ی طولانی در مبارزه با دولت های استبدادی ست، صرفا باید به خود باوری رسید، باهوش بود و هوشمندی به خرج داد.

اکنون وظیفه ی ما دموکراسی خواهان نه چشم بستن به دول غربی، بلکه یادآوری اشکالات و نقایص رژیم توتالیتر است که با عدم کفایت، لجبازی و حماقت های خود، هزینه های بسیاری را بر مردم تحمیل کرده و خواهد کرد. گرچه نظام ایران همچون گذشته با عبور از گردنه های بحران، مجددا روی به سرکوب خواهد آورد، اما بهبود اقتصاد به بهبود روند جنبش های دموکراتیک کمک خواهد کرد.

بیشترین جنبش های مدنی، در حد فاصل آرامش اقتصادی نسبی در دولت های هفتم و هشتم شکل گرفتند. وقت آن است که اپوزسیون ایران به جای خودخواهی و هدف نابودی به هر قیمت نظام، به همدلی روی آورده و منافع مردم را هم در نظر بگیرد.

[۱] لینک به مقاله سایت مردم سالاری

[۲] لینک به مقاله سایت کلمه

  • faghat kherad

    در بسیاری از مصاحبه ها که با کارشناسان سیاسی صورت گرفته بیان میشود ایران بدون قرار گرفتن در این قمار سیاسی و نابودی بسیاری از پستانسیل اقتصادی در طی ده سال گذشته میتوانست با دست بازتر به حدود این توافق با دریافت امتیازات بیشتر نایل اید.اما نکته اینجاست که چرا ایران دست به این ریسک بزرگ و حتی نزدیک شدن به خطر حمله نظامی زد؟اکنون ایران حدود ۲۰۰ کیلو گرم اروانیوم بیست درصد با قابلیت تبدیل شدن به بمب اتم را دارد که ۱۰ سال پیش نداشت و قیمت ان را با انواع تحریمها و ناملایمات سیاسی در دنیا پرداخت.بنده یک رجل سیاسی نیستم و نمیدانم در پس پرده چه خوابی علی خامنه ای دیده اما اگر در این ۶ ماه بجای خنثی کردن این ۲۰۰ کیلوگرم بفکر مخفی کردن ان باشند یا بخواهند به هر شکل به بمب اتم دست پیدا کنند تمام معادلات تغییر خواهد کرد .انچه که بنده نوشتم داستان پردازی نیست بلکه یک نگاه متفاوت به جریان این توافق است.

  • ناظر

    با مقایسه توافق هسته ای با قرارداد ترکمانچای محالفم ، چون با قرارداد ترکمانچای قسمتی از خاک کشور را از دست دادیم و با توافق هسته ای آنچه بر باد میرود آرزوی نظام ولایی در به دست آوردن سلاح هسته ایست . قراداد خفت بار است ، اما برای خامنه ای و نه مردم ایران ، یعنی همان جام زهری که همه نوشیدن آن را حتمی میدانستند الا رهبرفرزانه مسلمانان جهان .